گنجور

شمارهٔ ۱۴

در دلم مهر تو بهر دگری جا گذاشت
در سرم آتش سودای تو سودا نگذاشت
با فسون سخنت دعوی اعجاز مسیح
بود حرفی لبت آن هم به مسیحا نگذاشت
آب یا رب ز که گیرد پس ازین ابر بهار
رشک چشم تر من، آب به دریا نگذاشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: امیرحسین موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دلم مهر تو بهر دگری جا گذاشت
در سرم آتش سودای تو سودا نگذاشت
هوش مصنوعی: در دل من عشق تو برای کسی دیگر جایی ندارد و در سرم، آتش آرزوی تو بی‌توقف می‌سوزد.
با فسون سخنت دعوی اعجاز مسیح
بود حرفی لبت آن هم به مسیحا نگذاشت
هوش مصنوعی: سخنان تو به قدری جذاب و تاثیرگذار است که می‌تواند معجزه‌ای بزرگ را به یاد بیاورد، اما هیچ یک از آن‌ها نتوانستند به پای کلام عیسی مسیح برسند.
آب یا رب ز که گیرد پس ازین ابر بهار
رشک چشم تر من، آب به دریا نگذاشت
هوش مصنوعی: ای خدا! این ابر بهار از چه کسی آب می‌گیرد که چشمان من از حسرت، پر از اشک شده‌اند؟ آب به دریا ریخته نمی‌شود.