گنجور

شمارهٔ ۲۰

خوشم به درد مکن ای دوا عذاب را
مکن مکن که عمارت کند خراب مرا
چه آتشی تو نمی‌دانم ای بهشتی روی
که ذوق گریه عشق تو کرد آب مرا
هجوم گریه نمی‌دانم اینقدر دانم
که جای بر سر آب است چون حباب مرا
ز شکوه ستمت مردم و همان خجلم
برون نبرد اجل هم از این حجاب مرا
عنان لطف کشیدی و پایمال نمود
سبک عنانی صبر گران رکاب مرا
من از قضا به همین خوش‌دلم که چون قدسی
نبرد قسمت ازین در به هیچ باب مرا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوشم به درد مکن ای دوا عذاب را
مکن مکن که عمارت کند خراب مرا
هوش مصنوعی: به من آسایش نده و دردم را بیشتر نکن، زیرا تو باعث ویرانی من خواهی شد.
چه آتشی تو نمی‌دانم ای بهشتی روی
که ذوق گریه عشق تو کرد آب مرا
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چه آتش و شوری در وجود توست، ای معشوق زیبا، که اشک‌های شوق به یاد عشق تو، آب وجودم را به جوش می‌آورد.
هجوم گریه نمی‌دانم اینقدر دانم
که جای بر سر آب است چون حباب مرا
هوش مصنوعی: از شدت غم و اندوه، گریه‌ام به‌قدری زیاد است که نمی‌توانم آن را توصیف کنم؛ تنها می‌دانم که مانند حبابی که روی آب نشسته، در حال سرگردانی هستم.
ز شکوه ستمت مردم و همان خجلم
برون نبرد اجل هم از این حجاب مرا
هوش مصنوعی: از عذاب و درد ستم تو مردم در عذابند و من از شرم خجالت‌زده‌ام، حتی مرگ هم نتوانسته مرا از این حجاب و وضعیت رها کند.
عنان لطف کشیدی و پایمال نمود
سبک عنانی صبر گران رکاب مرا
هوش مصنوعی: تو با لطف و مهربانی خود، مرا به سوی خود کشاندی و صبر و تحمل من را به سادگی زیر پا گذاشتی.
من از قضا به همین خوش‌دلم که چون قدسی
نبرد قسمت ازین در به هیچ باب مرا
هوش مصنوعی: من خوشحالم از اینکه به همین خاطر می‌توانم از این در به هیچ در دیگری نروم و قسمت من نشده که مثل یک فرشته وارد شوم.

حاشیه ها

1398/10/19 19:01

خوشم به درد، مکن ای دوا عذاب مرا----
چو آتشی تو، نمی دانم ای بهشتی روی----
درست است