گنجور

شمارهٔ ۴۲

بود ز روی تو روشن به صد دلیل مرا
که روز هجر تو باشد شب رحیل مرا
ز ناوکت به دلم زخم دیگران به شد
پر خدنگ تو شد بال جبرئیل مرا
دلیل سوختنم روشن است بی دعوی
چو شمع کی رگ گردن بود دلیل مرا؟
خوش است هرچه به لعل تو نسبتی دارد
لب تو ساخته محتاج سلسبیل مرا
خلاف طبع ز معشوق هم خلد در طبع
ز مهر شعله فسرد آتش خلیل مرا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بود ز روی تو روشن به صد دلیل مرا
که روز هجر تو باشد شب رحیل مرا
هوش مصنوعی: چهره‌ی تو به هزاران دلیل برای من روشن است، چرا که روزی که از تو جدا شوم، شب سفر و ترک من خواهد بود.
ز ناوکت به دلم زخم دیگران به شد
پر خدنگ تو شد بال جبرئیل مرا
هوش مصنوعی: به خاطر تیرهای زهرآگین دشمنان بر دلم زخم می‌زنند، اما پرواز تو همچون جبرئیل روح مرا بلند می‌کند.
دلیل سوختنم روشن است بی دعوی
چو شمع کی رگ گردن بود دلیل مرا؟
هوش مصنوعی: دلیل سوختن من کاملاً واضح است؛ بی هیچ ادعایی، مانند شمعی که می‌سوزد، چرا که رگ گردن نمی‌تواند دلیل من باشد.
خوش است هرچه به لعل تو نسبتی دارد
لب تو ساخته محتاج سلسبیل مرا
هوش مصنوعی: هر چیزی که به زیبایی و دلبرانه بودن تو مربوط می‌شود، برای من خوب است. لب‌های تو برای من مثل آب زلال و شیرین است که به آن نیاز دارم.
خلاف طبع ز معشوق هم خلد در طبع
ز مهر شعله فسرد آتش خلیل مرا
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که عشق و محبت به معشوق، احساساتی را در دل ایجاد می‌کند که ممکن است برخلاف طبیعت ذاتی انسان باشد. در اینجا، شاعر از آتش درون خود می‌گوید که در اثر محبت و عشق به معشوق شعله‌ور شده و سختی‌ها و دردهای ناشی از آن را احساس می‌کند. به نوعی، او درد و حسرت ناشی از عشق را با آتش ابراهیم (خلیل) مقایسه کرده است، چرا که آتش برای او به امید و عاشقانه بودن تبدیل شده، حتی اگر در پی آن سختی‌های بسیاری را به جان بخرد.