شمارهٔ ۳
بیحرز شعله نگذرد از پیش داغ ما
پروانه احتراز کند از چراغ ما
چون دیده دور شد از تو رنگ نگه پرید
تا رنگ میرسید شکست ایاغ ما
یک روزه عیش ما نشود محنت دو کون
عاجز بود زمانه ز برگ فراغ ما
در کوی عشق خضر به ما پی نمیبرد
هر موی اگر شود قدمی در سراغ ما
امیدواریام به خیال تو هم نماند
تا ریشه نهال خزان کرد باغ ما
بوی محبتی ز گل و لاله درنیافت
آشفته شد ز نکهت گلشن دماغ ما
قدسی کفایت است در اسباب عاشقی
رخسار زرد و دیده پرخون داغ ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیحرز شعله نگذرد از پیش داغ ما
پروانه احتراز کند از چراغ ما
هوش مصنوعی: اگر آتش ما داغ باشد، پروانهها از چراغ ما دوری میکنند و نمیتوانند از آن بگذرند.
چون دیده دور شد از تو رنگ نگه پرید
تا رنگ میرسید شکست ایاغ ما
هوش مصنوعی: وقتی نگاه من از تو دور شد، رنگ چشمانم به یکباره تغییر کرد تا اینکه رنگ می در دلم شکست.
یک روزه عیش ما نشود محنت دو کون
عاجز بود زمانه ز برگ فراغ ما
هوش مصنوعی: یک روز خوشی ما نمیتواند به اندازهی رنج دو جهان باشد؛ چرا که زمانه از شادی و راحتی ما ناتوان است.
در کوی عشق خضر به ما پی نمیبرد
هر موی اگر شود قدمی در سراغ ما
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، مانند خضر (راهنمایی در اسطورهها) اگر هر کس یک قدم به سمت ما بردارد، به آسانی نمیتواند ما را بشناسد یا به ما پی ببرد.
امیدواریام به خیال تو هم نماند
تا ریشه نهال خزان کرد باغ ما
هوش مصنوعی: به آن امید دارم که فکر تو هم از سرم برود و درختان باغمان با رسیدن خزان خشک شوند.
بوی محبتی ز گل و لاله درنیافت
آشفته شد ز نکهت گلشن دماغ ما
هوش مصنوعی: بوی محبت از گل و لاله به ما نرسید و ما به خاطر عطر گلستان، دلزده و ناآرام شدیم.
قدسی کفایت است در اسباب عاشقی
رخسار زرد و دیده پرخون داغ ما
هوش مصنوعی: حضور یک معشوق کافی است تا دل عاشق پر از غم و درد شود، حتی اگر چهرهاش رنگ پریده و چشمانش پر از اشک باشد.