شمارهٔ ۹۹
بت ابرو کمانی از کمینی
به تیرم می زند بی جرم و کینی
به کوی میفروشان خانه کردم
نمی دانستم که ای غم در کمینی
برد سیلاب اشکم خانه از بن
به دستم گر نیفتد آستینی
به خوبان در حقیقت معنی عشق
به صورت آفرین است آفرینی
دهم جان گرچه مقداری ندارد
نیاز ما به چشم نازنینی
دلم را نیست چندان صبر و آرام
که بنشینم زمانی بر زمینی
ز هفتاد و دو ملت دوری ای عشق
ندانم خود تو دارای چه دینی
چراغ خاطر خلوت سیه شد
بیار ای سینه آه آتشینی
دل اندر خرمن زلف تو بسته است
اگر تخمی نکارد خوشه چینی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بت ابرو کمانی از کمینی
به تیرم می زند بی جرم و کینی
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی معشوق به حدی تاثیرگذار است که مانند یک تیر از کمان به دل شخصی میزند، بیآنکه او گناهی داشته باشد یا دشمنی با معشوق داشته باشد.
به کوی میفروشان خانه کردم
نمی دانستم که ای غم در کمینی
هوش مصنوعی: در جادهٔ میفروشان، خانهای برای خود انتخاب کردم، غافل از اینکه غم و اندوه در کمین من است.
برد سیلاب اشکم خانه از بن
به دستم گر نیفتد آستینی
هوش مصنوعی: اگر سیلاب اشکهایم تمام خانهام را ویران کند، هرگز آستینی از دستم نخواهد افتاد.
به خوبان در حقیقت معنی عشق
به صورت آفرین است آفرینی
هوش مصنوعی: عشق واقعی در برابر نیکان، تجلی زیبایی و ستایش است.
دهم جان گرچه مقداری ندارد
نیاز ما به چشم نازنینی
هوش مصنوعی: اگرچه جان من بهایی ندارد، اما به ناز چشم تو نیازمندم.
دلم را نیست چندان صبر و آرام
که بنشینم زمانی بر زمینی
هوش مصنوعی: دل من به قدری بیتاب و ناآرام است که نمیتوانم مدتی در جایی آرام بگیرم.
ز هفتاد و دو ملت دوری ای عشق
ندانم خود تو دارای چه دینی
هوش مصنوعی: ای عشق، من از هفتاد و دو ملت دورم و نمیدانم تو به چه دینی تعلق داری.
چراغ خاطر خلوت سیه شد
بیار ای سینه آه آتشینی
هوش مصنوعی: دل شاداب و روشن من در این تنهایی تاریک به خاموشی گرایید؛ بیا و در این حالت سوزانم، آتش عشقت را شعلهور کن.
دل اندر خرمن زلف تو بسته است
اگر تخمی نکارد خوشه چینی
هوش مصنوعی: دل من در میان گیسوان تو گرفتار است، اگر دانهای نکارم، برداشت خوشهای نخواهم داشت.