گنجور

شمارهٔ ۴۰

بیا ساقی به ساغر چهره ای گلگون کنیم آخر
در این ایّام گل از دل غمی بیرون کنیم آخر
چو از فتوای عاقل حل نشد در شهرمان مشکل
به صحرای جنون تقلیدی از مجنون کنیم آخر
چو نتوان دید روی گلرخان با چشم آلوده
بیا ای دیده خود را شست وشو از خون کنیم آخر
چرا تدبیر ما تقدیر دیگرگون نمیگردد
بیا خود را به هر تقدیر دیگرگون کنیم آخر
در این ویرانۀ دنیا بود گنجی ولی ترسم
که ما سر در سر این گنج چون قارون کنیم آخر
علاج درد ما را کَس در این دوران نمی داند
عجب بیچاره درماندیم یارب چون کنیم آخر
مطیع امر دیوان تا کِی آدمزاده ای ایدل
بخویش آ تا دو روزی کارها وارون کنیم آخر
بباشد فتنۀ آخر زمان ای دل مهیا شو
که خود را بر قیامت قامتی مفتون کنیم آخر
به پایان رفت عمر و نیست پایان این بیابان را
بگو ای خضر تا کی صبر در هامون کنیم آخر
بزن ای مرغ علوی بال و بند از پای جان بگسل
تحمل تا به چند از گردش گردون کنیم آخر

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا ساقی به ساغر چهره ای گلگون کنیم آخر
در این ایّام گل از دل غمی بیرون کنیم آخر
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، بیایید با هم از لیوان سرشار خوشحالی و زیبایی بزنیم. بیایید در این روزهای سخت، حال و هوای دل را تغییر دهیم و غم را از دل بیرون کنیم.
چو از فتوای عاقل حل نشد در شهرمان مشکل
به صحرای جنون تقلیدی از مجنون کنیم آخر
هوش مصنوعی: اگر در شهر ما با نظر عاقلانه نتوانسته‌ایم مشکلی را حل کنیم، پس بیایید به بیابان جنون برویم و به تقلید از مجنون رفتار کنیم.
چو نتوان دید روی گلرخان با چشم آلوده
بیا ای دیده خود را شست وشو از خون کنیم آخر
هوش مصنوعی: اگر نتوانی چهره زیبای دختران را با چشمی ناپاک ببینی، بهتر است که دیده‌ات را از گناه پاک کنی و در نهایت پاکسازی‌اش را انجام دهی.
چرا تدبیر ما تقدیر دیگرگون نمیگردد
بیا خود را به هر تقدیر دیگرگون کنیم آخر
هوش مصنوعی: چرا فکر و برنامه‌ریزی ما سرنوشت را تغییر نمی‌دهد؟ بیایید خود را به هر شکلی که شده تغییر دهیم.
در این ویرانۀ دنیا بود گنجی ولی ترسم
که ما سر در سر این گنج چون قارون کنیم آخر
هوش مصنوعی: در این دنیای خراب و ویران، گنجی وجود دارد، اما من نگرانم که ما مانند قارون، به جای بهره‌برداری از آن، به سرنوشتی بد دچار شویم.
علاج درد ما را کَس در این دوران نمی داند
عجب بیچاره درماندیم یارب چون کنیم آخر
هوش مصنوعی: در این دوران، هیچ‌کس نمی‌تواند درمان درد ما را پیدا کند و ما واقعاً در عذاب و درماندگی به سر می‌بریم. ای کاش بدانیم چه باید بکنیم.
مطیع امر دیوان تا کِی آدمزاده ای ایدل
بخویش آ تا دو روزی کارها وارون کنیم آخر
هوش مصنوعی: تا کی باید به دستورات دیگران فرمانبردار باشیم؟ ای انسان! به خودت بیاندیش و برای مدت کوتاهی کارها را به گونه‌ای دیگر انجام بدهیم تا بالاخره به نتیجه‌ای برسیم.
بباشد فتنۀ آخر زمان ای دل مهیا شو
که خود را بر قیامت قامتی مفتون کنیم آخر
هوش مصنوعی: دل، آماده باش برای فتنه‌های آخر الزمان، چرا که باید خود را برای روز قیامت آماده کنیم و در این مسیر به زیبایی و جذابیت خود بپردازیم.
به پایان رفت عمر و نیست پایان این بیابان را
بگو ای خضر تا کی صبر در هامون کنیم آخر
هوش مصنوعی: عمر ما به سر آمد، اما هنوز این دشت بی‌کران به پایان نرسیده است. به من بگو ای خضر، چه زمانی باید همچنان در این بیابان صبر کنیم؟
بزن ای مرغ علوی بال و بند از پای جان بگسل
تحمل تا به چند از گردش گردون کنیم آخر
هوش مصنوعی: ای پرنده‌ی علوی، بال و بند خود را باز کن و از زندان جان رها شو. تا کی می‌خواهی تحمل کنی؟ از بازی روزگار خسته شده‌ایم و باید در نهایت قدمی برداریم.