گنجور

شمارهٔ ۱۶ - تعربف تالاب صفاپور

بود جام جهان‌بین گرچه پرنور
ندارد نور تالاب صفاپور
ز آبش عکس کشتی‌ها نمودار
چو از آیینه عکس ابروی یار
ز عکس گل در آب آتش فتاده
چنان کز آب، یابی فیض باده
من و نظّاره این طرفه تالاب
به بر گو طرفه بغداد را آب
روان کوهکن در آب لارست
مگر از جوی شیرش یادگار است؟
شب مهتاب و سیر روی دریا
کند آیینه دل را مصفا
چه دریا، آسمان برقراری
ز گل‌های کَوَل، خورشیدزاری
قضا از سیم نابش آفریده
به غیر از موج گل، طوفان ندیده
لبالب گشته بحر از لولوی تر
در او کشتی روان در آب گوهر
به هر جانب که کشتی رو نهاده
چو رود نیل، آبش کوچه داده
ز کشتی‌های لعلی شد گلستان
مگو دریا ندارد حاصل کان
شده مخصوص هر کشتی، بهاری
ز گلگون چهره هر یک لاله‌زاری
ز بس کشتی فلک در زر گرفته
جهان را گنج بادآور گرفته
خرامان کشتی رنگین، به لنگر
چو طاووسان کشیده چتر بر سر
نه کشتی‌ها درین دریا روانند
که طاووسان گلزار جنانند
به خوبی، هر سفینه نازنینی
گرفته در برش کشتی‌نشینی
سبدهای گلند این نازنینان
گل روی سبد، کشتی‌نشینان
نهد بر آب دریا گرچه سینه
رود بر روی موج گل، سفینه
نظر بر سطح آبش چون گماری
ببین، گر طاقت نظّاره داری
بهار دیگر و کشمیر دیگر
بهشتی در میان آب کوثر
بهشتی از ته دریا نمودار
چنان کز دیده تر، عکس دلدار
چمن‌ها در میان آب، پیدا
چو روی نوخطان در دیده ما
بهشت است این، که تا کشمیر را دید
سر از شرمش به زیر آب دزدید
کَوَل در غنچگی تیری دواند
که باج از لعل پیکانی ستاند
چه دولت دارد این تالاب در سر
که از نیلوفرش گیرد هما، فر
ورع این بحر را بیند چو در خواب
رود بی خود به سیر عالم آب
بود سیمین‌برانش در خزینه
ز صد گنج روان در هر سفینه
ز بس کز قعر دریا سبزه زد سر
زمرد شد ز عکس سبزه، گوهر
دل از طوفان معنی بود در جوش
فسون حرف موجم کرد خاموش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: امیرحسین موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بود جام جهان‌بین گرچه پرنور
ندارد نور تالاب صفاپور
هوش مصنوعی: اگرچه این جام پرنور نیست، اما همچنان قابلیت دیدن جهان را دارد، همانند تالاب صفاپور که ممکن است روشنایی نداشته باشد.
ز آبش عکس کشتی‌ها نمودار
چو از آیینه عکس ابروی یار
هوش مصنوعی: از آب تصویر کشتی‌ها نمایان شد، مانند اینکه از آینه تصویر ابروی محبوب به نمایش درآمده است.
ز عکس گل در آب آتش فتاده
چنان کز آب، یابی فیض باده
هوش مصنوعی: تصویری از گل در آب به وجود آمده که به قدری زیباست که می‌توان آتش را از آن احساس کرد. از این آب هم می‌توان لذت و خوشی را گرفت.
من و نظّاره این طرفه تالاب
به بر گو طرفه بغداد را آب
هوش مصنوعی: من دارم به زیبایی‌های این تالاب نگاه می‌کنم و در کنارش به زیبا بودن بغداد هم فکر می‌کنم.
روان کوهکن در آب لارست
مگر از جوی شیرش یادگار است؟
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که کوه‌کن، در آب لار مشغول کار باشد، اما نشانه‌ای از جوی شیر در آنجا باقی مانده باشد؟
شب مهتاب و سیر روی دریا
کند آیینه دل را مصفا
هوش مصنوعی: شب مهتابی است که چهره دریا را زیبا و درخشان می‌کند و قلب را به صفا و روشنی می‌آورد.
چه دریا، آسمان برقراری
ز گل‌های کَوَل، خورشیدزاری
هوش مصنوعی: این متن به زیبایی و دل‌انگیزی طبیعت اشاره دارد. دریا به عنوان موجودی وسیع و زیبا توصیف شده و آسمان نیز به آرامش و شکوه گل‌های رنگارنگ اشاره می‌کند. همچنین، نور خورشید به شکلی زیبا بر روی این منظره می‌تابد و فضایی دلپذیر و سرشار از زندگی را به وجود می‌آورد.
قضا از سیم نابش آفریده
به غیر از موج گل، طوفان ندیده
هوش مصنوعی: قضا و قدر خداوند مانند سیم ناب و خالصی است که هیچ چیز دیگری نتوانسته آن را آلوده کند و تنها زیبایی‌ها و آرامش‌هایی مانند موج گل از آن برمی‌خیزد، در حالی که هیچ طوفانی در آن دیده نمی‌شود.
لبالب گشته بحر از لولوی تر
در او کشتی روان در آب گوهر
هوش مصنوعی: دریا از ترس لولوی درونش پر شده و کشتی‌ای که در آب در حال حرکت است مانند گوهر در آن می‌درخشد.
