گنجور

شمارهٔ ۱۵

دلبستگی نماند به وارستگی مرا
وارستگی مباد ز دلبستگی مرا
آسودگی به شربت مرگم علاج کرد
دشمن طبیب گشت درین خستگی مرا
کردم ز عشق شکوه تلافی نمی‌شود
سوزند اگر به آتش وارستگی مرا
روزی که جامه بر قد احباب دوختند
عشقت قبول کرد به شایستگی مرا
ترسم ز نازکی شکند شیشه دلم
در بر کش ای نسیم به آهستگی مرا
قدسی روم طفیل حریفان به بزم او
هرگز نخواند یار به دانستگی مرا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلبستگی نماند به وارستگی مرا
وارستگی مباد ز دلبستگی مرا
هوش مصنوعی: علاقه‌ام به آزادگی باقی نمانده و نمی‌خواهم آزادگی‌ام تحت تأثیر محبت و وابستگی‌ام قرار گیرد.
آسودگی به شربت مرگم علاج کرد
دشمن طبیب گشت درین خستگی مرا
هوش مصنوعی: آسایش من به وسیله مرگ به دست آمد و در این خستگی، دشمن من به مانند یک پزشک عمل کرد و مرا درمان کرد.
کردم ز عشق شکوه تلافی نمی‌شود
سوزند اگر به آتش وارستگی مرا
هوش مصنوعی: از عشق به معشوق شکایت کردم، اما نتیجه‌ای نمی‌گیرم. حتی اگر وجودم را در آتش عشق بسوزانند، باز هم هیچ چیز تغییر نمی‌کند.
روزی که جامه بر قد احباب دوختند
عشقت قبول کرد به شایستگی مرا
هوش مصنوعی: روزی که لباس محبوبان را بر تنم دوختند، عشق تو مرا به شایستگی پذیرفت.
ترسم ز نازکی شکند شیشه دلم
در بر کش ای نسیم به آهستگی مرا
هوش مصنوعی: مبادا در این دل حساس و لطیف من، آسیبی به وجود آید. ای نسیم، لطفاً با ملایمت و آرامی من را در آغوش بگیر.
قدسی روم طفیل حریفان به بزم او
هرگز نخواند یار به دانستگی مرا
هوش مصنوعی: در یک مهمانی یا مجلس عاشقانه، هیچ وقت دوست من به من در توانایی‌ام نپرداخته و خود را از دیگران متمایز نکرده است.