شمارهٔ ۷
ای نهان ساخته رخ در تُتُق پردۀ غیب
پرده حیف است برآن چهره که عاریست ز عیب
ما ز خود بینی خود مانده به وَهمیم و گمان
ور نه با جلوۀ ذات تو چه جای شک و ریب
ساقی ار بادۀ گلگون کند ایگونه به جام
به می آلوده شود خرقۀ پرهیز صهیب
گرچه دانم که بسوزد همه ذرات جهان
کاش مُنشق شدی از رنگ رخت پردۀ غیب
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای نهان ساخته رخ در تُتُق پردۀ غیب
پرده حیف است برآن چهره که عاریست ز عیب
هوش مصنوعی: ای آنکه چهرهات در پردهی غیب پنهان است، واقعاً حیف است که بر آن چهرهی بیعیب، عیب و نقصی وجود داشته باشد.
ما ز خود بینی خود مانده به وَهمیم و گمان
ور نه با جلوۀ ذات تو چه جای شک و ریب
هوش مصنوعی: ما به خاطر خودبینیامان در وهم و خیال گم شدهایم، در حالی که با وجود جلوهٔ ذات تو، چه جای شک و تردیدی باقی میماند؟
ساقی ار بادۀ گلگون کند ایگونه به جام
به می آلوده شود خرقۀ پرهیز صهیب
هوش مصنوعی: اگر ساقی شراب قرمز را اینگونه در جام بریزد، لباس پرهیز صهیب نیز به شراب آغشته خواهد شد.
گرچه دانم که بسوزد همه ذرات جهان
کاش مُنشق شدی از رنگ رخت پردۀ غیب
هوش مصنوعی: اگرچه میدانم که همه چیز در عالم نابود خواهد شد، ای کاش که تو از رنگی که داری، پردهای بر عالم غیب بر افرازیده بودی.