شمارهٔ ۹۲
ساقیا در دادن دردی چرا اندیشه داری؟
دُرد انصاف است آخر اینکه اندرشیشه داری
ای سهی قامت چه سرواستی که آب لطف و خوبی
میخوری از جویبار چشم و در دل ریشه داری
صد هزاران زخم دارد بیستون از عشق شیرین
تا کی ای فرهاد مینالی که زخم تیشه داری
تا به کی در سایۀ مژگان خزی ای چشم جادو
طرفه آهویی که همچون شیر جا در بیشه داری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقیا در دادن دردی چرا اندیشه داری؟
دُرد انصاف است آخر اینکه اندرشیشه داری
هوش مصنوعی: ای ساقی، چرا در دادن شراب فکر میکنی؟ در حقیقت، نوشیدنی خوب و عادلانه است، پس چرا آن را در شیشه نگهداشتهای؟
ای سهی قامت چه سرواستی که آب لطف و خوبی
میخوری از جویبار چشم و در دل ریشه داری
هوش مصنوعی: ای بلندبالای نازنین، چه زیبایی و ظرافتی داری که از چشمانت همچون جویبار، محبت و خوبی جاریست و در دل تو گنجینهای از زیبایی و لطافت نهفته است.
صد هزاران زخم دارد بیستون از عشق شیرین
تا کی ای فرهاد مینالی که زخم تیشه داری
هوش مصنوعی: بیستون، زخمهای زیادی از عشق شیرین دارد. ای فرهاد، تا کی خود را به زخم تیشهات مشغول میکنی؟
تا به کی در سایۀ مژگان خزی ای چشم جادو
طرفه آهویی که همچون شیر جا در بیشه داری
هوش مصنوعی: تا کی باید در زیر سایه مژگان تو زندگی کنم؟ ای چشمی که مانند یک جادوگر است! تو آهویی را در دل جنگل نگهداری که همانند شیر در آنجا قدرت دارد.