شمارهٔ ۷۸
ای عهد شکسته و جفا کرده
ما را به فراق مبتلا کرده
ای داده به دست مدعی دامان
پیراهن صبر من قبا کرده
بیگانه ز خویش آشنا گشته
بیگانه به خویش آشنا کرده
از غارت مُلک دل نمیترسی
ای تاخت به خانۀ خدا کرده
نایافته چون تو گوهری در بحر
تا مردم دیده ام شنا کرده
گردیده سپید مردم چشمم
در اشک ز بس که دست و پا کرده
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای عهد شکسته و جفا کرده
ما را به فراق مبتلا کرده
هوش مصنوعی: تو که عهد و پیمانت را شکستهای و به ما ستم کردهای، ما را گرفتار دوری و جدایی کردهای.
ای داده به دست مدعی دامان
پیراهن صبر من قبا کرده
هوش مصنوعی: ای مدعی، تو که به دستت قدرت و اختیار داده شده، لباس صبر و شکیبایی من را از دست کردهای و به خود انداختی.
بیگانه ز خویش آشنا گشته
بیگانه به خویش آشنا کرده
هوش مصنوعی: غریبهای که از نزدیکان خود بیگانه شده، اکنون باعث شده تا دیگران نیز از او دوری کنند.
از غارت مُلک دل نمیترسی
ای تاخت به خانۀ خدا کرده
هوش مصنوعی: تو از اینکه دل را غارت کنی و به خانه خدا حملهوری، نمیترسی.
نایافته چون تو گوهری در بحر
تا مردم دیده ام شنا کرده
هوش مصنوعی: چون تو جواهر نایاب و بیهمتا در دریا هستی، تا به حال چنین چیزی را در میان مردم ندیدهام.
گردیده سپید مردم چشمم
در اشک ز بس که دست و پا کرده
هوش مصنوعی: چشمم از بس اشک ریخته، مثل برف سفید شده و این به خاطر تلاش و زحمتهای زیاد من است.