شمارهٔ ۳۱
به من خدنگ ترا سر فرو نمیآید
منش به جان روم از پی گر او نمیآید
ز تلخعیشی پیمانه میتوان دانست
که هیچکار ز دست سبو نمیآید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: امیرحسین موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به من خدنگ ترا سر فرو نمیآید
منش به جان روم از پی گر او نمیآید
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر احساسات عمیق شاعر است. شاعر میگوید که اگر عشق و محبت به او نرسد و او را فراموش کند، او همچنان آماده است تا جانش را برای آن عشق فدا کند. در واقع، او به شدت بر این عشق و ارتباط پایبند است و نمیتواند از آن فاصله بگیرد.
ز تلخعیشی پیمانه میتوان دانست
که هیچکار ز دست سبو نمیآید
هوش مصنوعی: از تلخی زندگی میتوان فهمید که هیچ کاری از دست شیشه نمیآید.