گنجور

بخش ۷۰ - اصل ششم

بدان که خدای تعالی می گوید، «در قیامت ترازوها راست بنهیم و بر هیچ کس ظلم نکنیم و هرکه مثقال یک حبه خیر کرده است یا شر بیاوریم و در ترازو نهیم و حساب خلایق را ما کفایتیم « و نضع الموازین القسط لیوم القیمه فلا تظلم نفس شیئا». پس چون این وعده بداد خلق را بفرمود تا در این جهان به حساب خویش نظر کنند و گفت، «و لتنظر ما قدمت لغد» و در خبر است که عاقل آن است که وی را چهار ساعت بود ساعتی در حساب خویش کند و ساعتی با حق تعالی مناجات کند و ساعتی در تدبیر معاش خویش کند و ساعتی بر آنچه وی را از دنیا مباح کرده اند بیاساید.

و امیرالمومنین (ع) گفت، «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا، حساب خویش بکنید پیش از آن که حساب شما بکنند». و خدای تعالی می گوید، «یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا، صبر کنید و صابروا با نفس و شهوت خویش نیک بکوشید تا بهتر آیید. و رابطوا پای بر جای بدارید در این جهاد».

پس اهل بصیرت و بزرگان این بشناختند که در این جهان به بازرگانی آمده اند و معاملت ایشان با نفس است و سود و زیان این معاملت بهشت و دوزخ است، بلکه سعادت و شقاوت ابد است، پس نفس خود را به جای انباز بنهاده اند، و چنان که با انباز اول شرط کنند آنگاه وی را گوش دارند آنگاه حساب کنند و اگر خیانت کرده باشد عقوبت و عتاب کنند، ایشان نیز با نفس خویش بدین شش مقام بایستادند: مشارطت و مراقبت و محاسبت و معاقبت و مجاهدت و معاتبت.

مقام اول در مشارطت

بدان که چنان که انباز که مال به وی دهند یاوراست در حصول ربح ولکن باشد که خصم شود چون رَغبت خیانت کند و چنان که با انباز اول شرط باید کرد و گوش باید داشت به وی بر دوام و آنگاه در حساب مکاس باید کرد، نفس بدین اولیتر که سود این معاملت ابدی بود و سود معاملت دنیایی روزی چند و هرچه بنماند نزدیک عاقل بی قدر است، بلکه گفته اند، شرّی که بماند بهتر از خیری که نماند.

و چون هر نفسی از انفاس عمر گوهری نفیس است که از وی گنجی بتوان نهاد، و روی حساب و مکاس اولیتر، پس عاقل آن بود که هر روز پس از نماز بامداد یک ساعت این کار را دل فارغ کند و با نفس خویش بگوید که مرا هیچ بضاعت نیست، مگر عمر و هر نفسی که رفت به دل ندارد که انفاس معدود است در علم خدا تعالی و نیفزاید البته و چون عمر گذشت تجارت نتوان کرد و کار اکنون است که روزگار تنگ است و در آخرت روزگار فراخ است و کار نیست. و امروز روز کار توست که خدای عزوجل عمر داد و اگر اجل در رسیدی در آرزوی آن بودی که یک روز مهلت دهند تا کار خویش راست کنی. اکنون این مهلت بداد. زینهار ای نفس تا این سرمایه را بزرگ داری و ضایع نکنی که نباید که فردا که مهلت نباشد جز حسرت نماند. امروز همان انگار که بمردی و درخواستی تا یک روز دیگر مهلت دهند و دادند. چه زیان باشد پیش از آن که وقت ضایع شود و سعادت خویش از وی حاصل نکنی؟

