شمارهٔ ۸ - تعریف باغ فیضبخش
ز باغ فیضبخشم دل بود شاد
کز ایام جوانی میدهد یاد
حصاری گرد این گلشن کشیدند
ز گوهر، مهره دیوار چیدند
چو محراب درش را سرو دیده
موذنوار قامت برکشیده
ز شوخی، سبزهاش پیش از دمیدن
نیاساید ز مشق قد کشیدن
ز بس برگ تماشا میکند ساز
بود نارسته، چشم نرگسش باز
هوایش میزند از تازگی دم
به روی سبزه میغلتد چو شبنم
به هر جانب نظر از دیده رفتی
به روی برگ گل غلتیده رفتی
گلش را چون برد محمل کش باد
شقایق چون جرس آید به فریاد
ز تاثیر هوا در سایه گل
رود تا ناف آهو بیخ سنبل
ز خاک این چمن گر پر کنی مشت
گلی روید چو نرگس از هر انگشت
ز هر جانب نسیم از غنچه تر
گشوده حقههای بوسه را سر
به سیر سنبلش چون خیزم از جای
کنم وام از سر زلف بتان، پای
ز شوخی آنچنان گردیده گستاخ
که پیش از وعده میروید گل از شاخ
میاور گو سیاهی لاله از داغ
که خط سبز خواهد قطعه باغ
گل این باغ، دلتنگی ندیده
ز گلبن، غنچه چون بلبل پریده
به وصفش تا کشم بر صفحه مدّی
شود هر نونهالش، سرو قدّی
به مدحش سر کنم تا داستانی
شود هر طفل این گلشن، جوانی
به صنعت باغبانانش چو خیزند
ز رنگ گل، چمنها رنگ ریزند
شکفتن آشیان بستهست بر شاخ
که کی بیرون خرامد غنچه از کاخ
بهشتش مینوشتی خامه غیب
تنزل گر نبودی در ثنا عیب
شمارهٔ ۷ - اوصاف دلربایی باغ فرحبخش: مرا باغ فرحبخش است منظورشمارهٔ ۹ - اوصاف باغ شاهزاده: بود برجی به باغ شاهزاده
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: امیرحسین موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز باغ فیضبخشم دل بود شاد
کز ایام جوانی میدهد یاد
هوش مصنوعی: از درختی که به من نعمت و خوشی میدهد، قلبم شاد است؛ زیرا یاد روزهای جوانی را برایم زنده میکند.
حصاری گرد این گلشن کشیدند
ز گوهر، مهره دیوار چیدند
هوش مصنوعی: به دور این باغ زیبا دیوار بلندی از سنگهای گرانبها ساخته شده و مهرههای قیمتی به عنوان تزئینات دیوار قرار دادهاند.
چو محراب درش را سرو دیده
موذنوار قامت برکشیده
هوش مصنوعی: چنان که محراب، درگاهش را چون سرو زینت بخشیده و موذنوار، قامتش را افراشته است.
ز شوخی، سبزهاش پیش از دمیدن
نیاساید ز مشق قد کشیدن
هوش مصنوعی: شوخی و شادی او به حدی است که حتی قبل از اینکه خورشید طلوع کند، از اوج قد کشیدن دست برنمیدارد و همیشه سرسبز و شاداب باقی میماند.
ز بس برگ تماشا میکند ساز
بود نارسته، چشم نرگسش باز
هوش مصنوعی: چون چشم نرگس به تماشا و زیباییها مشغول است، سازها در دست او ناهماهنگ و نادرست به نظر میرسند.
هوایش میزند از تازگی دم
به روی سبزه میغلتد چو شبنم
هوش مصنوعی: هوای او از تازگی نشاط میآورد و مانند شبنم بر روی چمن سر میخورد.
به هر جانب نظر از دیده رفتی
به روی برگ گل غلتیده رفتی
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه کردی، به زیبایی رسیدی و گویی بر روی گلبرگی افتادهای.
گلش را چون برد محمل کش باد
شقایق چون جرس آید به فریاد
هوش مصنوعی: وقتی گلش را باد میبرد، صدای شقایق مانند زنگ جرس به گوش میرسد و فریاد میزند.
ز تاثیر هوا در سایه گل
رود تا ناف آهو بیخ سنبل
هوش مصنوعی: از اثر نسیم در سایه گل، بگذار آبی از رود تا ناحیه زیر شکم آهو، نزدیک سنبل جریان یابد.
ز خاک این چمن گر پر کنی مشت
گلی روید چو نرگس از هر انگشت
هوش مصنوعی: اگر از خاک این چمن کمی برداری، با هر انگشتت گلهایی مانند نرگس سر از خاک بیرون خواهند آورد.
ز هر جانب نسیم از غنچه تر
گشوده حقههای بوسه را سر
هوش مصنوعی: از هر طرف نسیم به رقص درآمده و غنچهها را گشوده است، انگار که در حال آمادهسازی و آرایش بوسهها هستند.
به سیر سنبلش چون خیزم از جای
کنم وام از سر زلف بتان، پای
هوش مصنوعی: هنگامی که به زیبایی و لطافت سنبلش نگاه میکنم، از جا برخاستن و رهایی از قید زلف معشوق را احساس میکنم.
ز شوخی آنچنان گردیده گستاخ
که پیش از وعده میروید گل از شاخ
هوش مصنوعی: به خاطر شوخی و بازیگوشی، به حدی جسور شده که قبل از اینکه به وعده برسد، گلها از شاخهها میریزند.
میاور گو سیاهی لاله از داغ
که خط سبز خواهد قطعه باغ
هوش مصنوعی: گل لاله را با غم و اندوهی که به دل داری خراب نکن؛ چرا که حتی در سختترین شرایط هم سبز و زیبا خواهد شد.
گل این باغ، دلتنگی ندیده
ز گلبن، غنچه چون بلبل پریده
هوش مصنوعی: این گل در این باغ، حسرت و غم را تجربه نکرده و همچنان شاداب است، در حالی که غنچه به خاطر بلبل، نگران و پریشان شده است.
به وصفش تا کشم بر صفحه مدّی
شود هر نونهالش، سرو قدّی
هوش مصنوعی: هر بار که میخواهم خصوصیات او را توصیف کنم، تمام جزئیاتش به قد و قامت یک سرو بلند و زیبا تبدیل میشود.
به مدحش سر کنم تا داستانی
شود هر طفل این گلشن، جوانی
هوش مصنوعی: من شعر را درباره او میسرایم تا داستانی شکل بگیرد و هر کودکی در این گلشن جوانی را بشناسد.
به صنعت باغبانانش چو خیزند
ز رنگ گل، چمنها رنگ ریزند
هوش مصنوعی: وقتی باغبانان با رنگ گلها بلند میشوند، چمنها هم به رنگینکمانی زیبا در میآیند.
شکفتن آشیان بستهست بر شاخ
که کی بیرون خرامد غنچه از کاخ
هوش مصنوعی: آشیان و لانهای که بسته شده، بر روی شاخه درختی قرار دارد و منتظر است تا غنچهای از کاخی که در آن زندگی میکند، بیرون بیاید و حرکت کند.
بهشتش مینوشتی خامه غیب
تنزل گر نبودی در ثنا عیب
هوش مصنوعی: اگر میخواستند بهشت او را بنویسند، میبایست آن را به قلمی از عالم غیب پر ناز و نعمت ترسیم میکردند، اما اگر در ستایش او کمبودی وجود داشت، این تصویر ممکن نبود.