شمارهٔ ۴۳
بگیرم خون پاک تاک ازین پس
بشویم دفتر ادراک از این پس
به مِی دلق ریائی را بشویم
شوم ز آلودگی ها پاک از این پس
صبا زد چاک بر پیراهن گل
زنم بر جامۀ غم چاک از این پس
اگر پیر مغان دستم بگیرد
نخواهم زیستن غمناک از این پس
اگر پامال خواهم شد چه باک است
ندارم دست ازین فتراک از این پس
نجویم گرچه میجستم ازین پیش
وفا زان دلبر چالاک از این پس
ز دست و پای زنجیرم گشودند
توانم ریخت بر سر خاک از این پس
نخواهم گرچه جانم بر لب آمد
پی زهر غمت تریاک از این پس
بگو دهقان عالم را که برخاک
نکارد جز نهال تاک از این پس
چو شد مقصود از جانانه حاصل
زجان دادن ندارم باک ازاین پس
چه سازم گر نسازم پس بسازم
دلا با گردش افلاک از این پس
هوا خواه تو شد مگذار ازین بیش
غبار خویش را بر خاک از این پس
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بگیرم خون پاک تاک ازین پس
بشویم دفتر ادراک از این پس
هوش مصنوعی: از این به بعد میخواهم خون پاکی را در دلم بجوشانم تا بتوانم ذهن و فکر خود را تصفیه کنم و از نو شروع کنم.
به مِی دلق ریائی را بشویم
شوم ز آلودگی ها پاک از این پس
هوش مصنوعی: با نوشیدن شراب، آلودگیها و دروغها را از خود دور میکنم و از این پس پاک و بیآلایش میشوم.
صبا زد چاک بر پیراهن گل
زنم بر جامۀ غم چاک از این پس
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی پیراهن گل را چاک زد، من هم بر روی لباس غم خود چاکی ایجاد میکنم از این پس.
اگر پیر مغان دستم بگیرد
نخواهم زیستن غمناک از این پس
هوش مصنوعی: اگر پیر مغان مرا هدایت کند، دیگر نخواهم توانست به زندگی غمناک ادامه دهم.
اگر پامال خواهم شد چه باک است
ندارم دست ازین فتراک از این پس
هوش مصنوعی: اگر قرار است که زیر پا بروم، اهمیتی برایم ندارد. از این به بعد، از این بار سنگین دست نخواهم کشید.
نجویم گرچه میجستم ازین پیش
وفا زان دلبر چالاک از این پس
هوش مصنوعی: هرچند پیشتر به دنبال وفا و صداقت از آن دلبر چالاک بودم، اما اکنون دیگر نمیخواهم جستجو کنم.
ز دست و پای زنجیرم گشودند
توانم ریخت بر سر خاک از این پس
هوش مصنوعی: از بند و زنجیر آزاد شدم، حالا میتوانم توان و قدرت خود را بر زمین بریزم و به جلو بروم.
نخواهم گرچه جانم بر لب آمد
پی زهر غمت تریاک از این پس
هوش مصنوعی: هرچند که جانم در خطر است، اما نمیخواهم که از درد تو فرار کنم و به زهر غم تو مانند تریاک پناه ببرم.
بگو دهقان عالم را که برخاک
نکارد جز نهال تاک از این پس
هوش مصنوعی: بهاو بگو که دیگر در زمین فقط درختان انگور بکارد.
چو شد مقصود از جانانه حاصل
زجان دادن ندارم باک ازاین پس
هوش مصنوعی: وقتی که به هدفم از عشق و معشوق رسیدم، دیگر نگران نیستم که جانم را فدای آن کنم.
چه سازم گر نسازم پس بسازم
دلا با گردش افلاک از این پس
هوش مصنوعی: اگر کاری نکنم، چه باید بکنم؟ پس از این به بعد، ای دل، با چرخش ستارگان و حوادث زمان، خود را بساز.
هوا خواه تو شد مگذار ازین بیش
غبار خویش را بر خاک از این پس
هوش مصنوعی: علاقهمند تو شده، پس بیشتر از این اجازه نده که غبار زندگیات بر زمین بنشیند. از این پس خود را از این بار سنگین رها کن.