شمارهٔ ۲۸ - تعریف تخت سلطنتی و تاریخ ساخت آن
زهی فرخنده تخت پادشاهی
که شد سامان به تایید الهی
مدار تخت اگرچه بخت باشد
سعادت بخت را زین تخت باشد
فلک روزی که میکردش مکمل
زر خورشید را بگداخت اول
چو دست نوبت آمد بر سر کان
ز قدر خویش واقف شد زر کان
بود زیب زرش از کان زیاده
مگر گنج روان است ایستاده؟
به حکم کارفرما صرف شد پاک
به میناکاریش مینای افلاک
جز این تخت، از زر و گوهر چه مقصود؟
وجود بحر و کان را حکمت این بود
شدند اورنگ شاه هفت کشور
چها کرد اتفاق گوهر و زر!
شد این اورنگ زیب ربع مسکون
عروس ملک را زینت شد افزون
ز یاقوتش که در قید بها نیست
لب لعل بتان را دل به جا نیست
دل گوهر ز الماسش خورد نیش
ز لعل یار، لعلش را بها بیش
برای پایهاش عمری کشیده
گهر افسر به سر، خاتم به دیده
به کارش آمدی خورشید ناچار
اگر میبود خالی یک نگینوار
به خرجش عالم از زر شد چنان پاک
که شد از گنج خالی کیسه خاک
برای زیبش از گوهرنگاری
گرفتارند بحر و کان به خواری
قضا میکرد چون گوهرنگارش
نیامد اختر گوهر به کارش
خبردار بهای گوهرش کیست؟
که داند حاصل روی زمین چیست؟
رساند گر فلک خود را به پایش
دهد خورشید و مه را رونمایش
سرافرازی که سر بر پایهاش سود
ز گردون پایهای بر بخت افزود
که را جز پایهاش توفیق این گشت؟
که سازد چار رکن کعبه را هشت
به طوف پایهاش از جوش مردم
سلیمان را شود انگشتری گم
خراج بحر و کان پیرایه او
پناه عرش و کرسی، سایه او
گرفته دست شاهان پای این تخت
که اینجا بختشان را نو شود رخت
ازین تخت است گردون صاحب افسر
فلک را پایهاش تاج است بر سر
کند گر قصه این تخت آغاز
مرصعخوان شود هر قصهپرداز
سلیمان را اگر یاری کند بخت
به کام دل رسد در پای این تخت
بشارت باد از بخت آسمان را
که شد محراب این تخت آسمان را
گرفته دست دولت پایهاش را
سعادت میپرستد سایهاش را
به سویش خلق را روی نیاز است
مگر این تخت محراب نمازست؟
سریر حضرت شاه جهان است
که محراب زمین و آسمان است
بدخشان گو غنی کن کیسه سود
که لعلش را بها امروز افزود
زرش را مهر دل تا بر گوهر تافت
صدف در قعر دریا سینه بشکافت
ز انواع جواهر گشته الوان
خراج عالمی هر دانه آن
در اطرافش بود گلهای مینا
فروزان چون چراغ از طور سینا
چو میکرد از فرازش کو تهی دست
نگین خویش جم بر پایهاش بست
به ترتیبش که را جرات کند رای؟
به جز توفیق بخت کارفرمای
شب تار از فروغ لعل و گوهر
تواند صد فلک را داد اختر
ز شادابی دُرش دریای آب است
طلایش را عیار آفتاب است
تماشایش فزاید نور بینش
به ترکیبش کند ناز آفرینش
جواهرخانه شاه جهان است
مگو تخت روان، گنج روان است
عیان بینند از مه تا به ماهی
درین اورنگ فر پادشاهی
چنین تختیست درخور، شاه دین را
مکان این است لایق، این مکین را
دهد شاه جهان را بوسه بر پای
ازان شد پایه قدرش فلکسای
سریر پادشاه هفت اقلیم
کند بر نه فلک، از قدر، تقدیم
چو شاهنشاه را این تخت شد جای
خراج هفت کشور بوسه زد پای