به هر جانب که کشتی رو نهاده
چو رود نیل، آبش کوچه داده
هوش مصنوعی: به هر سمتی که حرکت کنی، مانند رود نیل، زندگی‌ات پر از فرصتها و امکانات خواهد بود.
ز کشتی‌های لعلی شد گلستان
مگو دریا ندارد حاصل کان
هوش مصنوعی: گفته می‌شود که کشتی‌های زیبا و باارزش، مانند لعل، گلستانی را ساخته‌اند. اما نباید بگوییم که دریا هیچ دستاوردی ندارد، زیرا دریا خود به تنهایی هم ارزشمند و مفید است.
شده مخصوص هر کشتی، بهاری
ز گلگون چهره هر یک لاله‌زاری
هوش مصنوعی: هر کشتی حالا بهاری خاص دارد که به خاطر چهره زیبا و گلگون لاله‌هاست.
ز بس کشتی فلک در زر گرفته
جهان را گنج بادآور گرفته
هوش مصنوعی: به خاطر تاثیرات سنگین آسمان بر دنیا، به گونه‌ای که دنیا را به گنجی از طلا مبدل کرده است.
خرامان کشتی رنگین، به لنگر
چو طاووسان کشیده چتر بر سر
هوش مصنوعی: کشتی زیبا و رنگین به آرامی در کنار ساحل شناور است، مانند طاووسی که با افتخار چترش را بر روی سرش باز کرده است.
نه کشتی‌ها درین دریا روانند
که طاووسان گلزار جنانند
هوش مصنوعی: در این دنیا، مانند کشتی‌هایی که در دریا در حال حرکت‌اند وجود ندارند، بلکه همچون طاووسانی هستند که در باغ‌های بهشتی زندگی می‌کنند.
به خوبی، هر سفینه نازنینی
گرفته در برش کشتی‌نشینی
هوش مصنوعی: بانوی زیبایی که به خوبی به نظر می‌رسد، مانند یک کشتی نازک و دلربا است که در دامن آن، یک کشتی بزرگ و محکم قرار دارد.
سبدهای گلند این نازنینان
گل روی سبد، کشتی‌نشینان
هوش مصنوعی: سبدهای پر از گل، نمایشی از زیبایی و ظرافت این معصومان است، مانند گل‌هایی که در سبد قرار دارند و در دریاهای عشق و محبت شناورند.
نهد بر آب دریا گرچه سینه
رود بر روی موج گل، سفینه
هوش مصنوعی: کشتی قشنگی که بر روی امواج دریا حرکت می‌کند، با وجود اینکه در دل رودخانه‌ای که رویش گل‌ها شناور است، سینه‌ای موج‌دار دارد.
نظر بر سطح آبش چون گماری
ببین، گر طاقت نظّاره داری
هوش مصنوعی: اگر توانایی تماشا داری، مانند یک هرم که بر سطح آب قرار گرفته، به آن نگاه کن.
بهار دیگر و کشمیر دیگر
بهشتی در میان آب کوثر
هوش مصنوعی: بهار دیگری فرامی‌رسد و کشمیر دیگری چون بهشتی در دل آب کوثر خواهد بود.
بهشتی از ته دریا نمودار
چنان کز دیده تر، عکس دلدار
هوش مصنوعی: بهشت زیبایی از عمق دریا ظاهر شد، به گونه‌ای که وقتی به آن نگاه می‌کردم، تصویری از محبوب در ذهنم نقش بست.
چمن‌ها در میان آب، پیدا
چو روی نوخطان در دیده ما
هوش مصنوعی: چمن‌ها در آب دیده می‌شوند، مانند چهره‌های تازه و نورس در چشمان ما.
بهشت است این، که تا کشمیر را دید
سر از شرمش به زیر آب دزدید
هوش مصنوعی: این جا جایی بهشتی است که وقتی کسی کشمیر را می‌بیند، از خجالت خود را در آب مخفی می‌کند.
کَوَل در غنچگی تیری دواند
که باج از لعل پیکانی ستاند
هوش مصنوعی: در دوران جوانی، شتاب و تندی وجود دارد که می‌تواند با زیبایی و ارزش‌های خاصی، چیزی را به دست آورد.
چه دولت دارد این تالاب در سر
که از نیلوفرش گیرد هما، فر
هوش مصنوعی: این تالاب چقدر خوشبخت است که از نیلوفرهایش، پرنده‌ای مانند هما بهره‌مند می‌شود.
ورع این بحر را بیند چو در خواب
رود بی خود به سیر عالم آب
هوش مصنوعی: اگر کسی در خواب، وسعت این دریا را ببیند، به طور ناخواسته و بدون کنترل، در عالم آب به سیر و گردش می‌پردازد.
بود سیمین‌برانش در خزینه
ز صد گنج روان در هر سفینه
هوش مصنوعی: سیمین‌بران چنان است که در خزانه‌ای از صد گنج در هر کشتی جاری است.
ز بس کز قعر دریا سبزه زد سر
زمرد شد ز عکس سبزه، گوهر
هوش مصنوعی: به دلیل عمیق بودن دریا، سبزه‌ای در آن رشد کرده و از زیر آب به سطح آمده است. این سبزه بر اثر بازتاب نور به صورت زمرد درخشان به نظر می‌رسد و همانند گوهر می‌درخشد.
دل از طوفان معنی بود در جوش
فسون حرف موجم کرد خاموش
هوش مصنوعی: دل مانند دریایی طوفانی است که در آن معانی مختلفی در حال خروش هستند، اما کلامی شگفت‌انگیز باعث شد تا این دل ساکت بماند.