گنجور

شمارهٔ ۴۹

فکندم رخت در میخانۀ عشق
کشیدم دُردی از پیمانۀ عشق
به بحر اشک خونین غوطه خوردم
ربودم گوهر یکدانۀ عشق
مخوان زاهد به فردوسم که الحق
ز قصر خلد بِه ویرانۀ عشق
به زنجیر مِی از راهم بگردان
که رسوا می شود دیوانۀ عشق
برو واعظ که در یک سر نگنجد
حدیث عقل با افسانۀ عشق

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فکندم رخت در میخانۀ عشق
کشیدم دُردی از پیمانۀ عشق
هوش مصنوعی: من لباس خود را در مکان عشق گذاشتم و جرعه‌ای از جام عشق نوشیدم.
به بحر اشک خونین غوطه خوردم
ربودم گوهر یکدانۀ عشق
هوش مصنوعی: در دل ابراز عشق عمیق و دردناک خود غرق شدم و ارزش واقعی عشق را به دست آوردم.
مخوان زاهد به فردوسم که الحق
ز قصر خلد بِه ویرانۀ عشق
هوش مصنوعی: از زاهد نخواه که مرا به بهشت ببرد، زیرا واقعاً ویرانه‌ی عشق برایم از قصر بهشت بهتر است.
به زنجیر مِی از راهم بگردان
که رسوا می شود دیوانۀ عشق
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و جنونم، مرا از راه خود دور کن و به زنجیر می ببند، زیرا این عشق مرا به رسوایی می‌کشاند.
برو واعظ که در یک سر نگنجد
حدیث عقل با افسانۀ عشق
هوش مصنوعی: ای واعظ، برو، زیرا نمی‌توان در یک دل همزمان به سخنان عقلانی و داستان‌های عاشقانه گوش داد.