کند شاه جهانبخش و جوانبخت
خراج عالمی را خرج یک تخت
کسی کاین تخت را شد مدحپرداز
بر اورنگ سلیمانش رسد ناز
خداوندی که عرش و کرسی افراخت
تواند قدرتش تختی چنین ساخت
اثر باقیست تا کون و مکان را
بود بر تخت جا، شاه جهان را
بود تختی چنین، هر روز جایش
خراج هفت کشور زیر پایش
سعادت در سر این تخت ازان است
که جای ثانی صاحبقران است
شهنشاه حقیقی و مجازی
شهابالدین محمدشاه غازی
به ترتیبش فلک را کرد الهام
فلک در پنج سالش داد اتمام
چو تاریخش زبان پرسید از دل
بگفت اورنگ شاهنشاه عادل
بود تاریخ این تخت فلکسای
سریر پادشاه بزمآرای
شمارهٔ ۲۷ - در توصیف جلد کتابی سلطنتی: صدفوار این جلد گوهرنگارشمارهٔ ۲۹ - وصف خوابگاه شاهی: زهی عالی بنا کز پایداری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: امیرحسین موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی فرخنده تخت پادشاهی
که شد سامان به تایید الهی
هوش مصنوعی: تخت پادشاهی که با حمایت و تأیید خداوند مرتب و سامان یافته، بسیار خوشبخت و میمون است.
مدار تخت اگرچه بخت باشد
سعادت بخت را زین تخت باشد
هوش مصنوعی: اگرچه تخت و جایگاه بالایی دارید، اما خوشبختی و سعادت واقعی به آن بستگی ندارد و باید از خود بخت و شانس بهرهمند باشید.
فلک روزی که میکردش مکمل
زر خورشید را بگداخت اول
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان بر آن شد که طلا را بهتمامی ذوب کند، بهفکر فرو رفت.
چو دست نوبت آمد بر سر کان
ز قدر خویش واقف شد زر کان
هوش مصنوعی: زمانی که نوبت به فرد بر سر معدن زر رسید، او با آگاهی از ارزش ذاتی خود، از مقدار طلا مطلع شد.
بود زیب زرش از کان زیاده
مگر گنج روان است ایستاده؟
هوش مصنوعی: آیا زیبایی زرش؛ که از گنجی با ارزشتر نیست، به خاطر ثباتش و ایستادنش است؟
به حکم کارفرما صرف شد پاک
به میناکاریش مینای افلاک
هوش مصنوعی: به دستور کارفرما، به زیبایی و دقت تمام، به مانند هنرمندان میناکاری، آسمان و ستارهها به تصویر کشیده شد.
جز این تخت، از زر و گوهر چه مقصود؟
وجود بحر و کان را حکمت این بود
هوش مصنوعی: تنها هدف از این تخت و جواهرات چیست؟ وجود دریا و معدنها نیز حکمت خاصی دارد.
شدند اورنگ شاه هفت کشور
چها کرد اتفاق گوهر و زر!
هوش مصنوعی: پادشاه هفت کشور بر تختی نشسته و در دل آتش اختلاف، گوهر و زر جمعآوری کردند.
شد این اورنگ زیب ربع مسکون
عروس ملک را زینت شد افزون
هوش مصنوعی: این تخت زیبا و دلربا، مانند عروسی است که زیبایی و زینت او را دوچندان کرده است.
ز یاقوتش که در قید بها نیست
لب لعل بتان را دل به جا نیست
هوش مصنوعی: از گوهری که ارزشش اندازهگیری نمیشود، لبهای زیبا و خوشفرم معشوقان، دل را نمیبرد.
دل گوهر ز الماسش خورد نیش
ز لعل یار، لعلش را بها بیش
هوش مصنوعی: دل همچون گوهری باارزش است که از عشق یار، زخم میخورد و در عوض، به لعل (سنگ قیمتی) او ارزش بیشتری میدهد.