و در خبر است که فردا هر روزی را که بیست و چهار ساعت است و بیست و چهار خزانه پیش بنده نهنند، یکی را در باز کنند پرنور بیند از حسنات که در آن ساعت کرده باشد. چندان شادی و راحت و نشاط به دل وی رسد از آن که اگر آن شادی بر اهل دوزخ قسمت کردندی از آتش بی خبر شدندی. و این شادی از آن بود که داند که این انوار وسیلت قبول وی خواهد بود نزدیک حق تعالی. و یک خزانه دیگر در باز کنند سیاه و مظلم و مکدر و گندی عظیم از وی همی آید که همه بینی از آن فراز همی گیرند. و آن ساعت معصیت باشد چندان هول و خجلت و تشویر به دل وی رسد که بر اهل بهشت قسمت کنند بهشت بر همه منغص شود. و یکی دیگر در را باز کنند فارغ بود، نه ظلمت و نه نور و آن ساعتی باشد که ضایع کرده باشد. چندان حسرت و غبن به دل وی رسد که کسی بر مملکتی عظیم و بر گنجی بزرگ قادر بوده باشد و بیهوده بگذارد تا ضایع شود. و همه عمر وی یک یک ساعت بر وی عرضه کنند. پس گوید، «یا نفس! این چنین بیست و چهار خزانه امروز پیش تو نهادند. زینهار تا هیچ فارغ نگذاری که حسرت آن را طاقت نداری». بزرگان گفته اند، «گیر که از تو عفو کنند، نه ثواب و درجه نیکوکاران فوت شود و تو در غبن آن بمانی؟» باید که اعضای خویش را جمله به وی سپارد و گوید، «زینهار تا زبان نگاه داری و چشم نگاه داری و همچنین هفت اندام که اینک گفته اند که دوزخ را هفت در است درهای وی این اعضای توست که به هر یکی از وی به دوزخ توان شد، پس معاصی این اعضا با یادآورد و تحذیر کند. پس او را در عبادتی که در این روز نتواند کرد با یاد آورد و بدان تحریض کند و عزم کند و بترساند نفس را که اگر خلاف کند وی را عقوبت کند، که نفس هرچند جموع است و سرکش است، ولکن پند پذیرد و ریاضت در وی اثر کند.

و این همه محاسبت است که پیش از عمل باشد، چنان که حق تعالی گفت، «واعلموا ان الله یعلم ما فی انفسکم فاحذروه» و رسول (ص) گفت، «زیرک آن است که حساب خویش بکند و چنان کند که پس مرگ را شاید»، و گفت، «هرکار که پیش آید بیندیش، اگر راست است بکن و اگر بی راهی است از وی دور باش» پس هر روز بامداد نفس را به چنین شرط حاجت بود مگر کسی که راست بایستاد. آنگاه نیز هر روز از کاری نو خالی نبود که در آن نیز به شرط حاجت بود.

مقام دوم در مراقبت

و معنی مراقبت پاسبانی و نگاهداشتن بود و چنان که بضاعت به شریک سپردند و با وی شرط کردند باید که از وی غافل نمانند و گوش به وی می دارند، نفس را نیز به گوش داشتن هر لحظتی حاجت بود که اگر از وی غافل مانی با سر طبع خویش شود از کاهلی و شهوت راندن. و اصل مراقبت این است که بداند خدای عزوجل بر وی مطلع است در هرچه می کند و می اندیشد. و خلق ظاهر وی می بینند و حق تعالی ظاهر و باطن وی می بیند. هرکه این بشناخت و بر دل وی این معرفت غالب شد ظاهر باطن وی به ادب شود. چه آن که بدین ایمان ندارد کافر است. و اگر ایمان دارد دلیری عظیم است مخالفت کردن و حق تعالی می گوید، «الم یعلم بان الله یری. نمی دانی که خداوند تو را می بیند؟»

و آن حبشی که رسول (ص) را گفت، «گناه بسیار دارم مرا توبه باشد؟» گفت، «باشد»، گفت، «در آن وقت که می کردم او می دید؟» گفت، «دید». گفت، «آه». یک نعره بزد و جان بداد. و رسول (ص) گفت، «خدای را چنان پرست که تو وی را می بینی. اگر نتوانی باری بدان که وی تو را می بیند» و جز بدان که بدانی که وی بر تو رقیب است در همه احوال، کار راست نیاید، چنان که گفت، «ان الله کان علیکم رقیبا»، بلکه تمامتر آن باشد که بر دوام در مشاهده وی باشی و وی را می بینی.

