شمارهٔ ۱۸
یکی بود به نظر نیستی و هستی ما
تفاوتی نبود در خمار و مستی ما
به میپرست مزن طعنه زآنکه کمتر نیست
ز میپرستی او خویشتنپرستی ما
بود به دیده نادیده برگ کاه چون کوه
بلند قدر نماید فلک ز پستی ما
گذشت موسم اندوه و وقت عیش آمد
رسید نوبت ایام تنگدستی ما
عجب که روز جزا هم توان عمارت کرد
خرابکرده عشق است ملک هستی ما
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی بود به نظر نیستی و هستی ما
تفاوتی نبود در خمار و مستی ما
هوش مصنوعی: در اینجا به رابطهای عمیق اشاره شده است که در آن فردی به واقعیتی اشاره میکند که در نگاهش، تفاوتی میان وجود و عدم وجود نمیبیند. به عبارت دیگر، احساساتی همچون خمار و مستی در آن شخص هیچ تفاوتی ایجاد نمیکند و نشاندهنده یک حالت یکنواخت و بیتفاوتی نسبت به حالات مختلف زندگی است.
به میپرست مزن طعنه زآنکه کمتر نیست
ز میپرستی او خویشتنپرستی ما
هوش مصنوعی: به کسی که به نوشیدنی میپردازد طعنه نزن، زیرا او در واقع کمتر از کسی که به خود پرستی مشغول است نیست.
بود به دیده نادیده برگ کاه چون کوه
بلند قدر نماید فلک ز پستی ما
هوش مصنوعی: در دیدگان نادان، برگ کاه به اندازه کوه بزرگ نشان داده میشود، در حالی که آسمان از پستی و حقارت ما خبر دارد.
گذشت موسم اندوه و وقت عیش آمد
رسید نوبت ایام تنگدستی ما
هوش مصنوعی: زمان غم و اندوه به پایان رسیده و فصل خوشی فرارسیده است؛ اکنون زمان روزهای سختی و فقر ماست.
عجب که روز جزا هم توان عمارت کرد
خرابکرده عشق است ملک هستی ما
هوش مصنوعی: عجیب است که در روز قیامت، حتی میتوان در خرابیهای عشق، بنایی برای رشد و ترمیم ایجاد کرد؛ زیرا ملک هستی ما تحت تأثیر عشق ویران شده است.