گنجور

شمارهٔ ۹

لب لعلت گزیدنم هوس است
خون او را مکیدنم هوس است
ای سراپا نمک سر انگشتی
از بیانت چشیدنم هوس است
فحش از کان قند لبهایت
من مکرّر شنیدنم هوس است
من بدور از لبت چون اسکندر
سوی حیوان دویدنم هوس است
تا فکندی بتا ز رخ پرده
حور و رضوان ندیدنم هوس است
تا نمودی تو روی شهر آشوب
بت پرستی گزیدنم هوس است
تا که کفر دو زلف تو دیدم
دل ز ایمان بریدنم هوس است
از کمان تو ناوک غمزه
به دل و جان خریدنم هوس است
گلی از گلستان عارض تو
یعنی یک بوسه چیدنم هوس است
همچو کحل الجواهری به بصر
خاک پایت کشیدنم هوس است
پرده ای شد حجاب چهرۀ جان
پردۀ جان دریدنم هوس است
هان غبارا چو طایر قدسی
سوی رضوان پریدنم هوس است

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لب لعلت گزیدنم هوس است
خون او را مکیدنم هوس است
هوش مصنوعی: برایت لبی به رنگ هزاران جواهر می‌کشند؛ این می‌تواند به معنای وسوسه‌ای باشد که برای چشیدن شیرینی یا زیبایی وجود دارد. این اشتیاق به زیبایی می‌تواند به قدری قوی باشد که انسان را به کارهای ناپسند نیز وادار کند. خواهش و میل به این زیبایی، حتی می‌تواند انسان را به خطر بیندازد.
ای سراپا نمک سر انگشتی
از بیانت چشیدنم هوس است
هوش مصنوعی: ای که تمام وجودت مانند نمک است، یک چشیدن از بیان تو باعث می‌شود من هوس کنم و خواهان آن شوم.
فحش از کان قند لبهایت
من مکرّر شنیدنم هوس است
هوش مصنوعی: از لب‌های شیرین تو، بارها کلمات زشت و ناپسند را شنیده‌ام، اما این تنها بهانه‌ای برای اشتیاق من است.
من بدور از لبت چون اسکندر
سوی حیوان دویدنم هوس است
هوش مصنوعی: من به دور از لب‌های تو مانند اسکندر، به سمت حیات وحش می‌دوم چون اشتیاقی در من وجود دارد.
تا فکندی بتا ز رخ پرده
حور و رضوان ندیدنم هوس است
هوش مصنوعی: وقتی که تو پرده از چهره خود کنار زدی، دیگر نه زیبایی بهشت و نه نعمت‌های مقامات الهی را نمی‌خواهم.
تا نمودی تو روی شهر آشوب
بت پرستی گزیدنم هوس است
هوش مصنوعی: بسیار زیبا و دوست‌داشتنی هستی، تا جایی که در دل من آشفتگی و اضطراب ایجاد کرده‌ای. به همین خاطر، تصمیم دارم به عنوان عبد و پرستنده‌ات به تو عشق بورزم و به دنیای هوس‌های عاشقانه‌ام قدم بگذارم.
تا که کفر دو زلف تو دیدم
دل ز ایمان بریدنم هوس است
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و فریبایی دو زلف تو را دیدم، دل من از ایمان خود جدا شد و به عشق تو گرایش پیدا کرد.
از کمان تو ناوک غمزه
به دل و جان خریدنم هوس است
هوش مصنوعی: از تیر کمان تو، جاذبه و زیبایی‌ات به قلب و جان من نفوذ کرده و مرا به آرزوی تو دچار کرده است.
گلی از گلستان عارض تو
یعنی یک بوسه چیدنم هوس است
هوش مصنوعی: یک بوسه از لبان تو برایم آرزویی شیرین مانند چیدن یک گل از باغ است.
همچو کحل الجواهری به بصر
خاک پایت کشیدنم هوس است
هوش مصنوعی: به مانند کحل که به زیبایی جواهرات می‌افزاید، آرزو دارم که خاک پای تو را ببوسم.
پرده ای شد حجاب چهرۀ جان
پردۀ جان دریدنم هوس است
هوش مصنوعی: چهرۀ روح من مانند پرده ای پنهان شده است و من آرزو دارم که این پرده را پاره کنم.
هان غبارا چو طایر قدسی
سوی رضوان پریدنم هوس است
هوش مصنوعی: هوا خواه سفر به بهشت دارم، مانند پرنده‌ای که به سوی آسمان‌های مقدس پرواز می‌کند.

حاشیه ها

1400/01/01 20:04
نجاتی

بیت اول مصراع دوم را بعد از قافیه غلط است

1400/01/01 21:04
nabavar

بیت اول
خون او مکیدنم را هوس است
خون او را مکیدنم هوس است