شمارهٔ ۸۳
چندانکه جهد کردم با زهد و پارسایی
دل را ز دام زلفت ممکن نشد رهایی
بگشا گره ز کارم کاندر جهان نیاید
جز عقده های زلفت از کَس گره گشایی
با شیخ الفت ما البته راست ناید
ما صوفئیم و بدنام او زاهد ریائی
ساقی بیا که گر دوست بیگانگی ز ما کرد
ما با کسی نداریم پروای آشنایی
دی پیر می فروشم گفت از سر نصیحت
تا در ده خدائی بگذر ز کدخدایی
کشتی شکستگان را چون بخت واژگون شد
گشتند غرق دریا از لاف ناخدایی
رحمت نگر که هرگز از عاجزان مسکین
دوری نمیکند دوست با وصف کبریایی
در عین دل شکستن در کار دلنوازیست
در حال جان ستانی مشغول جان فزائی
بر حال زارم اکنون جانانه رحمت آورد
کافر و رنج حرمان بر صدمت جدائی
خوشتر ز زندگی چیست مردن به نامرادی
بهتر ز کامرانی ماندن به بینوائی
دست از طلب ندارم زین پس که مرد درویش
کشکول خویش پر کرد از دولت گدائی
هرگز غبار ازین بحر بیرون نمیبری جان
کس در جهان ندیدست بی دست و پا شنائی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چندانکه جهد کردم با زهد و پارسایی
دل را ز دام زلفت ممکن نشد رهایی
هوش مصنوعی: هرچقدر که تلاش کردم با زهد و دینداری، نتوانستم دل را از اسارت زلفت آزاد کنم.
بگشا گره ز کارم کاندر جهان نیاید
جز عقده های زلفت از کَس گره گشایی
هوش مصنوعی: مشکل و سختیهای زندگیام را برطرف کن، زیرا در این دنیا هیچکس نمیتواند مانند موهای پیچیده و زیبای تو، به من کمک کند.
با شیخ الفت ما البته راست ناید
ما صوفئیم و بدنام او زاهد ریائی
هوش مصنوعی: ما با شیخی که در معاشرت با او هستیم، نمیتوانیم ارتباط خوبی برقرار کنیم. ما صوفی هستیم و شهرت بد او به عنوان یک زاهد در واقع یک ریاکاری است.
ساقی بیا که گر دوست بیگانگی ز ما کرد
ما با کسی نداریم پروای آشنایی
هوش مصنوعی: دختر یا پسر (ساقی) بیا که اگر دوست ما به بیگانگی رفتار کرده، ما با هیچکس دیگر اهمیتی به آشناییمان نمیدهیم.
دی پیر می فروشم گفت از سر نصیحت
تا در ده خدائی بگذر ز کدخدایی
هوش مصنوعی: در این بیت، شخص به کسی که به او نصیحت میکند، میگوید که از تجربهاش (پیر میفروش) یاد گرفته که به جای داشتن قدرت و مقام (کدخدایی)، بهتر است به سادگی و تواضع زندگی کند و به خدا نزدیک شود. منظور این است که ارزش واقعی در پرهیز از غرور و دوستی با خداوند است، نه در داشتن مقام و ثروت.
کشتی شکستگان را چون بخت واژگون شد
گشتند غرق دریا از لاف ناخدایی
هوش مصنوعی: وقتی بخت و اقبال به هم میریزد، افراد شکستخورده از خود میگیرند و در دریای مشکلات غرق میشوند، در حالی که خود را ناخدای کشتی میدانند.
رحمت نگر که هرگز از عاجزان مسکین
دوری نمیکند دوست با وصف کبریایی
هوش مصنوعی: به مهربانی توجه کن که با وجود عظمت و بزرگیاش، هرگز از بینوایان و درماندگان فاصله نمیگیرد و همیشه به آنها نزدیک است.
در عین دل شکستن در کار دلنوازیست
در حال جان ستانی مشغول جان فزائی
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که با وجود این که دل دیگران را میشکند، همچنان در حال نوازش دلها و خوشحال کردن آنهاست. او در فرآیند به دست آوردن جان (احساسات و محبت) دیگران، مشغول ایجاد شادی و زندگی در دلها است.
بر حال زارم اکنون جانانه رحمت آورد
کافر و رنج حرمان بر صدمت جدائی
هوش مصنوعی: در حال ناگواری که دارم، بیاندازه مهربانی و رحمت به سراغم آمده، حتی از سوی کسانی که به من اعتقاد ندارند. در عین حال، درد جدایی و فقدان، زخم عمیقی بر دل من زده است.
خوشتر ز زندگی چیست مردن به نامرادی
بهتر ز کامرانی ماندن به بینوائی
هوش مصنوعی: چیزی خوشتر از زندگی وجود ندارد، اما برخی ترجیح میدهند که بهطور ناموفق از دنیا بروند تا اینکه با فقر و تنگدستی در زندگی باقی بمانند.
دست از طلب ندارم زین پس که مرد درویش
کشکول خویش پر کرد از دولت گدائی
هوش مصنوعی: از این به بعد دست از خواستههایم برمیدارم؛ چون مرد فقیر، کاسهای کهنهاش را از نعمتِ گدایی پر کرده است.
هرگز غبار ازین بحر بیرون نمیبری جان
کس در جهان ندیدست بی دست و پا شنائی
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند از این دریا بیرون بیاید، چراکه هیچکس در دنیا نمیتواند بدون داشتن دست و پا شنا کند.