شمارهٔ ۲۴ - مدح شاهجهان و پایان کلام
کف قدرت پس از مقصود ایجاد
جهان را زینت از شاه جهان داد
به تسخیر فلک، شبدیز چون راند
ملک صاحبقران ثانیاش خواند
به زیر سایهاش صاحبکلاهان
جنابش قبلهگاه و پادشاهان
نهال عقل از تیغش برومند
به رویش دین و دولت در شکرخند
کرم از صورت دستش مثالی
بقا از گلشن عمرش نهالی
زر از نامش چنان بر خویش بالید
که مهرش در دل ممسک نگنجید
نباشد بر فلک خورشید انور
شبیهش را فلک بستهست بر سر
به تیغ کوه اگر تیغش ستیرد
پلنگان را ز بیمش داغ ریزد
ز لطفش غم ز دل بر باد رفته
غریبان را وطن از یاد رفته
هوس را حاصل دریا و معدن
ز باد آستین ریزد به دامن
ز ابر دست او کشت ار شود تر
به جای دانه آرد خوشه گوهر
به روز کینهاش در دشتِ ناورد
رود کشتی در آب از زهره مرد
به دشمن، بی صداع برق شمشیر
ز نقش پا نماید دیده شیر
کمین مرد شکار او، به یک مشت
تواند نیله گاوِ چرخ را کشت
***
ندانم در دو عالم این و آن را
خدا را دارم و شاه جهان را
شهشنشاهی که گردون پایه اوست
پناه عرش و کرسی سایه اوست
ز جزمش عزم دشمن در گریز است
ز تبعش فتح را بازار تیرست
به شمشیرش عدو در دستبازی
چو شمع از پنجه در ساعدگدازی
کسی از دستبردش جان نبرده
عدم، گویی به تیغش دم سپرده
ترحم بر جنابش ایستاده
دری بر روی نیک و بد گشاده
به هیبت حملهای بر دشمن آورد
که شد خونش چو آب زعفران زرد
جهان را برق تیرت رُفت و رو کرد
ز رنگ دشمنت پیدا نشد گرد
فلک با گرد خیلت گر ستیزد
چنان افتد که گردش برنخیزد
ز بانگ کرّنای پادشاهی
بود زیر زمین کر گوشِ ماهی
شمارهٔ ۲۳ - در تعریف پیرپنجال: در باغ بهشت است این که الحالشمارهٔ ۲۵ - در توصیف باغ جهانآرای اکبرآباد: تعالیلله ازین باغ دلافروز
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: امیرحسین موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کف قدرت پس از مقصود ایجاد
جهان را زینت از شاه جهان داد
هوش مصنوعی: خداوند پس از اینکه جهانیان را به وجود آورد، با قدرت خود این جهان را زینت بخشید.
به تسخیر فلک، شبدیز چون راند
ملک صاحبقران ثانیاش خواند
هوش مصنوعی: زمانی که ملک صاحبقران ثانی با شبدیز خود به تسخیر آسمانها پرداخت، به او لقب "ملک صاحبقران" داده شد.
به زیر سایهاش صاحبکلاهان
جنابش قبلهگاه و پادشاهان
هوش مصنوعی: در زیر سایه این بزرگوار، کسانی که تاج و تخت دارند، به او پناه میبرند و به او احترام میگذارند.
نهال عقل از تیغش برومند
به رویش دین و دولت در شکرخند
هوش مصنوعی: درخت عقل به واسطه تیغش قوی و تنومند میشود و با شکوفایی دین و حکومت، به زیبایی و خوشحالی میرسد.
کرم از صورت دستش مثالی
بقا از گلشن عمرش نهالی
هوش مصنوعی: دست او همچون کرم زیباست و نشانهای از بقا و زندگی او مانند درختی در باغ عمرش به چشم میخورد.
زر از نامش چنان بر خویش بالید
که مهرش در دل ممسک نگنجید
هوش مصنوعی: طلای نام او چنان در دل انسان میدرخشد که محبتش در دل کسی جا نمیشود.
نباشد بر فلک خورشید انور
شبیهش را فلک بستهست بر سر
هوش مصنوعی: در آسمان، خورشیدی مانند او وجود ندارد و آسمان او را در بالای سر جا داده است.
به تیغ کوه اگر تیغش ستیرد
پلنگان را ز بیمش داغ ریزد
هوش مصنوعی: اگر تیغ کوه به ستیغ برسد، پلنگان از ترس آن میریزند و داغ و نشانه بر جا میگذارند.