یکی را از پیران مریدی بود که وی را از دیگر مریدان مراعات بیش می کرد. دیگر مریدان را غیرت آمد. مرغی به هر یکی داد که این بکشید چنان که کسی نبیند. همه جای تنها شدند و بکشتند. آن مرید مرغ بازآورد. گفت، «چرا نکشتی؟» گفت، «هیچ جای نیافتم که کشتمی که کسی نبیند. که وی همه جا می بیند». پس درجه بدین معلوم گردانید دیگران را که وی همیشه در مشاهده است و به کسی دیگر التفات نمی کند.

و چون زلیخا یوسف (ع) را به خود دعوت کرد، اول برخاست و آن بت را که به خدایی داشت روی بپوشید. یوسف (ع) گفت، «تو از سنگی شرم می داری. من از آفریدگار هفت آسمان و زمین که می بیند شرم ندارم؟» یکی جنید را گفت، «چشم نگاه نمی توانم داشت. به چه نگاه دارم؟» گفت، «بدان که نظر حق تعالی به تو بیش از نظر توست بدان کس».

و در خبر است که خدای تعالی گفت که بهشت عدن کسانی راست که چون قصد معصیت کنند از عظمت من یاد آورند. بنشینند و شرم دارند. و عبدالله بن دینار گوید، «با عمر بن خطاب رضی الله عنه در راه مکه بودم. جایی فرود آمدیم. غلام شبانی گوسپند از کوه فرود آورد. عمر گفت، «یک گوسپند به من فروش». گفت، «من بنده ام و این ملک من نیست». گفت، «خواجه را گوی که گرگ ببرد. وی چه داند؟» گفت، «خدای داند اگر وی نداند». عمر بگریست. خواجه وی را طلب کرد و او را بخرید و آزاد کرد و گفت، «این سخن تو را در این جهان آزاد کرد و در آن جهان مرا آزاد کند ان شاء الله تعالی».

بخش ۶۹ - باب سیم: بدان که صدق به اخلاص نزدیک است و درجه وی بزرگ است و هرکه به کمال آن رسد نام وی صدیق است و خدای تعالی در قرآن بر وی ثنا کرده است و گفته، «رجال صدقوا ما عاهدواالله علیه» و گفت، «لیسئل الصادقین عن صدقهم» و رسول (ص) را پرسیدند که کمال در چیست؟ گفت، «گفتار به حق و کردار به صدق». پس معنی صدق شناختن مهم است و معنی صدق راستی است. و این صدق و راستی در شش چیز بود و هرکه در همه به کمال رسد وی صدیق بود.بخش ۷۱ - فصل (مراقبت صدیقان و مراقبت پارسایان): بدان که مراقبت بر دو وجه است: یکی مراقبت صدیقان است که دل ایشان به عظمت حق تعالی مستغرق بود و در هیبت وی شکسته بود و در وی جای التفات به غیر نباشد. این مراقبت کوتاه بود. چون دل راست بایستاد و جوارح خود تبع بود از مناجات باز ماند به معاصی چون پردازد؟ وی را به تدبیر و حیلت حاجت نبود تا جوارح را نگاه دارد و این آن بود که رسول (ص) گفت، «من اصبح و همومه هم واحد کفاه الله هموم الدنیا و الاخره هرکه بامداد به یک همت خیزد، همه کارهای وی را کفایت کنند».

