گنجور

فصل دوازدهم

گمان مبر که این پیامبران را مخصوص است که گوهر همه آدمیان در اصل فطرت شایسته این است، چنان که هیچ آهنی نیست که به اصل فطرت شایسته آن نیست که از وی آیینه برآید که صورت عالم را حکایت کند، مگر آن که زنگار در جوهر وی غوض کند و وی را تباه کند همچنین هر دل که حرص دنیا و شهوت و معاصی بر وی غالب شود و در وی متمکن گردد، بدین نرسد و به درجه رین و طبع رسد و این شایستگی از وی باطل شود: «و کل مولود یولد علی الفطره فابواه یهودانه و ینصرانه و یمجسانه».

و از علوم این شایستگی حق تعالی خبر داد بدین عبارت که گفت: «الست بربکم قالوا بلی» چنان که اگر کسی گوید هر عاقل که با وی گویی: نه دو از یکی بیشتر است؟ گوید که: «بلی راست بود» اگر چه هر عاقلی این به گوش سر نشنیده باشد و به زبان نگفته باشد، و لیکن همه درون وی بدین تصدیق آکنده باشد، همچنان که این فطرت آدمیان است، معرفت ربوبیت نیز فطرت همه است، چنان که گفت: «و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض لیقولن الله» و دیگر گفت: «فطره الله التی فطر الناس علیها» و به برهان عقلی و به تجربت معلوم شده است و این به پیمبران مخصوص نیست، چه پیمبر هم آدمی است: «قل انما انا بشر مثلکم».

لیکن کسی که وی را این راه گشاده شد، اگر صلاح جمله خلق وی را بنمایند و بدان دعوت کنند آنچه وی را نمودند، آن را شریعت گویند و وی را پیمبر گویند و حالت وی را معجزه گویند و چون به دعوت خلق مشغول نشود، وی را ولی گویند و حالات وی را کرامات گویند و واجب نیست که هر که را این حال پدید آید، به خلق و به دعوت مشغول شود، بلکه در قدرت حق تعالی هست که وی را به دعوت خلق مشغول نکند، اما بدان سبب که این به وقتی بود که شریعت تازه بود و به دعوت دیگر حاجت نبود و یا بدان سبب که دعوت را شرطی دیگر بود که در این ولی موجود نبود.

پس باید که ایمان درست داری به ولایت و کرامت اولیا و بدانی که اول کار به مجاهدت تعلق دارد و اختیار را به وی راه هست، ولکن نه هر که کارد، درود و نه هر که رود، رسد نه هر که جوید یابد، ولکن هر کار که عزیزتر بود، شرایط آن بیشتر بود و یافت آن نادرتر بود و این شریفترین درجات آدمی است در مقام معرفت و طلب کردن این، بی مجاهدت و بی پیری راه رفته و پخته، راست نیاید و چون این هر دو باشد تا توفیق مساعدت نکند و تا در ازل وی را بدین سعادت حکم نکرده باشند، به مراد نرسد و یافتن درجت امامت، در علم ظاهر و در همه کارهای اختیاری همچنین است.

