شمارهٔ ۴۹
گشته چون آینه روشن دل بیکینه ما
تا فتد عکس جمال تو در آیینه ما
غمزهات ناوک بیداد نیاورده به زه
دل به خون گشته ز مژگان تو در سینه ما
گرمی سلسه عشق ز داغ دل ماست
گوهر درد برد عشق ز گنجینه ما
عشق پیوسته به تعلیم جنون مشغول است
رسم آزادشدن نیست در آدینه ما
دوش بودیم ز وصل تو چو قدسی محروم
هست تا روز جزا حسرت دوشینه ما
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گشته چون آینه روشن دل بیکینه ما
تا فتد عکس جمال تو در آیینه ما
هوش مصنوعی: دل ما که به پاکی آینهای روشن شده، بی هیچ کینهای، میخواهد که تصویر زیبایی تو در آن منعکس شود.
غمزهات ناوک بیداد نیاورده به زه
دل به خون گشته ز مژگان تو در سینه ما
هوش مصنوعی: چشمک و نگاهی که تو داری، دردی به جان ما میآورد. دل ما به خاطر تیرگی چشمان تو به شدت مضطرب و غمگین شده است.
گرمی سلسه عشق ز داغ دل ماست
گوهر درد برد عشق ز گنجینه ما
هوش مصنوعی: عشق ما به خاطر داغ دلهایمان گرم است و به همین دلیل، درد و رنج ما ارزشمند و گرانبهاست.
عشق پیوسته به تعلیم جنون مشغول است
رسم آزادشدن نیست در آدینه ما
هوش مصنوعی: عشق همیشه در حال آموزش و راهنمایی دیوانگی است و هیچگونه رسم و قاعدهای برای آزاد شدن در روزهای مقدس ما وجود ندارد.
دوش بودیم ز وصل تو چو قدسی محروم
هست تا روز جزا حسرت دوشینه ما
هوش مصنوعی: شیوهای که در این بیت بیان شده، به احساس عمیق دلتنگی و حسرت برای وصال محبوب اشاره دارد. شاعر به یاد شب گذشتهای میافتد که از وصل محبوب محروم بوده و این محرومیت را همچون حالتی روحانی قلمداد میکند. این حسرت و افسوس برای وصال، تا روز قیامت همراه او خواهد بود. شاعر به نوعی میگوید که این دلتنگی و حسرت به یک سرنوشت ابدی تبدیل شده است.