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که خدای تعالی می گوید، «در قیامت ترازوها راست بنهیم و بر هیچ کس ظلم نکنیم و هرکه مثقال یک حبه خیر کرده است یا شر بیاوریم و در ترازو نهیم و حساب خلایق را ما کفایتیم « و نضع الموازین القسط لیوم القیمه فلا تظلم نفس شیئا». پس چون این وعده بداد خلق را بفرمود تا در این جهان به حساب خویش نظر کنند و گفت، «و لتنظر ما قدمت لغد» و در خبر است که عاقل آن است که وی را چهار ساعت بود ساعتی در حساب خویش کند و ساعتی با حق تعالی مناجات کند و ساعتی در تدبیر معاش خویش کند و ساعتی بر آنچه وی را از دنیا مباح کرده اند بیاساید.
هوش مصنوعی: خداوند اعلام می‌کند که در روز قیامت، ترازوها به راه راست گذاشته خواهند شد و هیچ ظلمی به کسی نخواهد شد. هر کس که به اندازه یک دانه خیر یا شر انجام داده باشد، مورد محاسبه قرار خواهد گرفت و خود خداوند مسئولیت حسابرسی مخلوقات را بر عهده دارد. بنابراین، خلق را فرامی‌خواند تا در این دنیای فانی به حساب و کتاب خود بپردازند و می‌فرماید که هر فرد باید مراقب اعمال خود باشد. در این راستا، گفته شده که شخص عاقل باید چهار ساعت را برای خود اختصاص دهد: یک ساعت برای حسابرسی اعمالش، یک ساعت برای مناجات با خداوند، یک ساعت برای تدبیر امور معیشتی و یک ساعت برای استراحت از امور دنیوی که برایش حلال شده است.
و امیرالمومنین (ع) گفت، «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا، حساب خویش بکنید پیش از آن که حساب شما بکنند». و خدای تعالی می گوید، «یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا، صبر کنید و صابروا با نفس و شهوت خویش نیک بکوشید تا بهتر آیید. و رابطوا پای بر جای بدارید در این جهاد».
هوش مصنوعی: امام علی (ع) فرموده‌اند که پیش از آن که دیگران شما را محاسبه کنند، خودتان باید بر اعمال خود حسابرسی کنید. همچنین خداوند به مؤمنان توصیه می‌کند که صبر کنند و در برابر نفس و شهوت خود مبارزه کنند تا بهتر شوند و در مسیر جهاد ثابت قدم بمانند.
پس اهل بصیرت و بزرگان این بشناختند که در این جهان به بازرگانی آمده اند و معاملت ایشان با نفس است و سود و زیان این معاملت بهشت و دوزخ است، بلکه سعادت و شقاوت ابد است، پس نفس خود را به جای انباز بنهاده اند، و چنان که با انباز اول شرط کنند آنگاه وی را گوش دارند آنگاه حساب کنند و اگر خیانت کرده باشد عقوبت و عتاب کنند، ایشان نیز با نفس خویش بدین شش مقام بایستادند: مشارطت و مراقبت و محاسبت و معاقبت و مجاهدت و معاتبت.
هوش مصنوعی: بزرگان و اهل بصیرت فهمیده‌اند که در این دنیا به منظور بازرگانی و تجارت آمده‌اند و معامله آن‌ها با نفس خودشان است. نتیجه این معامله بهشت و جهنم، و در واقع سعادت یا شقاوت ابدی خواهد بود. بنابراین، آن‌ها نفس خود را به عنوان شریک در این معامله قرار داده‌اند. همان‌طور که انسان با شریکش ابتدا شرایطی را تعیین می‌کند و سپس به کارهای او گوش می‌دهد و در نهایت حساب کشی می‌کند، اگر او خیانت کند، مجازات و سرزنشش می‌کند. این افراد نیز با نفس خود به همین ترتیب رفتار می‌کنند و در شش مرحله با آن مواجه می‌شوند: شرط‌گذاری، مراقبت، حسابرسی، مجازات، تلاش و سرزنش.
