گنجور

شمارهٔ ۹

ز نقش کینه چو پاک است لوح سینه ما
به دوستی که تو هم دل بشو ز کینه ما
ز خیره‌چشمی خود سوختم که یار امروز
هنوز در عراق است از نگاه دینه ما
ز اشتیاق خدنگ تو بعد مردن هم
شود نشانه تیر استخوان سینه ما
بلا بود دل آسوده درد عشق کجاست
که سنگ تازه کند عهد آبگینه ما
امید خوش‌دلی از ما مجوی ای همدم
که عشق داده به طوفان غم سفینه ما
توانگریم ز اسباب غم چنان قدسی
که روزگار بود مفلس از قرینه ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1397/12/13 12:03
م.د

سلام. در مصرع دوم بیت دوم، واژه عرق به اشتباه عراق تایپ شده به نظرم.