برای پایهاش عمری کشیده
گهر افسر به سر، خاتم به دیده
هوش مصنوعی: او برای عمری طولانی، سنگینی و زینت افسر را بر روی سرش تحمل کرده و انگشتری را به چشمش گذاشته است.
به کارش آمدی خورشید ناچار
اگر میبود خالی یک نگینوار
هوش مصنوعی: اگر خورشید ناچاراً به کار بیفتد، درست مانند یک نگین خالی میشود.
به خرجش عالم از زر شد چنان پاک
که شد از گنج خالی کیسه خاک
هوش مصنوعی: در این گفته، به این معنا اشاره شده که برکت علم و دانش آنقدر باارزش و تمیز است که میتواند انسان را از مواد دنیوی مانند طلا و جواهر مستقل کند و در عین حال میتواند کیسهای که با خاک پر شده است را خالی کرده و از آن شایستگی و ارزش بالاتری به وجود آورد.
برای زیبش از گوهرنگاری
گرفتارند بحر و کان به خواری
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و ارزش جواهرات میپردازد و بیان میکند که دریا و معادن به خاطر زیبایی و ارزش گوهرها به فقر و ذلت افتادهاند. به عبارت دیگر، زیبایی جواهرات باعث شده است که منابع طبیعی، مانند دریا و معادن، تحت تأثیر قرار بگیرند و در نتیجه به نوعی در وضعیتی ناپسند قرار گیرند.
قضا میکرد چون گوهرنگارش
نیامد اختر گوهر به کارش
هوش مصنوعی: سرنوشت زمانی که زیبایی او ظهور نکرد، تصمیم میگرفت که ستارهای به درخشانی گوهرش به کار نیاید.
خبردار بهای گوهرش کیست؟
که داند حاصل روی زمین چیست؟
هوش مصنوعی: آیا کسی میداند که ارزش واقعی لؤلؤ چیست؟ و آیا کسی از سرنوشت آنچه که در این دنیا به دست میآید، خبر دارد؟
رساند گر فلک خود را به پایش
دهد خورشید و مه را رونمایش
هوش مصنوعی: اگر آسمان بخواهد، میتواند خورشید و ماه را به پای او بیاورد و نمایانش کند.
سرافرازی که سر بر پایهاش سود
ز گردون پایهای بر بخت افزود
هوش مصنوعی: فردی که با افتخار بر پایهاش ایستاده، به خاطر این جایگاه خود، بر شادی و خوشبختیاش افزوده است.
که را جز پایهاش توفیق این گشت؟
که سازد چار رکن کعبه را هشت
هوش مصنوعی: چه کسی جز او میتواند پایههای موفقیت را بنا نهد؟ چه کسی میتواند چهار رکن کعبه را به هشت تغییر دهد؟
به طوف پایهاش از جوش مردم
سلیمان را شود انگشتری گم
هوش مصنوعی: باختن چیزی با ارزش به دلیل شور و هیجان مردم، میتواند حتی بزرگترین افراد را تحت تأثیر قرار دهد و آنها را در موقعیتی دشوار قرار دهد.
خراج بحر و کان پیرایه او
پناه عرش و کرسی، سایه او
هوش مصنوعی: خراج دریا و کار آن، زینت او است و پناه او در زیر عرش و کرسی، سایهاش محسوب میشود.
گرفته دست شاهان پای این تخت
که اینجا بختشان را نو شود رخت
هوش مصنوعی: دست شاهان بر این تخت است تا بختشان تغییر کند و زندگی جدیدی شروع شود.
ازین تخت است گردون صاحب افسر
فلک را پایهاش تاج است بر سر
هوش مصنوعی: از این تخت، آسمان صاحب قدرت و احترام است و پایه آن، همانند تاجی بر سرش میدرخشد.
کند گر قصه این تخت آغاز
مرصعخوان شود هر قصهپرداز
هوش مصنوعی: اگر داستان این تخت شروع شود، هر قصهگو مانند یک کتاب مرصع (زینتدار) به روایت آن خواهد پرداخت.
