گنجور

شمارهٔ ۹۳

ای مطرب دل ترسم زین پرده که بنوازی
از پرده برون رازم یکباره بیندازی
ای ساقی جان جامی بر می زده ای عطشان
از بهر یکی جرعه تا چند همی نازی
از کثرت مهر تو وز صرصر قهر تو
چون شمع ستادستم آمادۀ جانبازی
از عشق تو چون موسی دل گشته مرا یاور
تا آتشی از رویت در طور دل اندازی
ای خسرو مهرویان از کثرت مشتاقان
بر حال من مسکین ترسم که نپردازی
ظلمی که ز چشمانت وارد به دلم آمد
بر کبک دری نامد از پنجۀ شهبازی
چون سوختۀ هجران عشق تو کند پنهان؟
کش روی غبار آلود دارد سر غمازی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مطرب دل ترسم زین پرده که بنوازی
از پرده برون رازم یکباره بیندازی
هوش مصنوعی: ای موسیقی دان، می‌ترسم از این پرده که زمانی که شروع به نواختن می‌کنی، راز درونم یکباره آشکار شود و همه ببینند.
ای ساقی جان جامی بر می زده ای عطشان
از بهر یکی جرعه تا چند همی نازی
هوش مصنوعی: ای ساقی جان، جامی به من بده که از تشنگی در عذابم. مدتی است که به خاطر یک جرعه، ناز و ادا می‌کنی.
از کثرت مهر تو وز صرصر قهر تو
چون شمع ستادستم آمادۀ جانبازی
هوش مصنوعی: به خاطر محبت فراوان تو و خشم شدیدت، مانند شمعی ایستاده‌ام و آماده‌ام که در راه عشق‌ات جانفشانی کنم.
از عشق تو چون موسی دل گشته مرا یاور
تا آتشی از رویت در طور دل اندازی
هوش مصنوعی: از عشق تو مانند موسی، دل من هم به یاری نیاز دارد تا مانند آتشی که از چهره‌ات در طور دل می‌افروزی، روشن شود.
ای خسرو مهرویان از کثرت مشتاقان
بر حال من مسکین ترسم که نپردازی
هوش مصنوعی: ای شاه زیبارویان، از آن‌جا که تعداد علاقه‌مندان به تو بسیار است، نگرانم که تو به حال من بدبخت بی‌توجهی کنی.
ظلمی که ز چشمانت وارد به دلم آمد
بر کبک دری نامد از پنجۀ شهبازی
هوش مصنوعی: ظلمی که از نگاه تو به دلم رسید، هیچ وقت از دست یک شکارچی قوی و چیره بر کبک دری نرسیده است.
چون سوختۀ هجران عشق تو کند پنهان؟
کش روی غبار آلود دارد سر غمازی
هوش مصنوعی: آیا کسی که به خاطر دوری از عشق تو می‌سوزد، می‌تواند پنهان بماند؟ وقتی که بر چهره‌اش غبار غم نشسته است.