شمارهٔ ۸۱
زند چون آتش حسنش زبانه
دو صد خرمن بسوزد بی بهانه
دلا گر نیستی پروانه بگذر
که سرکش گشت آتش را زبانه
سَر هستی ندارم بی تو دیگر
که بردارم سَر از این آستانه
دلا دیدی که صد ره با تو گفتم
خط و خال بتان دام است و دانه
چو شمع از سوختن پروا نمیکرد
چرا شد دامنش پروانه خانه
خرابم کرد عشق امّا ندانم
در این ویران نهفت آن گنج یا نه
مرا ساقی سحرگه ساغری داد
که فارغ گشتم از دُرد شبانه
چو ماهی مردم چشمم هراسان
ز موج اشک می گیرد کرانه
بیا ساقی بیا تا مِی بنوشم
به بانگ بربط و چنگ و چغانه
یکی بر کش نقاب از مهر رخسار
که برخیزد غبار از این میانه
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زند چون آتش حسنش زبانه
دو صد خرمن بسوزد بی بهانه
هوش مصنوعی: زندگی او چون آتش زیباییاش، به قدری قدرتمند است که میتواند بدون هیچ دلیلی، دو صد خرمن را بسوزاند.
دلا گر نیستی پروانه بگذر
که سرکش گشت آتش را زبانه
هوش مصنوعی: ای دل، اگر نمیتوانی مانند پروانه به آتش نزدیک شوی، پس بگذر و دور شو؛ زیرا آتش به شدت شعلهور شده و سختی و خطر آن افزایش یافته است.
سَر هستی ندارم بی تو دیگر
که بردارم سَر از این آستانه
هوش مصنوعی: بدون تو، دیگر نمیتوانم از این درگاه بلند شوم و وجودم را فراموش کنم.
دلا دیدی که صد ره با تو گفتم
خط و خال بتان دام است و دانه
هوش مصنوعی: ای دل، آیا دیدهای که بارها به تو گفتم خط و خال زیبای معشوقان، همچون دام و دانهای است که انسان را درگیر میکند؟
چو شمع از سوختن پروا نمیکرد
چرا شد دامنش پروانه خانه
هوش مصنوعی: چرا شمع از سوختن خود نترسید و در عوض، دامنش به پروانهای که به دورش میچرخید، تعلق پیدا کرد؟
خرابم کرد عشق امّا ندانم
در این ویران نهفت آن گنج یا نه
هوش مصنوعی: عشق مرا ویران کرده است، اما نمیدانم آیا در این خرابی چیزی ارزشمند پنهان شده یا نه.
مرا ساقی سحرگه ساغری داد
که فارغ گشتم از دُرد شبانه
هوش مصنوعی: در صبح زود، ساقی به من جامی داد که باعث شد از مشروبات شبانه رهایی پیدا کنم و احساس آزادی کنم.
چو ماهی مردم چشمم هراسان
ز موج اشک می گیرد کرانه
هوش مصنوعی: چشم من مانند ماهی است که از ترس امواج اشک، به سمت ساحل میرود.
بیا ساقی بیا تا مِی بنوشم
به بانگ بربط و چنگ و چغانه
هوش مصنوعی: بیایید ای ساقی، تا با لذت از شراب بنوشیم و این لحظه را با نغمههای خوش آهنگ سازها زنده کنیم.
یکی بر کش نقاب از مهر رخسار
که برخیزد غبار از این میانه
هوش مصنوعی: کسی را صدا کن تا پرده را از روی چهرهات بردارد، زیرا وقتی برمیخیزی، غبار این فاصله را کنار میزنی.