سلیمان را اگر یاری کند بخت
به کام دل رسد در پای این تخت
هوش مصنوعی: اگر بخت به سلیمان کمک کند، آرزوها و خواستههایش در سایه این پادشاهی برآورده میشود.
بشارت باد از بخت آسمان را
که شد محراب این تخت آسمان را
هوش مصنوعی: خوشخبری از شانس و سرنوشت آسمانی به ما میرسد که این مکان به جایگاه برتر و مهمی تبدیل شده است.
گرفته دست دولت پایهاش را
سعادت میپرستد سایهاش را
هوش مصنوعی: کسی که دستاوردهایش از لطف و حمایت دولت ناشی میشود، به سعادت خود احترام میگذارد و به سایه آن دولت قدردانی میکند.
به سویش خلق را روی نیاز است
مگر این تخت محراب نمازست؟
هوش مصنوعی: مردم برای نیایش و درخواست نزد او میآیند، آیا این مکان تنها برای نماز و عبادت است؟
سریر حضرت شاه جهان است
که محراب زمین و آسمان است
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که تخت یا مقام شاه جهان، مکانی است که ارتباطی عمیق بین زمین و آسمان برقرار میکند و در آن، ارتقاء و بزرگی انسانی را نشان میدهد.
بدخشان گو غنی کن کیسه سود
که لعلش را بها امروز افزود
هوش مصنوعی: بدخشان را غنی کن و کیسهات را پر از سود کن، چون امروز ارزش لعلش افزایش یافته است.
زرش را مهر دل تا بر گوهر تافت
صدف در قعر دریا سینه بشکافت
هوش مصنوعی: محبت و گرمی قلب آنچنان در دل زنده است که مانند مرواریدی درون صدف از عمق دریا میدرخشد.
ز انواع جواهر گشته الوان
خراج عالمی هر دانه آن
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ارزش بسیاری از جواهرات اشاره دارد که هر یک از آنها نشاندهنده تنوع و رنگهای مختلفی هستند و در حقیقت هر دانه از این جواهرات نمایانگر باری است که به دنیای ما میآورد.
در اطرافش بود گلهای مینا
فروزان چون چراغ از طور سینا
هوش مصنوعی: در اطراف او گلهای زیبای مینا درخشان بودند، مانند چراغهایی که از کوه سینا روشن میشوند.
چو میکرد از فرازش کو تهی دست
نگین خویش جم بر پایهاش بست
هوش مصنوعی: وقتی که می از بالای سرش ریخت، جم بدون انگشترش بر روی پایهاش قرار گرفت.
به ترتیبش که را جرات کند رای؟
به جز توفیق بخت کارفرمای
هوش مصنوعی: هیچکس جرأت نمیکند برای کارها به تنهایی تصمیم بگیرد، جز اینکه از حمایت و شانس خوبی برخوردار باشد.
شب تار از فروغ لعل و گوهر
تواند صد فلک را داد اختر
هوش مصنوعی: در شب تار، نور و درخشندگی سنگهای قیمتی میتواند به ستارهها و آسمان زینت و زیبایی ببخشد و آنها را روشن کند.
ز شادابی دُرش دریای آب است
طلایش را عیار آفتاب است
هوش مصنوعی: شادابی و زیبایی این دُر (گوهری) به خاطر وجود آب است و ارزش آن به درخشش و تابش آفتاب بستگی دارد.
تماشایش فزاید نور بینش
به ترکیبش کند ناز آفرینش
هوش مصنوعی: زیبایی و درخشندگی او به شناخت و فهم ما افزوده میشود و ترکیب وجودش باعث میشود که آفرینش به شکلی دلنشین و زیبا به نظر برسد.
جواهرخانه شاه جهان است
مگو تخت روان، گنج روان است
هوش مصنوعی: جواهرات در زمان شاه جهان در جایی ارزشمند و باارزش نگهداری میشدند، از این رو نباید به تخت سلطنتی و زیبایی و شکوه آن اشاره کنیم، چرا که خود این جواهرات به نوعی گنجینهای ارزشمند محسوب میشوند.
