گنجور

شمارهٔ ۲۵

چو نمی‌کنی نگاهی به ستم مران خدا را
نکنی اگر نوازش مشکن دل گدا را
همه حیرتم که هرگز چو نبوده آشنایی
به جهان که گفته چندین سخنان آشنا را
چو شدی تمام خواهش چه زنی در اجابت؟
به دم فسرده هرگز نبود اثر دعا را
شده قاصد آنچنان کم به میان دوست‌داران
که ز مصر سوی کنعان نفتد گذر صبا را
نفسی ز من نگشتی دل نازک تو غافل
به تو گر خدای دادی دل مهربان ما را
ز طراوت جمالت به هزار دیده مرغان
نکنند فرق از هم به چمن گل و گیا را
غم عشق را به صد جان چو کنند بیع قدسی
ندهی ز دست ارزان گهر گران‌بها را

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو نمی‌کنی نگاهی به ستم مران خدا را
نکنی اگر نوازش مشکن دل گدا را
هوش مصنوعی: اگر به محنت و رنج دیگران توجهی نکنید و خدا را فراموش کنید، پس نباید انتظار داشته باشید که مهر و محبت شما بر دل شخص نیازمند تأثیری بگذارد.
همه حیرتم که هرگز چو نبوده آشنایی
به جهان که گفته چندین سخنان آشنا را
هوش مصنوعی: من در حیرت هستم که چگونه در این دنیا هیچ‌گاه با کسی آشنا نبوده‌ام که این همه سخنان آشنا را گفته باشد.
چو شدی تمام خواهش چه زنی در اجابت؟
به دم فسرده هرگز نبود اثر دعا را
هوش مصنوعی: وقتی تمام آرزوهایت برآورده شد، چه نیازی به درخواست کردن باقی می‌ماند؟ دعا در حالی که امیدی نیست، هیچ تأثیری نخواهد داشت.
شده قاصد آنچنان کم به میان دوست‌داران
که ز مصر سوی کنعان نفتد گذر صبا را
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در میان عاشقان، دیگر کسی پیام‌آور نیست و به همین دلیل، نسیم صبحگاهی از مصر به کنعان نمی‌رسد.
نفسی ز من نگشتی دل نازک تو غافل
به تو گر خدای دادی دل مهربان ما را
هوش مصنوعی: عشقت را از من جدا نکردی، در حالی که دل حساس تو از این موضوع بی‌خبر است. اگر خداوند به تو دل مهربان عطا کرده، ما هم همین دل را داریم.
ز طراوت جمالت به هزار دیده مرغان
نکنند فرق از هم به چمن گل و گیا را
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی تو، هزاران پرنده در باغ گل و گیاه، نمی‌توانند بین گل و خودت تمایزی قائل شوند.
غم عشق را به صد جان چو کنند بیع قدسی
ندهی ز دست ارزان گهر گران‌بها را
هوش مصنوعی: اگر غم عشق را به هزار جان بفروشند، تو حتی گنج گران‌بهای خود را به راحتی ندهی.