شمارهٔ ۱۷ - تعریف ورود شاهجهان به کشمیر
کند طاووس کشتی بر هما ناز
که جا در زیر چترش کرده شهباز
چو طبعش مایل خشکی شد از آب
فرو شد از الم دریا به گرداب
صبا رفت و گلستان را خبر کرد
که اینک نوبهاری تازه سر کرد
ز شوق آن بهار بوستاندوست
چمن چون غنچه بیرون آمد از پوست
ز شکر مقدم خاقان اعظم
لب جدول نمیآمد فراهم
به یکبار آنچنان گلها شکفتند
که گویی باغ را از غنچه رفتند
گل از شبنم به روی غنچه زد آب
که دولت میرسد برخیز از خواب
درآمد پادشاه هفت کشور
به گلشن، چون بهار تازه و تر
نگیرد غنچه چون لب را به افسوس؟
که چشم نرگس اول کرد پابوس
پریشان چون نگردد طبع شمشاد؟
که اول، بنده گشتش سرو آزاد
به خاک پایت ای خاقان اکبر
که کشمیر از تو شد کشمیر دیگر
وگرنه، پیش از این بودهست این شهر
نبردی اینقدرها چشم ازو بهر
ز یمن مقدمت بختش بلندست
وگرنه قدر مشت سبزه چندست؟
مرا هندست از کشمیر مقصود
چراغ لاله را روغن بود دود
نهال قدس در کشمیر کم نیست
بهشت است این، گلستان ارم نیست
درین گلزار، راه طعنه بازست
زبان سوسنش بر گل درازست
ز شبنم گو منه گل پنبه در گوش
که حیرت بلبلان را کرده خاموش
بود در پرده اینجا صوت بلبل
که از افغان نرنجد خاطر گل
کند نرگسپرستی چشم آهو
گدازد بهر سنبل، یار، گیسو
سری دارد به سبزی کوه ماران
که باشد سبز، رنگ زهرخواران
به هر سو میبرد گل در چمن باد
چه شد گر گل به چشم نرگس افتاد
بهشت از شوق کشمیرست بی تاب
ارم چشم از تماشایش دهد آب
به بازی گرم شد با هیزمش عود
ز بازی ساختن بر سر زدش دود
درین بستان طراوت پایدارست
تذرو سرو این گلشن، بهارست
ندانم کرد تالابش چه نیرنگ
که هست آیینهاش غمّاز در سنگ
ز بس حسن ازل رفته به کارش
نمانده بهر خوبان دیارش
نرسته گل چنان در خنده افتاد
که شاخ گل چو نی آمد به فریاد
ز عکس سبزه، پیرانش رداپوش
جوانان در زمرد، گوش تا گوش
مگر زین خاک خواهد زعفران رست؟
که گل از خنده بسیار شد سست
پریشان است ازان گیسوی سروش
که باشد شانه از بال تذروش
ز بس میکوفت پهلویش ز شمشاد
ز گلشن رفت بیرون، سرو آزاد
نیفتد بر زمین، حرف تمنا
به عاشق مژده باد از سبزه اینجا
صبا مرکب دواند در فضایش
رطوبت عشق ورزد با هوایش
به رنگ بوی گل، مرغ شباهنگ
گل شببوی را نگذارد از چنگ
گشوده غنچه چون بلبل پر و بال
صبا افتان و خیزانش ز دنبال
مکن گو غنچه نقد گل شماره
زر مردم، نماید کیسه پاره
شنیدی تا صدای خنده گل
دمیدی ناله از منقار بلبل
شمارهٔ ۱۶ - تعربف تالاب صفاپور: بود جام جهانبین گرچه پرنورشمارهٔ ۱۸ - تعریف چشمه اچول: اگر عمر ابد خواهی در ایام
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: امیرحسین موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کند طاووس کشتی بر هما ناز
که جا در زیر چترش کرده شهباز
هوش مصنوعی: طاووس با زیبایی و ناز خود همچون کشتی در آسمان پرواز میکند، در حالی که شهباز زیر سایهاش پنهان شده است.
چو طبعش مایل خشکی شد از آب
فرو شد از الم دریا به گرداب
هوش مصنوعی: زمانی که طبیعت او به سمت خشکی گرایش پیدا کرد، از آب دور شد و به دایرهای از دریا که تاریک و خطرناک بود، فرو رفت.
صبا رفت و گلستان را خبر کرد
که اینک نوبهاری تازه سر کرد
هوش مصنوعی: نسیم صبح، به گلستان رفت و خبر آورد که به زودی بهار تازهای آغاز شده است.