مقام اول در مشارطت
هوش مصنوعی: مقام اول در همکاری و مشارکت.
بدان که چنان که انباز که مال به وی دهند یاوراست در حصول ربح ولکن باشد که خصم شود چون رَغبت خیانت کند و چنان که با انباز اول شرط باید کرد و گوش باید داشت به وی بر دوام و آنگاه در حساب مکاس باید کرد، نفس بدین اولیتر که سود این معاملت ابدی بود و سود معاملت دنیایی روزی چند و هرچه بنماند نزدیک عاقل بی قدر است، بلکه گفته اند، شرّی که بماند بهتر از خیری که نماند.
هوش مصنوعی: بدان که همان‌طور که شریکان در تجارت زمانی که سرمایه‌ای به آنها می‌دهند، در کسب سود همکاری می‌کنند، ممکن است زمانی به خصومت بپردازند اگر به خیانت تحریک شوند. بنابراین، در ابتدای کار باید با شریک خود توافق‌نامه‌ای داشته باشید و به او توجه کنید. در نتیجه، باید حساب و کتاب را دقیق انجام دهید، زیرا منفعت این کار همیشه باقی‌است در حالی که سودهای دنیوی به مرور زمان از دست می‌رود و در نهایت، ارزش چندانی برای عاقل نخواهد داشت. گفته‌اند که ضرری که باقی بماند، بهتر از خیری است که زودگذر باشد.
و چون هر نفسی از انفاس عمر گوهری نفیس است که از وی گنجی بتوان نهاد، و روی حساب و مکاس اولیتر، پس عاقل آن بود که هر روز پس از نماز بامداد یک ساعت این کار را دل فارغ کند و با نفس خویش بگوید که مرا هیچ بضاعت نیست، مگر عمر و هر نفسی که رفت به دل ندارد که انفاس معدود است در علم خدا تعالی و نیفزاید البته و چون عمر گذشت تجارت نتوان کرد و کار اکنون است که روزگار تنگ است و در آخرت روزگار فراخ است و کار نیست. و امروز روز کار توست که خدای عزوجل عمر داد و اگر اجل در رسیدی در آرزوی آن بودی که یک روز مهلت دهند تا کار خویش راست کنی. اکنون این مهلت بداد. زینهار ای نفس تا این سرمایه را بزرگ داری و ضایع نکنی که نباید که فردا که مهلت نباشد جز حسرت نماند. امروز همان انگار که بمردی و درخواستی تا یک روز دیگر مهلت دهند و دادند. چه زیان باشد پیش از آن که وقت ضایع شود و سعادت خویش از وی حاصل نکنی؟
هوش مصنوعی: هر لحظه از عمر انسان مانند جواهری باارزش است که می‌توان از آن بهره‌برداری کرد. بنابراین، عاقل‌ترین کار این است که هر روز پس از نماز صبح، یک ساعت را به تفکر اختصاص دهیم و به خود بگوییم که تنها دارایی‌ام همین عمر است. هر نفسی که می‌گذرد، به حساب خداوند محدود و بدون افزایش است. وقتی که عمر به پایان برسد، دیگر نمی‌توان کاری انجام داد و اکنون زمان عمل است. این روزها، زمانی برای کار و تلاش است که خداوند به ما عمر داده است و اگر زمانی برسد که اجل نزدیک شود، تنها آرزو خواهیم کرد که یک روز بیشتر زمان داشته باشیم تا کارهایمان را سامان دهیم. حال که این فرصت در اختیار ماست، باید آن را گرامی بداریم و از آن به درستی استفاده کنیم؛ زیرا اگر فردا فرصت نباشد، فقط حسرت خواهد ماند. امروز باید به گونه‌ای رفتار کنیم که گویی فردا دیگر فرصتی نداریم و از این زمان به بهترین نحو استفاده کنیم تا سعادت خود را به دست آوریم.
