گنجور

شمارهٔ ۸۷

به کامم زهر شد تریاق هستی
به مِی ساقی بشوی اوراق هستی
نبود ار نیستی پایان هر هست
نگشتی هیچ کس مشتاق هستی
اگر دستم نبستی رشتۀ مهر
شکست افکندمی بر طاق هستی
نهان در جوهر عشق آتشی هست
که تاثیر وی است احراق هستی
مرا با دوست پیمان محبت
بود محکمتر از میثاق هستی
به نَرد نیستی تا باختم عشق
گرو بردم ز جفت و طاق هستی
دلیل راه عشق آمد وگرنه
ندارد عقل استحقاق هستی
اگر همت نبودی همره خاک
نگشتی قابل اشراق هستی
غبار از بحر حیرت کی برآید
که سر تاپاست استغراق هستی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به کامم زهر شد تریاق هستی
به مِی ساقی بشوی اوراق هستی
هوش مصنوعی: زندگی‌ام به کامم زهر شده است و تنها راه نجاتم در شراب ساقی است که می‌تواند پروندهٔ زندگی‌ام را پاک کند.
نبود ار نیستی پایان هر هست
نگشتی هیچ کس مشتاق هستی
هوش مصنوعی: اگر نبود نابودی، هیچ چیز به پایان نمی‌رسید و هیچ‌کس به زندگی و وجود خود تمایلی نداشت.
اگر دستم نبستی رشتۀ مهر
شکست افکندمی بر طاق هستی
هوش مصنوعی: اگر دستم را نمی‌بستی، رشته‌ای از عشق را می‌کاشتم که می‌توانست بر بلندای وجودم افکنده شود.
نهان در جوهر عشق آتشی هست
که تاثیر وی است احراق هستی
هوش مصنوعی: در وجود عشق، آتشی پنهان است که اثرات آن مثل سوختن و نابودی هستی را به همراه دارد.
مرا با دوست پیمان محبت
بود محکمتر از میثاق هستی
هوش مصنوعی: دوستی من با محبوبم به قدری عمیق و محکم است که حتی از وجود خودم نیز با اهمیت‌تر است.
به نَرد نیستی تا باختم عشق
گرو بردم ز جفت و طاق هستی
هوش مصنوعی: تو در دنیای عشق نیامدی که بخواهم با باختن به تو، عشق را به قمار بگذارم. من از جفت و شانس زندگی دست کشیده‌ام.
دلیل راه عشق آمد وگرنه
ندارد عقل استحقاق هستی
هوش مصنوعی: علت و چرایی مسیر عشق به وجود آمده، وگرنه عقل خود به تنهایی شایستگی وجود ندارد.
اگر همت نبودی همره خاک
نگشتی قابل اشراق هستی
هوش مصنوعی: اگر اراده و تلاش نمی‌کردی، هرگز نمی‌توانستی به مقام و جایگاهی نورانی و والایی برسید.
غبار از بحر حیرت کی برآید
که سر تاپاست استغراق هستی
هوش مصنوعی: چه غباری می‌تواند از دریای حیرت برخیزد در حالی که تمام وجود در عمق غرق است؟