ز شوق آن بهار بوستاندوست
چمن چون غنچه بیرون آمد از پوست
هوش مصنوعی: از شوق دیدن بهار و زیباییهای آن، چمن همانند غنچهای که از پوستش بیرون میآید، خود را نمایان کرده است.
ز شکر مقدم خاقان اعظم
لب جدول نمیآمد فراهم
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و زیبایی وجود پادشاه بزرگ، لبهای جدول پر از شکر نمیشدند.
به یکبار آنچنان گلها شکفتند
که گویی باغ را از غنچه رفتند
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی، گلها آنچنان شکوفا شدند که انگار باغ از غنچهها پر شده است.
گل از شبنم به روی غنچه زد آب
که دولت میرسد برخیز از خواب
هوش مصنوعی: گل به خاطر شبنمی که روی غنچه نشسته، شاداب و زیبا شده است. زمان خوشا به حال ماست، پس باید از خواب بیدار شویم و از این فرصت بهرهمند شویم.
درآمد پادشاه هفت کشور
به گلشن، چون بهار تازه و تر
هوش مصنوعی: پادشاه هفت کشور به باغی زیبا و سرسبز وارد شد و جلوهاش مانند بهاری تازه و شاداب بود.
نگیرد غنچه چون لب را به افسوس؟
که چشم نرگس اول کرد پابوس
هوش مصنوعی: غنچه به خاطر اینکه لب را دلتنگانه نمیگیرد، از جایی که چشم نرگس ابتدا به سمت او سجده کرده است.
پریشان چون نگردد طبع شمشاد؟
که اول، بنده گشتش سرو آزاد
هوش مصنوعی: چطور ممکن است طبع شمشاد آرام و مرتب بماند، در حالی که ابتدا خودش به بندگی سرو آزاد درآمده است؟
به خاک پایت ای خاقان اکبر
که کشمیر از تو شد کشمیر دیگر
هوش مصنوعی: ای بزرگترین فرمانروا، به احترام تو و به خاطر تو، سرزمین کشمیر به شکوه و زیبایی دیگری دست یافته است.
وگرنه، پیش از این بودهست این شهر
نبردی اینقدرها چشم ازو بهر
هوش مصنوعی: اگر نه اینکه نبردی در این شهر بوده، زمانی بوده که اینجا اینقدر مهم و قابل توجه نبوده است.
ز یمن مقدمت بختش بلندست
وگرنه قدر مشت سبزه چندست؟
هوش مصنوعی: به خاطر حضور تو، بخت او بالا رفته است و اگر تو نبود، ارزش یک مشت سبزه چه قدر است؟
مرا هندست از کشمیر مقصود
چراغ لاله را روغن بود دود
هوش مصنوعی: من به دنبال هندست (موز) از کشمیر هستم، زیرا روغن لاله برای روشن کردن چراغ لازم است و دود، نشانهای از آن است.
نهال قدس در کشمیر کم نیست
بهشت است این، گلستان ارم نیست
هوش مصنوعی: در کشمیر، درختان قدسی وجود دارند و این منطقه بهشتی است، نه مانند گلستان ارم که تنها یک تصویر زیبا از بهشت است.
درین گلزار، راه طعنه بازست
زبان سوسنش بر گل درازست
هوش مصنوعی: در این باغ، زبان سوسن به طور غیرمستقیم به دیگر گلها طعنه میزند و به نظر میرسد که در این فضا، حرفها و نقدها به راحتی منتقل میشود.
ز شبنم گو منه گل پنبه در گوش
که حیرت بلبلان را کرده خاموش
هوش مصنوعی: از صبح خنک شبنم، گل پنبهای را در گوش من نگذار، چرا که این کار سکوت بلبلان را به دنبال دارد و آنها را حیرتزده میکند.
بود در پرده اینجا صوت بلبل
که از افغان نرنجد خاطر گل
هوش مصنوعی: در اینجا صدای بلبل در پس پرده وجود دارد که نگران گل نیست و از صدای او آزار نمیبیند.
کند نرگسپرستی چشم آهو
گدازد بهر سنبل، یار، گیسو
هوش مصنوعی: چشم آهو به خاطر زیبایی سنبل و گیسوی یار، تحت تاثیر نرگسپرستی قرار میگیرد و احساس تشنگی و جذب میکند.
سری دارد به سبزی کوه ماران
که باشد سبز، رنگ زهرخواران
هوش مصنوعی: در دامنههای سبز کوه ماران، رنگی وجود دارد که به زهر و مرگ اشاره میکند و نشاندهندهی خطر و آلودگی است.