و در خبر است که فردا هر روزی را که بیست و چهار ساعت است و بیست و چهار خزانه پیش بنده نهنند، یکی را در باز کنند پرنور بیند از حسنات که در آن ساعت کرده باشد. چندان شادی و راحت و نشاط به دل وی رسد از آن که اگر آن شادی بر اهل دوزخ قسمت کردندی از آتش بی خبر شدندی. و این شادی از آن بود که داند که این انوار وسیلت قبول وی خواهد بود نزدیک حق تعالی. و یک خزانه دیگر در باز کنند سیاه و مظلم و مکدر و گندی عظیم از وی همی آید که همه بینی از آن فراز همی گیرند. و آن ساعت معصیت باشد چندان هول و خجلت و تشویر به دل وی رسد که بر اهل بهشت قسمت کنند بهشت بر همه منغص شود. و یکی دیگر در را باز کنند فارغ بود، نه ظلمت و نه نور و آن ساعتی باشد که ضایع کرده باشد. چندان حسرت و غبن به دل وی رسد که کسی بر مملکتی عظیم و بر گنجی بزرگ قادر بوده باشد و بیهوده بگذارد تا ضایع شود. و همه عمر وی یک یک ساعت بر وی عرضه کنند. پس گوید، «یا نفس! این چنین بیست و چهار خزانه امروز پیش تو نهادند. زینهار تا هیچ فارغ نگذاری که حسرت آن را طاقت نداری». بزرگان گفته اند، «گیر که از تو عفو کنند، نه ثواب و درجه نیکوکاران فوت شود و تو در غبن آن بمانی؟» باید که اعضای خویش را جمله به وی سپارد و گوید، «زینهار تا زبان نگاه داری و چشم نگاه داری و همچنین هفت اندام که اینک گفته اند که دوزخ را هفت در است درهای وی این اعضای توست که به هر یکی از وی به دوزخ توان شد، پس معاصی این اعضا با یادآورد و تحذیر کند. پس او را در عبادتی که در این روز نتواند کرد با یاد آورد و بدان تحریض کند و عزم کند و بترساند نفس را که اگر خلاف کند وی را عقوبت کند، که نفس هرچند جموع است و سرکش است، ولکن پند پذیرد و ریاضت در وی اثر کند.
هوش مصنوعی: در روزهای آینده، هر روز که ۲۴ ساعت دارد، شخصی در مقابلتان قرار می‌گیرد و یکی از ۲۴ خزانه را باز می‌کند. در این خزانه، نور و حسناتی که در آن روز انجام داده‌اید، دیده می‌شود و این امر چنان شادی و آرامشی به دل شما می‌بخشد که اگر اهل دوزخ نیز آن را تجربه می‌کردند، از آتش غفلت می‌کردند. این شادی به خاطر این است که می‌دانید این انوار باعث قبولی شما نزد خداوند خواهد شد. سپس خزانه‌ای دیگر باز می‌شود که تاریک و مملو از زشتی‌ها و گناهان است و در آن لحظه که معصیت کرده‌اید، ترس و خجالت زیادی به دل شما می‌افتد که حتی بهشت نیز بر اهلش تلخ می‌شود. خزانه سومی هم وجود دارد که نه نور دارد و نه ظلمت و به ساعاتی مربوط می‌شود که در آن زمان‌ها غفلت کرده‌اید و حسرت زیادی بر دل شما می‌نشیند، مانند کسی که بر دارایی عظیم و گنجی بزرگ دسترسی دارد اما آن را از دست می‌دهد. در اینجا، هر ساعت از عمر شما به شما نشان داده می‌شود و در نهایت، به خودتان می‌گویید که باید مواظب باشید و هیچ فرصتی را از دست ندهید، زیرا حسرت آن بیش از آن است که تاب تحملش را داشته باشید. بزرگان گفته‌اند که باید خود را آماده کنید که اگر عفو شوید، پاداش و درجات نیکوکاران را از دست ندهید. در این راستا باید تمام اعضای بدن خود را به این هدف تسلیم کرده و مراقب زبان، چشم و دیگر اعضای خود باشید، زیرا هر کدام از آن‌ها می‌توانند شما را به دوزخ ببرند. در نتیجه، باید به یادآوری از گناهان خود بپردازید و برای عبادت و پرهیز از معصیت عزم کنید و نفس خود را از عواقب برحذر دارید؛ چرا که هرچند نفس سرکش است، اما با نصیحت و تمرین می‌تواند اصلاح شود.
