گنجور

شمارهٔ ۸۲

ای سلسله زلفت سرمایۀ رسوایی
باز آی که رسوا کرد ما را دل شیدایی
بی سلسلۀ زلفت دانی که چها کردست
تاریک شب هجران با این سر سودایی
ای سرو سهی قامت وقت است که از بستان
بخرامی و بنمایی بر سرو دلارایی
با کوکب بخت خود تا روز همی جنگم
بی مِهر رخت هر شب در گوشۀ تنهایی
بر طلعت خویش از زلف گر پرده همی پوشی
باید که بپوشی چشم از چشم تماشایی
رخسارۀ رنگینت خونخواره نمی خواهد
خون دل ما تا چند از دیده بپالایی
هرگز دل مجنونم آرام نمیگیرد
تا از خَم زلفینت یک سلسله نگشایی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای سلسله زلفت سرمایۀ رسوایی
باز آی که رسوا کرد ما را دل شیدایی
هوش مصنوعی: ای زنجیر زلفت که باعث رسوایی‌ام شده‌ای، برگرد و دوباره ظهور کن؛ زیرا دل عاشق من باعث رسوایی‌ام شده است.
بی سلسلۀ زلفت دانی که چها کردست
تاریک شب هجران با این سر سودایی
هوش مصنوعی: بدون در هم تنیدگی زلف‌های تو، می‌دانی که شب‌های تار جدایی چه بر سر این دل دیوانه آورده است؟
ای سرو سهی قامت وقت است که از بستان
بخرامی و بنمایی بر سرو دلارایی
هوش مصنوعی: ای سرو بلند و زیبا، زمان آن رسیده که از باغ بیرون بیایی و زیبایی‌های خود را به نمایش بگذاری.
با کوکب بخت خود تا روز همی جنگم
بی مِهر رخت هر شب در گوشۀ تنهایی
هوش مصنوعی: تا زمانی که با خوش شانسی خود در حال نبرد هستم، هر شب به دلیل بی‌محبتی‌ات، در گوشه‌ای از تنهایی ناله می‌کنم.
بر طلعت خویش از زلف گر پرده همی پوشی
باید که بپوشی چشم از چشم تماشایی
هوش مصنوعی: اگر بر روی چهره‌ات از زلف خود پرده‌ای قرار دهی، باید چشمانت را از دیدن آن کسی که تو را تماشا می‌کند، بپوشانی.
رخسارۀ رنگینت خونخواره نمی خواهد
خون دل ما تا چند از دیده بپالایی
هوش مصنوعی: صورت زیبا و رنگین تو نیازی به خون ریزش ندارد، تا کی می‌خواهی با اشک‌های ما بازی کنی و ما را ناراحت کنی؟
هرگز دل مجنونم آرام نمیگیرد
تا از خَم زلفینت یک سلسله نگشایی
هوش مصنوعی: دل بی‌قراری دارم که هیچ‌گاه آرام نمی‌شود مگر اینکه از پیچ و تاب موهایت کمی باز کنی.