به هر سو میبرد گل در چمن باد
چه شد گر گل به چشم نرگس افتاد
هوش مصنوعی: باد گلها را به این سو و آن سو میبرد. حالا اگر گلی به چشم نرگس بیفتد، چه اهمیتی دارد؟
بهشت از شوق کشمیرست بی تاب
ارم چشم از تماشایش دهد آب
هوش مصنوعی: بهشت به خاطر زیبایی کشمیر بیتاب است و چشم از تماشای آن اشک میریزد.
به بازی گرم شد با هیزمش عود
ز بازی ساختن بر سر زدش دود
هوش مصنوعی: در حین بازی کردن، او با چوب خشک خود سرگرم شد و مشغول آتش زدن بود؛ به گونهای که از آتش، دودی بر سرش بلند شد.
درین بستان طراوت پایدارست
تذرو سرو این گلشن، بهارست
هوش مصنوعی: در این باغ همیشه زیبایی و شادابی وجود دارد و سروهای این گلستان حالت بهاری را دارند.
ندانم کرد تالابش چه نیرنگ
که هست آیینهاش غمّاز در سنگ
هوش مصنوعی: نمیدانم تالابش چه فریبی دارد که انعکاسش در سنگ، خبر از درد و غم میدهد.
ز بس حسن ازل رفته به کارش
نمانده بهر خوبان دیارش
هوش مصنوعی: زیبایی ازلی آنقدر در کار این شخص تاثیرگذار بوده که برای دیگر نیکان و زیبارویان دیار او چیزی باقی نمانده است.
نرسته گل چنان در خنده افتاد
که شاخ گل چو نی آمد به فریاد
هوش مصنوعی: گل در حالتی شاداب و خندان قرار داشت، به طوری که شاخ گل نتوانست جلوی خود را بگیرد و به کمک او آمد.
ز عکس سبزه، پیرانش رداپوش
جوانان در زمرد، گوش تا گوش
هوش مصنوعی: از تصویر سبزه، مانند پیراهنی که بر تن جوانان است، در میان رنگ سبز زمردی، گوش تا گوش نمایان است.
مگر زین خاک خواهد زعفران رست؟
که گل از خنده بسیار شد سست
هوش مصنوعی: آیا میتوان از این خاک زعفران برداشت؟ گل از شادی و خنده زیاد، ضعیف و نازک شده است.
پریشان است ازان گیسوی سروش
که باشد شانه از بال تذروش
هوش مصنوعی: موهای پریشان سروش به خاطر شانهای است که از بال طایر تذرو درست شده است. یعنی زیبایی و شگفتی موهای سروش تحت تأثیر طبیعی است که از پرندهای خاص نشأت گرفته.
ز بس میکوفت پهلویش ز شمشاد
ز گلشن رفت بیرون، سرو آزاد
هوش مصنوعی: به خاطر آنقدر که به پهلویش ضربه میزدند، سرو زیبای باغ از میان شمشادها بیرون آمد.
نیفتد بر زمین، حرف تمنا
به عاشق مژده باد از سبزه اینجا
هوش مصنوعی: عاشق، خوشحال باش که هیچ چیز به زمین نمیافتد و درخواستهای تو بینتیجه نخواهد ماند، چرا که اینجا سرسبز و پر از امید است.
صبا مرکب دواند در فضایش
رطوبت عشق ورزد با هوایش
هوش مصنوعی: باد صبا به آرامی در فضایی که عشق در آن جاری است، میوزد و احساسات دلپذیری را به همراه دارد.
به رنگ بوی گل، مرغ شباهنگ
گل شببوی را نگذارد از چنگ
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که به خاطر عطر و زیبایی گل، پرندهای به نام شباهنگ نمیگذارد گل شببوی از دستش بفراید. این مفهوم نشاندهندهی ارتباط عمیق بین زیبایی و بوی گل و حفاظت پرنده از آن است.
گشوده غنچه چون بلبل پر و بال
صبا افتان و خیزانش ز دنبال
هوش مصنوعی: غنچهای که به مانند بلبل باز شده، به آرامی و با نرمی در حرکت است و نسیم بهاری او را از پی خودش میبرد.
مکن گو غنچه نقد گل شماره
زر مردم، نماید کیسه پاره
هوش مصنوعی: مبادا که بگویی گل تازه را با طلا اندازهگیری کن، زیرا اینکه مردم را بر اساس ثروتشان بسنجی، مانند پارهای کیسه است.
شنیدی تا صدای خنده گل
دمیدی ناله از منقار بلبل
هوش مصنوعی: شنیدی که گل با خنده شکوفا شد، اما بلبل از دلش دلگیری و آهی شر به خاطر من دارد.