گنجور

شمارهٔ ۱۴

مطرب دلم ز پرده به در میرود بگو
ساقی بیا که آتش عشقم به جان گرفت
دیدی دلا که شعلۀ جوالاهه فراق
مانند نقطه عاقبتم در میان گرفت
از بس که سوخت کوکب بختم در آسمان
ظلمت فضای خانه کرّوبیان گرفت
خوبان به مهر دلشدگان را کنند اسیر
کِی مُلک دل به قوّت بازو توان گرفت
پروانه را وصال نماید شب فراق
تا شمع را ز سوز من آتش به جان گرفت
ما در پناه پیر مغانیم گو بگیر
گر گرگ گوسفند ز دست شُبان گرفت
هرگز نبرد ره به سرا بوستان گل
الّا کسی که الفت با باغبان گرفت
عارف شناخت قدر خموشی از آن که دید
آتش به جان شمع ز دست زبان گرفت
تا کِی اسیر غول بیابانی ای غبار
آنکس بریده ره که پی کاروان گرفت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مطرب دلم ز پرده به در میرود بگو
ساقی بیا که آتش عشقم به جان گرفت
هوش مصنوعی: دل من از شوق و پرشوری که دارد، به شدت دلتنگ است و حاضرم بگویم که ای ساقی، بیا که عشق من به شدت در وجودم شعله‌ور شده است.
دیدی دلا که شعلۀ جوالاهه فراق
مانند نقطه عاقبتم در میان گرفت
هوش مصنوعی: آیا دیده‌ای، ای دل، که شعله‌ی جدایی چقدر زنده و سوزان است و مانند نقطه‌ای در آینده‌ام، همیشه در میان زندگی‌ام قرار دارد؟
از بس که سوخت کوکب بختم در آسمان
ظلمت فضای خانه کرّوبیان گرفت
هوش مصنوعی: به خاطر شدت ناراحتی و بلاهایی که بر من آمده، ستاره شانس من در آسمان تاریکی محبوس شده و فضای خانه فرشتگان هم به هم ریخته است.
خوبان به مهر دلشدگان را کنند اسیر
کِی مُلک دل به قوّت بازو توان گرفت
هوش مصنوعی: زیبا رویان با مهربانی دل‌های عاشقان را به چنگ می‌آورند، آیا می‌توان با قدرت بازو دل را تسخیر کرد؟
پروانه را وصال نماید شب فراق
تا شمع را ز سوز من آتش به جان گرفت
هوش مصنوعی: پروانه در شب جدایی به وصال می‌رسد و این باعث می‌شود که شمع بخاطر سوزش من به آتش بگراید.
ما در پناه پیر مغانیم گو بگیر
گر گرگ گوسفند ز دست شُبان گرفت
هوش مصنوعی: ما تحت حمایت و راهنمایی پیر مغان هستیم، پس اگر گوسفند را از دست چوپان بگیرد، نگران نباش.
هرگز نبرد ره به سرا بوستان گل
الّا کسی که الفت با باغبان گرفت
هوش مصنوعی: برای ورود به باغ گل و لذت بردن از زیبایی‌های آن، تنها کسی موفق می‌شود که با باغبان دوستی و ارتباط برقرار کند.
عارف شناخت قدر خموشی از آن که دید
آتش به جان شمع ز دست زبان گرفت
هوش مصنوعی: عارف به ارزش و اهمیت سکوت پی برد، زیرا دید که چگونه آتش در وجود شمع از تلیغ زبان به جانش آسیب می‌زند.
تا کِی اسیر غول بیابانی ای غبار
آنکس بریده ره که پی کاروان گرفت
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید در چنگال مشکلات زندگی بمانی؟ ای کسی که غبار را دنبال می‌کنی، تو به دنبال کسی هستی که از مسیر اصلی منحرف شده و به کاروان نپیوسته است.