گنجور

شمارهٔ ۵

برآن سرم که چو گُل برکشد زچهره نقاب
قلندرانه کنم خرقه رهن بادۀ ناب
بیار کشتی مِی ساقیا که در یَم عشق
تو ناخدایی و من اوفتاده در گرداب
نه هیچ منزل آسایش است دامن خاک
نه هیچ قابل آرایش است چهرۀ آب
چگونه تشنه نمیرم که هرچه می نگرم
جهان و هرچه در او هست نیست غیر سراب
مرا زبادۀ عشق تو جرعه ای کافیست
چرا که خانۀ موری به شبنمی است خراب
دمی نشد که ز غم خاطرم بیاساید
مگر به بوی مِی لعل فام و بانگ رباب
بر آتش غم جانان دل کبابم سوخت
هنوز میچکد از دیده بر رُخم خوناب
اگر قلم به کف عشق تند خوست مترس
که خط محو کشد خلق را بروز حساب
چنان به گریه درآیم که از تلاطم اشک
به یکدگر شکند کاسۀ سرم چو حباب
غبار خیمه ز کوی تو چون تواند کند
که بسته موی تو بر گردنش هزار طناب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برآن سرم که چو گُل برکشد زچهره نقاب
قلندرانه کنم خرقه رهن بادۀ ناب
هوش مصنوعی: من قصد دارم مانند گلی زیبا ظاهر شوم و حجاب خود را کنار بزنم. در این راه، پیراهن صوفیانه‌ام را کنار می‌زنم و به نوشیدن شراب ناب می‌پردازم.
بیار کشتی مِی ساقیا که در یَم عشق
تو ناخدایی و من اوفتاده در گرداب
هوش مصنوعی: ساقی، بگذار تا برایم شراب بیاوری، زیرا در دریا و خروش عشق تو، تو ناخدا هستی و من در گردابِ آن عشق گرفتار شده‌ام.
نه هیچ منزل آسایش است دامن خاک
نه هیچ قابل آرایش است چهرۀ آب
هوش مصنوعی: هیچ جا در این دنیا آرامش ندارد و هیچ چیز در ظاهر زیبا نیست.
چگونه تشنه نمیرم که هرچه می نگرم
جهان و هرچه در او هست نیست غیر سراب
هوش مصنوعی: چطور ممکن است من تشنه بمیرم در حالی که هرجا نگاه می‌کنم، دنیا و همه چیزهایی که در آن هست، جز توهمی بیش نیست؟
مرا زبادۀ عشق تو جرعه ای کافیست
چرا که خانۀ موری به شبنمی است خراب
هوش مصنوعی: من به اندازه ای از عشق تو نیاز دارم که برایم کافی باشد، چون خانه یک مورچه با کمی شبنم و رطوبت ویران می‌شود.
دمی نشد که ز غم خاطرم بیاساید
مگر به بوی مِی لعل فام و بانگ رباب
هوش مصنوعی: هیچ لحظه‌ای نبوده که از غم و اندوه خاطر من آسوده شود، مگر آنکه بوی عطر شراب قرمز و صدای ساز رباب به گوشم برسد.
بر آتش غم جانان دل کبابم سوخت
هنوز میچکد از دیده بر رُخم خوناب
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم معشوق به شدت می‌سوزد و همچنان اشک‌هایم مانند خون از چشمانم بر صورت او می‌چکد.
اگر قلم به کف عشق تند خوست مترس
که خط محو کشد خلق را بروز حساب
هوش مصنوعی: اگر عشق با شدت و حرارت در دل داشته باشی، نترس که در این مسیر ممکن است دست به کارهایی بزنی که موجب بی‌نظمی یا عدم توجه دیگران شود. در نهایت، نتایج و پیامدهای این کارها ممکن است بر رفتار و کردار مردم تأثیر بگذارد.
چنان به گریه درآیم که از تلاطم اشک
به یکدگر شکند کاسۀ سرم چو حباب
هوش مصنوعی: به قدری غمگین و متاثر هستم که اشک‌هایم با شدت می‌ریزند و مانند حبابی که می‌ترکد، احساساتم را به هم می‌ریزند و ذهنم را آشفته می‌کنند.
غبار خیمه ز کوی تو چون تواند کند
که بسته موی تو بر گردنش هزار طناب
هوش مصنوعی: غبار خیمه در مسیر تو چگونه می‌تواند وجود داشته باشد، در حالی که موهای تو به قدری محکم و به هم پیچیده است که گویا هزار رشته طناب آن را بسته‌اند؟