گنجور

شمارهٔ ۵۳

ای غمت سرمایۀ سودای دل
شد زیان و سود تو یغمای دل
شمعی از رخسار خویش افروختی
سوختی پروانه سان پرهای دل
گرچه با دلدار دل را فرق نیست
نیست آن دلدار را پروای دل
غوطه ها خوردیم تا آمد به دست
گوهری رخشنده از دریای دل
در صدف تا چند میمانی نهان
ای درخشان لولوء لالای دل

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای غمت سرمایۀ سودای دل
شد زیان و سود تو یغمای دل
هوش مصنوعی: ای غم تو باعث شده که احساسات دل من به زیان تبدیل شود و نفع و سودی که داشتم، اکنون به یغما رفته است.
شمعی از رخسار خویش افروختی
سوختی پروانه سان پرهای دل
هوش مصنوعی: تو با زیبایی‌ات آتشی به پا کردی که مانند پروانه به دور آن می‌چرخم و می‌سوزم.
گرچه با دلدار دل را فرق نیست
نیست آن دلدار را پروای دل
هوش مصنوعی: هرچند که دل و دلبر برای هم فرقی ندارند، اما آن دلبر هیچ اهمیتی به دل نمی‌دهد.
غوطه ها خوردیم تا آمد به دست
گوهری رخشنده از دریای دل
هوش مصنوعی: ما برای به دست آوردن چیزی ارزشمند و درخشان از عمق احساسات خود، فراز و نشیب‌های زیادی را تجربه کردیم و غرق در این دریای دل شدیم.
در صدف تا چند میمانی نهان
ای درخشان لولوء لالای دل
هوش مصنوعی: تا کی در صدف خود پنهان می‌مانی، ای مروارید درخشان که دل را به آرامش می‌آوری؟

حاشیه ها

1400/06/03 09:09
ملیکا رضایی

شباهتی عجیب با یکی از غزلیات رهی دارد :

همچو نیمی نالم از سودای دل آتشی در سینه دارم جای دل ...