شمارهٔ ۲۹
گر گنج غمت در دل دیوانه نمیشد
ویرانه مقام من دیوانه نمیشد
شه کاش خراج از ده ویرانه نمیخاست
یا ملک دلم کاش که ویرانه نمیشد
دانی ز چه عاشق به ره فقر و فنا رفت
سودای جهان با غم جانانه نمیشد
دل کاش به بیگانه وفاهای تو میدید
تا یکسره از غیر تو بیگانه نمیشد
گر در دل شمع آتشی از عشق نمیبود
آگاه ز سوز دل پروانه نمیشد
فریاد رسم شد شب هجران تو فریاد
میمردم اگر ناله مستانه نمیشد
امید خلاص از خَم زلفین توام بود
در دام اگر آن خال سیه دانه نمیشد
بر لشکر غم خانۀ دل تنگ نگشتی
گر خیل خیال تو در این خانه نمیشد
روشن نشدی شمع دل از هیچ چراغم
گر پرتوی از روزن میخانه نمیشد
ساقی به یکی جرعه ز غم کرد خلاصم
زنهار گر این فکر حکیمانه نمیشد
بر عقل غبار ار نزدی آتش عشقت
در شهر به دیوانگی افسانه نمیشد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر گنج غمت در دل دیوانه نمیشد
ویرانه مقام من دیوانه نمیشد
هوش مصنوعی: اگر غم تو در دل من نمیبود، اینجا دیگر جایی برای دیوانگی من وجود نداشت.
شه کاش خراج از ده ویرانه نمیخاست
یا ملک دلم کاش که ویرانه نمیشد
هوش مصنوعی: ای کاش شاه از این ده ویران مالی نمیخواست، ای کاش دل من هم ویران نمیشد.
دانی ز چه عاشق به ره فقر و فنا رفت
سودای جهان با غم جانانه نمیشد
هوش مصنوعی: آیا میدانی چرا عاشق به دنبال فقر و از خود گذشتگی رفت؟ چون آرزوهای دنیوی در کنار سختیهای روحی و عاطفی به دست نمیآیند.
دل کاش به بیگانه وفاهای تو میدید
تا یکسره از غیر تو بیگانه نمیشد
هوش مصنوعی: ای کاش دل من وفاداریها و محبتهای تو را نسبت به دیگران میدید تا دیگر هیچگاه از تو دور نمیشد.
گر در دل شمع آتشی از عشق نمیبود
آگاه ز سوز دل پروانه نمیشد
هوش مصنوعی: اگر در دل شمع آتش عشق وجود نمیداشت، پروانه هرگز از سوز دلش آگاه نمیشد.
فریاد رسم شد شب هجران تو فریاد
میمردم اگر ناله مستانه نمیشد
هوش مصنوعی: در شب جدایی تو، فریاد من به یک رسم تبدیل شده است. اگر نالههای سرمستانه نبود، واقعاً میمردم.
امید خلاص از خَم زلفین توام بود
در دام اگر آن خال سیه دانه نمیشد
هوش مصنوعی: امید داشتم که از چنگ زلفهای تو رها شوم، اما اگر آن خال سیاه نبود، ممکن بود به دام تو بیفتم.
بر لشکر غم خانۀ دل تنگ نگشتی
گر خیل خیال تو در این خانه نمیشد
هوش مصنوعی: اگر افکار و خیالات تو در این دل تنگ و غمزده حضور نداشتند، دیگر باری بر دوش این قلب نمیبود.
روشن نشدی شمع دل از هیچ چراغم
گر پرتوی از روزن میخانه نمیشد
هوش مصنوعی: اگر از هیچ منبعی روشنایی نگرفتم، حتی اگر نوری از پنجره میخانه به من نتابد.
ساقی به یکی جرعه ز غم کرد خلاصم
زنهار گر این فکر حکیمانه نمیشد
هوش مصنوعی: میگوید که ساقی با یک جرعه نوشیدنی، مرا از غم و اندوه رهانید. اگر این تفکر عاقلانه و حکیمانه نبود، ممکن بود در رنج و درد باقی بمانم.
بر عقل غبار ار نزدی آتش عشقت
در شهر به دیوانگی افسانه نمیشد
هوش مصنوعی: اگر آتش عشق تو به عقل نزدیک شود، در شهر دیوانگی دیگر نیازی به افسانهپردازی نیست.
حاشیه ها
1403/04/30 14:06
گوهر دل فروز
به نظر می رسد مصرع اول باید به این صورت باشد: گر گنج غمت در دل ویرانه نمیشد چرا که اولا تکرار قافیه در بیت اول رخ خواهد داد و خلاف قواعد است ثانیا با معنای مصرع سازگار تر است و گنج غم غالبا در ویرانه است ثالثا شاعر قصد داشته که از صنعت رد القافیه استفاده کند لذا در مصرع چهارم باز از ویرانه استفاده نموده است. در نتیجه حتی چنانچه هیچ یک از نسخه ها چنین ضبطی نداشته باشند بنا به تصحیح قیاسی پیشنهاد می شود بیت نخست اینطور باشد: گر گنج غمت در دل ویرانه نمی شد، ویرانه مقام من دیوانه نمی شد. همچنین بر اساس رابطه معنوی و بین الانفسی که بین اینجانب و مرحوم غبار می باشد و اشعار ایشان ورد شب های تار این بنده بوده و هست به نظرم مطمح نظر خود آن جناب نیز همین ضبط باشد.