ز لطفش غم ز دل بر باد رفته
غریبان را وطن از یاد رفته
هوش مصنوعی: به خاطر مهر و لطف او، غم و اندوه از دل غریبان دور شده و یاد وطن نیز از ذهنشان رفته است.
هوس را حاصل دریا و معدن
ز باد آستین ریزد به دامن
هوش مصنوعی: هوس و آرزوها مانند آب دریا هستند و با وزش باد، به دامن ما میریزند، به طور ناگهانی و غیرمنتظره.
ز ابر دست او کشت ار شود تر
به جای دانه آرد خوشه گوهر
هوش مصنوعی: اگر باران محبت او بر زمین بیفتد، حتی اگر بذر کاشته شده نیست، خوشههای ارزشمندی خواهد رویید.
به روز کینهاش در دشتِ ناورد
رود کشتی در آب از زهره مرد
هوش مصنوعی: در روز کینهورزیاش، در دشت نبرد، کشتی در آب به خاطر ناتوانی مردانه غرق میشود.
به دشمن، بی صداع برق شمشیر
ز نقش پا نماید دیده شیر
هوش مصنوعی: به دشمن، حتی بدون درد و نشانهای، قدرت و شجاعت را نشان میدهد؛ همانطور که رد پای شیر باعث ترس و وحشت میشود.
کمین مرد شکار او، به یک مشت
تواند نیله گاوِ چرخ را کشت
هوش مصنوعی: یک مرد در کمین نشسته است که میتواند با یک ضربه، گاوِ چرخ را از پا درآورد.
ندانم در دو عالم این و آن را
خدا را دارم و شاه جهان را
هوش مصنوعی: نمیدانم در این دنیا و آن دنیا چه خبر است، اما من فقط به خدا و پادشاه جهان اعتماد دارم.
شهشنشاهی که گردون پایه اوست
پناه عرش و کرسی سایه اوست
هوش مصنوعی: سلطانی که پایهی آسمان به او وابسته است، سایهاش پناهی برای عرش و کرسی محسوب میشود.
ز جزمش عزم دشمن در گریز است
ز تبعش فتح را بازار تیرست
هوش مصنوعی: از تصمیم و اراده قاطع او، دشمن در حال فرار است و به خاطر پیروزی او، میدان جنگ پر از تیر و کمان است.
به شمشیرش عدو در دستبازی
چو شمع از پنجه در ساعدگدازی
هوش مصنوعی: شخصی که با شمشیرش در نبرد با دشمن است، مانند شمعی میسوزد و از شدت فشار و ضربهای که به او میرسد، دچار آسیب میشود.
کسی از دستبردش جان نبرده
عدم، گویی به تیغش دم سپرده
هوش مصنوعی: هیچکس از آسیبهای او جان سالم به در نبرده است، گویی که زندگیاش را به تیغ او سپرده است.
ترحم بر جنابش ایستاده
دری بر روی نیک و بد گشاده
هوش مصنوعی: به او ترحم کن، چرا که او در برابر خوبیها و بدیها، مانند دری است که به روی همه گشوده شده است.
به هیبت حملهای بر دشمن آورد
که شد خونش چو آب زعفران زرد
هوش مصنوعی: با قدرت و با جلال بر دشمن حملهای کرد که خون او مانند آب زعفران زرد شد.
جهان را برق تیرت رُفت و رو کرد
ز رنگ دشمنت پیدا نشد گرد
هوش مصنوعی: جهان تحت تأثیر تیر نیرومند تو قرار گرفته و رنگ دشمن تو به گونهای محو شده که دیگر قابل مشاهده نیست.
فلک با گرد خیلت گر ستیزد
چنان افتد که گردش برنخیزد
هوش مصنوعی: اگر آسمان با زیبایی تو درگیر شود، بهگونهای خواهد افتاد که هیچ حرکتی نکند.
ز بانگ کرّنای پادشاهی
بود زیر زمین کر گوشِ ماهی
هوش مصنوعی: صدای نای پادشاهی به گونهای است که حتی موجودات زیر آب، مانند ماهیها که گوش شنوا ندارند، نیز آن را میشنوند.
حاشیه ها
1398/11/12 18:02
به تیغ کوه اگر تیغش ستیزد-----
شهنشاهی که گردون پایه اوست----
درست است