عیان بینند از مه تا به ماهی
درین اورنگ فر پادشاهی
هوش مصنوعی: به وضوح میبینند که از ماه تا ماهی در این لباس سلطنت، فر و جلوه پادشاهی وجود دارد.
چنین تختیست درخور، شاه دین را
مکان این است لایق، این مکین را
هوش مصنوعی: این مکان مناسب و شایستهای برای پادشاه دین است. این تخت به خوبی برای او ساخته شده و او لیاقت این جایگاه را دارد.
دهد شاه جهان را بوسه بر پای
ازان شد پایه قدرش فلکسای
هوش مصنوعی: پادشاه جهان، بوسهای بر پای او میزند و به همین خاطر، موقعیت و ارزش او در آسمان بهحدی بالا میرود که فلک (آسمان) به خاطر او افتخار میکند.
سریر پادشاه هفت اقلیم
کند بر نه فلک، از قدر، تقدیم
هوش مصنوعی: به تخت سلطنت هفت سرزمین، از ویژگیهای خاص و تقدیر الهی، تکیه میزند.
چو شاهنشاه را این تخت شد جای
خراج هفت کشور بوسه زد پای
هوش مصنوعی: زمانی که شاهنشاه این تخت را برای خود مکان خراج گذاری هفت کشور قرار داد، پایش را به نشانه احترام بر آن گذاشت.
کند شاه جهانبخش و جوانبخت
خراج عالمی را خرج یک تخت
هوش مصنوعی: شاهی که جهان را تسخیر کرده و خوشبخت است، مالیات و ثروت یک دنیا را صرف به دست آوردن یک تخت میکند.
کسی کاین تخت را شد مدحپرداز
بر اورنگ سلیمانش رسد ناز
هوش مصنوعی: هر کسی که در ستایش این تخت و کاخ سخن بگوید، به مقام و جلال سلیمان خواهد رسید و لذت و نعمت را خواهد چشید.
خداوندی که عرش و کرسی افراخت
تواند قدرتش تختی چنین ساخت
هوش مصنوعی: پروردگاری که آسمانها و زمین را به وجود آورده، بیتردید قادر است که چنین تخت و حکومتی را برپا کند.
اثر باقیست تا کون و مکان را
بود بر تخت جا، شاه جهان را
هوش مصنوعی: اثر باقیاست تا زمانی که جهان و مکان وجود دارند، زیرا بر تخت جا، شاه جهان (پروردگار) قرار دارد.
بود تختی چنین، هر روز جایش
خراج هفت کشور زیر پایش
هوش مصنوعی: تختی چنین، هر روز خراج هفت کشور زیر پایش است؛ به این معنا که جایگاه او به قدری بالا و با اهمیت است که هر روز از هفت کشور دیگر مالیات و بخشی از درآمدها را دریافت میکند.
سعادت در سر این تخت ازان است
که جای ثانی صاحبقران است
هوش مصنوعی: خوشبختی و سعادت در این جایگاه به خاطر این است که کسی دیگر به جز او لیاقت نشستن را ندارد.
شهنشاه حقیقی و مجازی
شهابالدین محمدشاه غازی
هوش مصنوعی: شهریار واقعی و نمادین، شهابالدین محمدشاه غازی.
به ترتیبش فلک را کرد الهام
فلک در پنج سالش داد اتمام
هوش مصنوعی: در مدت پنج سال، آسمان به تدریج الهاماتی را به وجود آورد که به پایان رسید.
چو تاریخش زبان پرسید از دل
بگفت اورنگ شاهنشاه عادل
هوش مصنوعی: زمانی که تاریخ از دل پرسید، دل پاسخ داد: "او تاج و تخت شاهنشاه عادل است."
بود تاریخ این تخت فلکسای
سریر پادشاه بزمآرای
هوش مصنوعی: تاریخ این تخت آسمانی که پادشاه را گوارا میسازد، به گونهای است که محبت و زیبایی را در جشنها و مجالس به ارمغان میآورد.