شمارهٔ ۳۹
غم رفت از دل من و از سینه داغ هم
مهتاب نیست کلبه ما را چراغ هم
صد داغ سوختیم و ز دل تیرگی نرفت
روشن نکرد کلبه ما را چراغ هم
قدسی خبر ز قافله طاقتم مپرس
این کاروان گذشته ز ما بی سراغ هم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: امیرحسین موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غم رفت از دل من و از سینه داغ هم
مهتاب نیست کلبه ما را چراغ هم
هوش مصنوعی: غم از دل و سینهام رفته است، حالا نه نور مهتاب در کلبهمان هست و نه چراغی برای روشنی.
صد داغ سوختیم و ز دل تیرگی نرفت
روشن نکرد کلبه ما را چراغ هم
هوش مصنوعی: ما چهل درد و رنج را تحمل کردیم، ولی تاریکی دل ما از بین نرفت. چراغی هم نتوانست خانهمان را روشن کند.
قدسی خبر ز قافله طاقتم مپرس
این کاروان گذشته ز ما بی سراغ هم
هوش مصنوعی: فرشتهای از قافله صبر و تحمل ما نپرس، زیرا این کاروان بدون اطلاع ما گذشته است.

قدسی مشهدی