شمارهٔ ۳۰
تا ز گشت گلشن آن آشوب دلها یاد کرد
بلبل از گل گشت و قمری سرو را آزاد کرد
تیغ بر دشمن کشید و دوستداران را ز رشک
بر بدن، هر موی کار خنجر فولاد کرد
عاشق دیوانه را سودای معموری بلاست
هرکه ویران کرد ما را، کعبه را آباد کرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: امیرحسین موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا ز گشت گلشن آن آشوب دلها یاد کرد
بلبل از گل گشت و قمری سرو را آزاد کرد
هوش مصنوعی: بلبل از زیبایی گلها و زندگی شاداب در گلشن، دلهای پر از درد و آشفتگی را به یاد میآورد و با آوازش سروی را که در قید و بند است، آزاد میکند.
تیغ بر دشمن کشید و دوستداران را ز رشک
بر بدن، هر موی کار خنجر فولاد کرد
هوش مصنوعی: او علیه دشمن شمشیر کشید و به خاطر حسادت، موهای دوستداران را مانند خنجرهای فولادی تیز کرد.
عاشق دیوانه را سودای معموری بلاست
هرکه ویران کرد ما را، کعبه را آباد کرد
هوش مصنوعی: عاشق دیوانه به دنبال جایی برای آرامش و آسایش است. هر کسی که ما را به اضطراب و ویرانی کشید، در واقع توانسته است کعبه را بسازد و آباد کند.