فصل یازدهم: گمان مبر که روزن دل به ملکوت بی خواب و بی مرگ گشاده نگردد که این چنین نیست، بلکه اگر در بیداری کسی خویشتن را ریاضت کند و دل را از دست غضب و شهوت و اخلاق بد و بایست این جهان بیرون کند و جای خالی بنشیند و چشم فراز کند و حواس را مطل کند و دل را با عالم ملکوت مناسبت دهد، بدان که الله الله بر دوام می گوید، به دل نه به زبان، تا چنان شود که از خویشتن بی خبر شود و از همه عالم بی خبر شود و از هیچ چیز خبر ندارد، مگر از خدای عزوجل چون چنین شود، اگر چه بیدار بود، آن روزن گشاده شود و آنچه در خواب بینند دیگران، وی در بیداری بیند و ارواح فرشتگان در صورتهای نیکو وی را پدیدار آید و پیمبران را دیدن گیرد و از ایشان فایده ها یابد و مددها گیرد و ملکوت زمین و آسمان به وی نمایند.فصل سیزدهم: نمودگاری از شرف گوهر آدمی که آن را دل گویند، در راه معرفت بشناختی اکنون بدان که از روی قدرت وی را نیز شرفی است که آن هم از خاصیت ملایکه است و حیوانات دیگر را آن نباشد و آن آن است که همچنان که عالم اجسام مسخر است ملایکه را تا به دستوری ایزد تعالی، چون صواب بینند، و خلق را بدان محتاج بینند، باران آورند و به وقت بهار و باد انگیزند و حیوانات را در رحم و نبات را در زمین صورت کنند و بیارایند و به هر جنسی از این کارها، گروهی از ملایکه موکل اند دل آدمی نیز که از جنس گوهر ملایکه است، وی را نیز قدرتی داده اند تا بعضی از اجسام عالم مسخر وی اند.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گمان مبر که این پیامبران را مخصوص است که گوهر همه آدمیان در اصل فطرت شایسته این است، چنان که هیچ آهنی نیست که به اصل فطرت شایسته آن نیست که از وی آیینه برآید که صورت عالم را حکایت کند، مگر آن که زنگار در جوهر وی غوض کند و وی را تباه کند همچنین هر دل که حرص دنیا و شهوت و معاصی بر وی غالب شود و در وی متمکن گردد، بدین نرسد و به درجه رین و طبع رسد و این شایستگی از وی باطل شود: «و کل مولود یولد علی الفطره فابواه یهودانه و ینصرانه و یمجسانه».
هوش مصنوعی: نگذار تصور کنی که تنها پیامبران از این نعمت برخوردارند، زیرا ذات همه انسان‌ها به طور طبیعی شایسته‌ی این امر است. همان‌طور که هیچ آنگه‌ای نیست که به ذات خود شایسته‌ی این نباشد که از آن آینه‌ای بسازد که تصویر جهان را بازتاب دهد، مگر اینکه زنگار در ذات آن نفوذ کند و آن را خراب کند. همچنین، هر دلی که تحت تأثیر حرص دنیا، شهوت‌ها و گناهان قرار گیرد و در آن رسوخ کند، به این مرحله نخواهد رسید و از پاکی و طبیعت واقعی خود دور می‌شود و این شایستگی از او زائل می‌شود.
و از علوم این شایستگی حق تعالی خبر داد بدین عبارت که گفت: «الست بربکم قالوا بلی» چنان که اگر کسی گوید هر عاقل که با وی گویی: نه دو از یکی بیشتر است؟ گوید که: «بلی راست بود» اگر چه هر عاقلی این به گوش سر نشنیده باشد و به زبان نگفته باشد، و لیکن همه درون وی بدین تصدیق آکنده باشد، همچنان که این فطرت آدمیان است، معرفت ربوبیت نیز فطرت همه است، چنان که گفت: «و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض لیقولن الله» و دیگر گفت: «فطره الله التی فطر الناس علیها» و به برهان عقلی و به تجربت معلوم شده است و این به پیمبران مخصوص نیست، چه پیمبر هم آدمی است: «قل انما انا بشر مثلکم».
هوش مصنوعی: این متن به بیان این موضوع می‌پردازد که شناخت و درک خداوند در ذات انسان‌ها نهفته است. سخن از این است که زمانی که خداوند از بندگانش می‌پرسد که آیا او پروردگارشان نیست، همه به این سؤال پاسخ مثبت می‌دهند، حتی اگر این موضوع را به صورت فیزیکی نشنیده و نگفته باشند. این نوع شناخت و تصدیق، درونی و فطری است. انسان‌ها به طور طبیعی به وجود خداوند و خالق آسمان‌ها و زمین اعتقاد دارند و این اعتقاد به نوعی ذاتی و طبیعی است. همچنین اشاره می‌شود که این شناخت مختص prophets نیست و همه انسان‌ها به عنوان مخلوقاتی از جانب خداوند، به این حقیقت واقف هستند.
لیکن کسی که وی را این راه گشاده شد، اگر صلاح جمله خلق وی را بنمایند و بدان دعوت کنند آنچه وی را نمودند، آن را شریعت گویند و وی را پیمبر گویند و حالت وی را معجزه گویند و چون به دعوت خلق مشغول نشود، وی را ولی گویند و حالات وی را کرامات گویند و واجب نیست که هر که را این حال پدید آید، به خلق و به دعوت مشغول شود، بلکه در قدرت حق تعالی هست که وی را به دعوت خلق مشغول نکند، اما بدان سبب که این به وقتی بود که شریعت تازه بود و به دعوت دیگر حاجت نبود و یا بدان سبب که دعوت را شرطی دیگر بود که در این ولی موجود نبود.
هوش مصنوعی: اگر کسی به چنین راهی هدایت شود و بتواند به مصلحت همه انسان‌ها عمل کند و دیگران را به آن دعوت کند، آن را شریعت می‌نامند و او را پیامبر می‌دانند و کارهای او را معجزه می‌خوانند. اما اگر او به دعوت مردم نپردازد، به او ولی گفته می‌شود و حالات او را کرامات می‌نامند. این بدین معنا نیست که هر کس به این حالات برسد، باید به دعوت مردم مشغول باشد؛ بلکه این به اراده خداوند بستگی دارد که کسی ممکن است به دعوت مردم مشغول نشود. این موضوع ممکن است به این دلیل باشد که در دوران تازه‌تاسیس شریعت، دعوت‌های دیگر لازم نبود یا شرایط خاصی برای دعوت وجود داشت که در آن ولی قابل دسترسی نبود.
پس باید که ایمان درست داری به ولایت و کرامت اولیا و بدانی که اول کار به مجاهدت تعلق دارد و اختیار را به وی راه هست، ولکن نه هر که کارد، درود و نه هر که رود، رسد نه هر که جوید یابد، ولکن هر کار که عزیزتر بود، شرایط آن بیشتر بود و یافت آن نادرتر بود و این شریفترین درجات آدمی است در مقام معرفت و طلب کردن این، بی مجاهدت و بی پیری راه رفته و پخته، راست نیاید و چون این هر دو باشد تا توفیق مساعدت نکند و تا در ازل وی را بدین سعادت حکم نکرده باشند، به مراد نرسد و یافتن درجت امامت، در علم ظاهر و در همه کارهای اختیاری همچنین است.
هوش مصنوعی: باید به ولایت و کرامت اولیا ایمان داشته باشی و درک کنی که اولین قدم در مسیر مجاهدت است و اختیار در این راه وجود دارد. اما این بدان معنا نیست که هر کسی که تلاش کند به موفقیت خواهد رسید. نه هر کسی که به دنبال چیزی باشد، آن را می‌یابد. هر چه ارزشمندتر باشد، شرایط و الزامات آن نیز بیشتر خواهد بود و دست‌یابی به آن نادرتر است. این بالاترین مقام انسانی در شناخت و طلب آن است و بدون مجاهدت و رهبری فاضل، نمی‌توان به آن رسید. اگر این دو عنصر در کنار هم نباشند و توفیق الهی در این راستا فراهم نشود، فرد به مراد خودش نخواهد رسید. همچنین، رسیدن به جایگاه امامت در علوم ظاهری و در همه فعالیت‌های اختیاری نیز همین‌گونه است.