شمارهٔ ۸۸
خیال توبه کردم دی ز مستی
ولی از توبه نِی از می پرستی
بیا ساقی بده می تا بشویم
ز لوح خودپرستی نقش هستی
مرا درسی که استاد ازل گفت
حدیث عشق بود و رمز مستی
تو پنداری که زالی باکلافی
به عمداً نرخ یوسف می شکستی
چو شاه عشق باج از ملک دل خاست
نمی بخشد به عذر تنگدستی
تو صاحب نعمتی ساقی ببخشای
به مخموری که دارد تنگدستی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیال توبه کردم دی ز مستی
ولی از توبه نِی از می پرستی
هوش مصنوعی: دیروز تصمیم گرفتم که توبه کنم و از مستی دست بکشم، اما هنوز در عشق به شراب و میپرستی هستم.
بیا ساقی بده می تا بشویم
ز لوح خودپرستی نقش هستی
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، بادهای به من بده تا از یاد خودخواهیهایم پاک شوم و از این دنیای فانی بیرون بروم.
مرا درسی که استاد ازل گفت
حدیث عشق بود و رمز مستی
هوش مصنوعی: درسی که من آموختم، سخنی از عشق و راز شگفتیهای آن بود که استاد ازل به من آموخت.
تو پنداری که زالی باکلافی
به عمداً نرخ یوسف می شکستی
هوش مصنوعی: تو فکر میکنی که زالی، با کلافی که دارد، به عمد نرخ یوسف را میشکست.
چو شاه عشق باج از ملک دل خاست
نمی بخشد به عذر تنگدستی
هوش مصنوعی: وقتی که عشق به عنوان پادشاه به سراغ دل میآید، هیچ عذر و بهانهای مانند کمبود مالی را نمیپذیرد و همچنان طلب خود را میکند.
تو صاحب نعمتی ساقی ببخشای
به مخموری که دارد تنگدستی
هوش مصنوعی: ای شربتساز، تو که دارای نعمت و ثروتی، لطف کن و به کسی که در فقر و تنگدستی به سر میبرد، کمک کن.