گنجور

شمارهٔ ۳۷

تهی ز می نتوان یافتن ایاغ مرا
به آفتاب نسب می‌رسد چراغ مرا
غم تو گر نکشد دامنم ازین کشور
چنان روم که نیابی دگر سراغ مرا
به ناز ناخن اهل ملامتم چه نیاز
چو گر مخونی غم تازه کرد داغ مرا
چو غنچه چند زیم تنگدل ز خاطر جمع؟
نسیم کو که پریشان کند دماغ مرا؟
دلم ز باد خزان تازه می‌شود قدسی
چه احتیاج نسیم بهار باغ مرا؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1397/05/04 08:08

سلام
مصرع دوم بیت سوم "گرم خونی" درسته
چقدر این اضافه مقلوب،بار معنایی زیادی رو به دوش می کشه
هم معنی خون تازه و روان میده و هم معنی رایج الان که خونگرم باشه و بسیار زیباست