شمارهٔ ۵۴
هرکه بیند عکس ساقی را به جام
از می تلخش نگردد تلخ کام
چون نمیدانی که تیر انداز کیست
لاجرم از زخم مینالی مدام
در چراغ عقل نبود آن فروغ
کآدمی را وارهاند از ظلام
هم مگر خورشید عشق آرد به روز
یا فروغ جام این تاریک شام
من دوای درد خود دانسته ام
از کف ساقی شراب لعل فام
شاهباز دست شه بودم که بست
حلقۀ زلف تو پایم چون حمام
بوسه و دشنام را یک یک بده
تا بدانم زان دو شیرین تر کدام
شِکّر از نِی کسب شیرینی نکرد
چاشنی از لعل جانان کرده وام
سر نزد هرگز به سعی باغبان
سروی از بستان بدینسان خوشخرام
جز مِی مردافکن عشق غیور
عقل سرکش را که خواهد کرد رام
باده میباید بدین شکرانه خورد
که به زاهد شد می گلگون حرام
ساقیا زان شیشه ام جامی بیار
تا زنم بر سنگ شیشۀ ننگ و نام
می فروش از ذوق می آگه تر است
هیچ کس جز جم نداند سرّ جام
می ندانم وصل و هجران از چه روست
آنقدر ناپایدار و مستدام
عاشقان را گر نبود امید وصل
عمر را با هجر کی بودی دوام؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرکه بیند عکس ساقی را به جام
از می تلخش نگردد تلخ کام
هوش مصنوعی: هر کسی که به تصویر ساقی در جام نگاه کند، از شراب تلخش هم احساس تلخی نمیکند.
چون نمیدانی که تیر انداز کیست
لاجرم از زخم مینالی مدام
هوش مصنوعی: وقتی نمیدانی دشمن کیست، پس دائماً از زخمهایت دردی را تحمل میکنی.
در چراغ عقل نبود آن فروغ
کآدمی را وارهاند از ظلام
هوش مصنوعی: در روشنایی عقل، آن نوری وجود ندارد که انسان را از تاریکی رهایی بخشد.
هم مگر خورشید عشق آرد به روز
یا فروغ جام این تاریک شام
هوش مصنوعی: آیا محبت و عشق میتواند روز را روشن کند یا اینکه درخشش جامی، میتواند این شب تاریک را نورانی سازد؟
من دوای درد خود دانسته ام
از کف ساقی شراب لعل فام
هوش مصنوعی: من درد و رنج خود را درمان کردهام و این درمان را در دست ساقی میبینم که شراب قرمزرنگ به من میدهد.
شاهباز دست شه بودم که بست
حلقۀ زلف تو پایم چون حمام
هوش مصنوعی: من همچون شاهبازی بودم که دست شاه مرا به بند زده و زلف تو مرا همچون پرندهای در تنگنای حمام گرفتار کرده است.
بوسه و دشنام را یک یک بده
تا بدانم زان دو شیرین تر کدام
هوش مصنوعی: بوسه و دشنام را یکی یکی به من بده تا بفهمم کدام یک از این دو چیز شیرینتر است.
شِکّر از نِی کسب شیرینی نکرد
چاشنی از لعل جانان کرده وام
هوش مصنوعی: شکر به تنهایی نمیتواند شیرینی بوجود آورد، بلکه شیرینی واقعی از عشق و زیبایی محبوب ناشی میشود.
سر نزد هرگز به سعی باغبان
سروی از بستان بدینسان خوشخرام
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند با تلاش یک باغبان، درختی را در اینجا به این خوشحالی و طراوت برساند.
جز مِی مردافکن عشق غیور
عقل سرکش را که خواهد کرد رام
هوش مصنوعی: جز شراب عشق، هیچ چیز دیگری نمیتواند عقل سرکش و جاه طلب را آرام کند.
باده میباید بدین شکرانه خورد
که به زاهد شد می گلگون حرام
هوش مصنوعی: باید به خاطر شادی و نعمتهایی که داریم، شراب بنوشیم، زیرا برای زاهد، نوشیدن این شراب خوش رنگ ممنوع است.
ساقیا زان شیشه ام جامی بیار
تا زنم بر سنگ شیشۀ ننگ و نام
هوش مصنوعی: ای ساقی، از آن شیشه برایم جامی بیاور تا با آن بر سنگ شیشهای ننگ و نام بزنم.
می فروش از ذوق می آگه تر است
هیچ کس جز جم نداند سرّ جام
هوش مصنوعی: میگوید که تنها جم به راز این جام و شعف نوشیدن آن واقف است و هیچ کس دیگری از این سرّ عمیق آگاهی ندارد. او از شوق و سرمستی نوشیدنی میگوید که حالش را بسیار خوش کرده است.
می ندانم وصل و هجران از چه روست
آنقدر ناپایدار و مستدام
هوش مصنوعی: من نمیدانم که چرا وصل و جدایی اینقدر ناپایدار و متغیر است.
عاشقان را گر نبود امید وصل
عمر را با هجر کی بودی دوام؟
هوش مصنوعی: اگر عاشقان امیدی به وصال محبوب نداشته باشند، چگونه میتوانند عمر خود را در جدایی ادامه دهند؟