شمارهٔ ۳۶
فسون نالهام شب بسته خواب پاسبانش را
که با هر سر نباشد آشنایی آسمانش را
ز چاک سینهام دل میکند نظاره زلفش
چو مرغی کز قفس بیند به حسرت آشیانش را
نوازد ظاهر و در دل خیال کشتنم دارد
به حال خویشتن پی بردهام لطف نهانش را
اسیر عشق را فرض است عزت بعد مردن هم
میندازید بر خاک مذلت استخوانش را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فسون نالهام شب بسته خواب پاسبانش را
که با هر سر نباشد آشنایی آسمانش را
هوش مصنوعی: صدای نالهام شب را به خواب برده و نگهبانش را به خواب عمیقی فرو برده است، زیرا هیچ کس با آسمانش آشنایی ندارد.
ز چاک سینهام دل میکند نظاره زلفش
چو مرغی کز قفس بیند به حسرت آشیانش را
هوش مصنوعی: از زخمهایی که در سینهام دارم، دلم به تماشای موهای او مشغول است، مانند پرندهای که از قفس میبیند و با حسرت به لانهاش نگاه میکند.
نوازد ظاهر و در دل خیال کشتنم دارد
به حال خویشتن پی بردهام لطف نهانش را
هوش مصنوعی: ظاهر را نوازش میکند و در دل، نیت کشتن من را دارد. من به حال خودم پی بردهام و از لطف پنهان او آگاه هستم.
اسیر عشق را فرض است عزت بعد مردن هم
میندازید بر خاک مذلت استخوانش را
هوش مصنوعی: عاشق واقعی باید حتی پس از مرگ نیز به عزت و کرامت خود توجه کند و نباید اجازه دهد که پیکر او در خاک ذلت و خفت قرار گیرد.