گنجور

شمارهٔ ۱۰۰

به دریا خویش را تا لا نبینی
به دامان لولوء لالا نبینی
نهان در سینه چند ای گوهر دل
صدف تا نشکنی دریا نبینی
اگر مجنون شدی چندانکه پوئی
به جز لیلی در این صحرا نبینی
بسوی ما نکو بنگر که دیگر
نشانی در جهان از ما نبینی
چه آمد بر سر از عشقم که در وی
سر موئی بجز سودا نبینی
دلا دیوانگی کن ور نه زنجیر
از آن زلف سیه بر پا نبینی
اگر پروانه سان پرها نسوزی
جمال شمع بی پروا نبینی
نشان از آن کمر وقتی بیابی
که خود را در میان پیدا نبینی
بیا ساقی که بی آن چشم مخمور
مرا جز اشک در مینا نبینی
غبارا چشم بینائی بدست آر
که در لالا به جز الّا نبینی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به دریا خویش را تا لا نبینی
به دامان لولوء لالا نبینی
هوش مصنوعی: برای اینکه به زیبایی و لطافت دلایل واقعی زندگی پی ببری، باید از وسوسه‌ها و زیبایی‌های ظاهری دوری کنی و به عمق وجود خود بپردازی.
نهان در سینه چند ای گوهر دل
صدف تا نشکنی دریا نبینی
هوش مصنوعی: در دل هر فردی زیبایی‌ها و ارزش‌های پنهانی وجود دارد. اگر این زیبایی‌ها را آزاد نکنید و به نمایش نگذارید، هرگز نمی‌توانید عظمت و عمق آن را درک کنید. مثل این‌که برای دیدن دریا باید صدف را بشکنید.
اگر مجنون شدی چندانکه پوئی
به جز لیلی در این صحرا نبینی
هوش مصنوعی: اگر به اندازه مجنون عاشق شده‌ای که تنها لیلی را در این بیابان می‌بینی و به چیز دیگری توجه نداری، پس در این حال قرار داری.
بسوی ما نکو بنگر که دیگر
نشانی در جهان از ما نبینی
هوش مصنوعی: به سمت ما نگاه نیکو کن، زیرا که دیگر در جهان چیزی از ما نخواهی دید.
چه آمد بر سر از عشقم که در وی
سر موئی بجز سودا نبینی
هوش مصنوعی: عشقم به چه حالتی دچار شده که در آن هیچ‌چیز جز دیوانگی و جنون دیده نمی‌شود.
دلا دیوانگی کن ور نه زنجیر
از آن زلف سیه بر پا نبینی
هوش مصنوعی: ای دل، اگر دیوانه نباشی، هرگز زنجیر این زلف سیاه را بر پا نخواهی دید.
اگر پروانه سان پرها نسوزی
جمال شمع بی پروا نبینی
هوش مصنوعی: اگر مثل پروانه به دور شعله نگردی و جرات نداشته باشی خود را در معرض خطر قرار دهی، هرگز زیبایی شمع را نخواهی دید.
نشان از آن کمر وقتی بیابی
که خود را در میان پیدا نبینی
هوش مصنوعی: زمانی که به دلتنگی و غم می‌پردازی و در میان دردهای خود به‌دنبال آرامش هستی، متوجه خواهی شد که خودت را گم کرده‌ای و در وسط همه این احساسات ناپیدا هستی.
بیا ساقی که بی آن چشم مخمور
مرا جز اشک در مینا نبینی
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، زیرا جز اشک در جام نمی‌توانی من را ببینی، چون چشمانم به حالت مستی نیستند.
غبارا چشم بینائی بدست آر
که در لالا به جز الّا نبینی
هوش مصنوعی: اینگونه بنگر که چشم بینا داشته باشی، زیرا در دنیای خواب و خواب‌زده‌ها، فقط بی‌فایده و پوچ را خواهی دید.