گنجور

شمارهٔ ۱۳

از آتش دل آهم تا روی پوش برداشت
سیلاب اشک چشمم چون دیگ جوش برداشت
عیبش نمی توان کرد چون دردمند عشقی
از صبر عاجز آمد از دل خروش برداشت
باری که پشت گردون از هیبتش دوتا شد
آن را به دوش مستی بی تاب و توش برداشت
افغان ز ‌چشم ساقی کان ترک بی مروت
هم رخت عقل دزدید هم نقد هوش برداشت
روپوش عیب ما بود پشمینه ای و او را
در رهن ساغری مِی دی مِی فروش برداشت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از آتش دل آهم تا روی پوش برداشت
سیلاب اشک چشمم چون دیگ جوش برداشت
هوش مصنوعی: دل من به شدت می‌سوزد و از آن آتش، آهی بلند برمی‌آید. اشک‌های چشمانم مثل دیگ جوش آمده، می‌جوشند و سرازیر می‌شوند.
عیبش نمی توان کرد چون دردمند عشقی
از صبر عاجز آمد از دل خروش برداشت
هوش مصنوعی: نمی‌توان به او ایراد گرفت، چرا که کسی که در عشق بیمار است، از صبر ناامید می‌شود و از دلش ناله و فریاد برمی‌خیزد.
باری که پشت گردون از هیبتش دوتا شد
آن را به دوش مستی بی تاب و توش برداشت
هوش مصنوعی: باری که بر اثر عظمتش آسمان دو قسمت شده، مستی نپذیرفتی و دچار ضعف و ناتوانی، آن بار را بر دوش خود برداشت.
افغان ز ‌چشم ساقی کان ترک بی مروت
هم رخت عقل دزدید هم نقد هوش برداشت
هوش مصنوعی: از چشمان ساقی به خوبی می‌توان فهمید که آن ترک بی‌رحم، هم عقل را به سرقت برد و هم سرمایه‌ی هوش را برداشت.
روپوش عیب ما بود پشمینه ای و او را
در رهن ساغری مِی دی مِی فروش برداشت
هوش مصنوعی: پوششی که عیب‌های ما را می‌پوشاند، مانند یک لباس پشمی بود و آن را به عنوان رهن در مقابل ساغر می‌گیرند.