گنجور

شمارهٔ ۱۸

یکی بود به نظر نیستی و هستی ما
تفاوتی نبود در خمار و مستی ما
به می‌پرست مزن طعنه زآنکه کمتر نیست
ز می‌پرستی او خویشتن‌پرستی ما
بود به دیده نادیده برگ کاه چون کوه
بلند قدر نماید فلک ز پستی ما
گذشت موسم اندوه و وقت عیش آمد
رسید نوبت ایام تنگدستی ما
عجب که روز جزا هم توان عمارت کرد
خراب‌کرده عشق است ملک هستی ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.