گنجور

شمارهٔ ۶۹

زاهد ز منع تو دل صد بینوا شکست
خون پیاله ریختی و رنگ ما شکست
آگه نیم که سنگ کجا خورده شیشه‌ام
دانم که دل شکسته ندانم کجا شکست
امشب که بود نکهت پیراهن امید
طالع نگر که خار به پای صبا شکست
دامن‌کشان گذشتی و صد جیب پاره شد
بیگانه گشتی و دل صد آشنا شکست
تا کی دهیم جلوه دل زنگ بسته را؟
هرکس شکست آینه ما بجا شکست
از خارخار سینه دلم را قرار نیست
بازم ز رهگذار که خاری به پا شکست؟
عاشق قدم به کوی سلامت نمی‌نهد
خواهد برای شیشه خویش از خدا شکست
سنجیده دل به شادی عالم غم ترا
خاکش به سر که گوهر غم را بها شکست
قدسی به کام خویش مراد انتخاب کن
چون لطف یار قفل در مدعا شکست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زاهد ز منع تو دل صد بینوا شکست
خون پیاله ریختی و رنگ ما شکست
هوش مصنوعی: زاهد، با جلوگیری از عشق و لذت‌ها، دل‌های بسیار را شکسته‌ای و دلی که مانند یک پیاله خونین است، به رنگ ما نیز آسیب زده‌ای.
آگه نیم که سنگ کجا خورده شیشه‌ام
دانم که دل شکسته ندانم کجا شکست
هوش مصنوعی: می‌گوید که نمی‌دانم یا متوجه نیستم که شیشه‌ام چطور شکسته و سنگ کجا به آن برخورد کرده است، تنها می‌دانم که دلم شکسته است، اما نمی‌دانم چطور و در کجا این اتفاق افتاده.
امشب که بود نکهت پیراهن امید
طالع نگر که خار به پای صبا شکست
هوش مصنوعی: امشب وقتی که بوی دلپذیر پیراهن امید خوشحالی را حس می‌کنم، به آسمان نگاه می‌کنم و می‌بینم چطور گل‌های تازه به سینه‌ی صبح آسیب می‌زنند.
دامن‌کشان گذشتی و صد جیب پاره شد
بیگانه گشتی و دل صد آشنا شکست
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و جاذبه‌ات از کنار من گذشتی و دل‌های بسیاری را که به تو وابسته بودند، شکستی. حالا که به بیگانگی رفته‌ای، دیگر هیچ‌کس از درد جدایی‌ات در امان نیست.
تا کی دهیم جلوه دل زنگ بسته را؟
هرکس شکست آینه ما بجا شکست
هوش مصنوعی: تا کی باید زیبایی دل دلسوخته‌مان را پنهان کنیم؟ هرکس که شکسته‌امان را بی‌دلیل می‌شکند، در واقع خودش هم شکسته است.
از خارخار سینه دلم را قرار نیست
بازم ز رهگذار که خاری به پا شکست؟
هوش مصنوعی: دل من آرام و قرار ندارد و هر بار که از مسیر گذر می‌کنم، انگار دوباره به یاد آن دردها و جراحات می‌افتم. چرا که حتی یک خار در پا هم مرا به یاد آن دردهای گذشته می‌اندازد.
عاشق قدم به کوی سلامت نمی‌نهد
خواهد برای شیشه خویش از خدا شکست
هوش مصنوعی: عاشق به‌خاطر شیشه‌ای که در وجودش دارد، نمی‌تواند به کوی محبوبش قدم بگذارد و از خدا می‌خواهد که این شیشه را بشکند.
سنجیده دل به شادی عالم غم ترا
خاکش به سر که گوهر غم را بها شکست
هوش مصنوعی: دل را با شادی‌های دنیا سنجیده‌ام، اما غم تو را به هیچ می‌شمارم. غم، ارزشش را از دست داده و دیگر بهایش کم شده است.
قدسی به کام خویش مراد انتخاب کن
چون لطف یار قفل در مدعا شکست
هوش مصنوعی: از یک فرشته (قدسی) بخواه که خواسته‌ات را انتخاب کند، زیرا مانند مهربانی یار، دروازه‌های آرزو را می‌گشاید.