گنجور

شمارهٔ ۵۰

برآنم که گر جامی آرم به چنگ
زنم سنگ بر شیشۀ نام و ننگ
از آنم شتاب است در دور جام
که دوران عمرم ندارد درنگ
نیندیشم از سختی راه دور
نباشد گرم توسن بخت لنگ
گر افتد بدستم گریبان مرگ
در آغوش جان گیرمش تنگ تنگ
اگر غرق دریای اشکم چه باک
نترسد ز طغیان دریا نهنگ
نرنجم که جانانه ام دست بست
اگرچه به دشمن دهد پالهنگ
بده ساقی آن آب یاقوت فام
ببین بر رخم اشک بیجاده رنگ
چه تدبیر کرد آن خردمند مرد
که پای طرب بست بر پای چنگ
مزن دم ز ناگفتنی کز کمان
چو بگذشت واپس نیاید خدنگ

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برآنم که گر جامی آرم به چنگ
زنم سنگ بر شیشۀ نام و ننگ
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم که اگر جامی به دست بگیرم، سنگی بر شیشه‌ی نام و ننگ بزنم.
از آنم شتاب است در دور جام
که دوران عمرم ندارد درنگ
هوش مصنوعی: من به شدت درگیر زندگی هستم و نمی‌توانم لحظه‌ای درنگ کنم، زیرا عمرم فرصت چندانی برای انتظار ندارد.
نیندیشم از سختی راه دور
نباشد گرم توسن بخت لنگ
هوش مصنوعی: نگران سختی‌های مسیر نیستم، زیرا اسب شانس و خوشبختی‌ام خسته و ناتوان نخواهد بود.
گر افتد بدستم گریبان مرگ
در آغوش جان گیرمش تنگ تنگ
هوش مصنوعی: اگر مرگ به دستم بیفتد، به شدت و با تمام وجودم در آغوشش می‌گیرم.
اگر غرق دریای اشکم چه باک
نترسد ز طغیان دریا نهنگ
هوش مصنوعی: اگرچه غرق در اشک‌هایم هستم، نگران نیستم؛ زیرا نهنگ از طغیان دریا نمی‌ترسد.
نرنجم که جانانه ام دست بست
اگرچه به دشمن دهد پالهنگ
هوش مصنوعی: من ناراحت نمی‌شوم که محبوبم از من فاصله گرفته است؛ حتی اگر به دشمنانم هم ضربه‌ای بزند.
بده ساقی آن آب یاقوت فام
ببین بر رخم اشک بیجاده رنگ
هوش مصنوعی: ساقی، آن آب گرانبها و زیبای رنگی را به من بده تا ببینم که بر چهره‌ام اشک‌هایی بدون رنگ نشسته است.
چه تدبیر کرد آن خردمند مرد
که پای طرب بست بر پای چنگ
هوش مصنوعی: آن مرد دانا تدبیر خوبی اندیشید که خوشی و لذت را با نوازش چنگ در هم آمیخت.
مزن دم ز ناگفتنی کز کمان
چو بگذشت واپس نیاید خدنگ
هوش مصنوعی: درباره چیزهایی که نمی‌توان درباره‌شان صحبت کرد، حرف نزن. چون زمانی که تیر از کمان رها می‌شود، دیگر به عقب برنمی‌گردد.