و این همه محاسبت است که پیش از عمل باشد، چنان که حق تعالی گفت، «واعلموا ان الله یعلم ما فی انفسکم فاحذروه» و رسول (ص) گفت، «زیرک آن است که حساب خویش بکند و چنان کند که پس مرگ را شاید»، و گفت، «هرکار که پیش آید بیندیش، اگر راست است بکن و اگر بی راهی است از وی دور باش» پس هر روز بامداد نفس را به چنین شرط حاجت بود مگر کسی که راست بایستاد. آنگاه نیز هر روز از کاری نو خالی نبود که در آن نیز به شرط حاجت بود.
هوش مصنوعی: این متن به اهمیت محاسبه و تفکر پیش از اقدام اشاره دارد. بر اساس تعلیمات دینی، فرد باید بداند که خداوند از نیت‌ها و افکار او آگاه است و باید از این آگاهی خود را حفظ کند. همچنین، پیامبر (ص) به این نکته اشاره کرده‌اند که فردی باهوش کسی است که به محاسبه کارهای خود بپردازد و بر اساس آن‌ها عمل کند. در این زمینه، هر روز باید به نفس خود رسیدگی کند و در نظر داشته باشد که آیا تصمیماتش صحیح هستند یا نه، و اگر درست نیستند از آن‌ها فاصله بگیرد. در نهایت، هر روز فرصتی جدید برای انتخاب‌های آگاهانه و صحیح وجود دارد.
مقام دوم در مراقبت
هوش مصنوعی: مقام دوم در زمینه مراقبت به معنای این است که شخص یا سازمانی در ارائه خدمات یا نظارت بر سلامت و رفاه افراد پس از مقام اول قرار دارد. این مقام ممکن است شامل مسئولیت‌هایی همچون ارائه پشتیبانی، ارزیابی وضعیت بیماران یا کمک به بهبود کیفیت زندگی افراد باشد.
و معنی مراقبت پاسبانی و نگاهداشتن بود و چنان که بضاعت به شریک سپردند و با وی شرط کردند باید که از وی غافل نمانند و گوش به وی می دارند، نفس را نیز به گوش داشتن هر لحظتی حاجت بود که اگر از وی غافل مانی با سر طبع خویش شود از کاهلی و شهوت راندن. و اصل مراقبت این است که بداند خدای عزوجل بر وی مطلع است در هرچه می کند و می اندیشد. و خلق ظاهر وی می بینند و حق تعالی ظاهر و باطن وی می بیند. هرکه این بشناخت و بر دل وی این معرفت غالب شد ظاهر باطن وی به ادب شود. چه آن که بدین ایمان ندارد کافر است. و اگر ایمان دارد دلیری عظیم است مخالفت کردن و حق تعالی می گوید، «الم یعلم بان الله یری. نمی دانی که خداوند تو را می بیند؟»
هوش مصنوعی: مراقبت به معنای پاسبانی و نگهداری است. وقتی که فردی اموالش را به شریک خود می‌سپارد، بر این اساس شرط می‌کند که باید از او غافل نماند و به او توجه کند. همچنین باید به نفس خود در هر لحظه توجه داشته باشد؛ زیرا اگر از آن غافل شود، ممکن است در دام کاهلی و شهوات بیفتد. اصل مراقبت این است که فرد بداند خداوند بر تمام اعمال و افکار او آگاه است. مردم تنها ظاهر او را می‌بینند، اما خداوند هم ظاهر و هم باطن او را می‌بیند. کسی که این آگاهی را درک کند و به آن ایمان بیاورد، رفتار ظاهر و باطنش با ادب خواهد بود. در غیر این صورت، ایمان او در خطر است. اگر هم به این ایمان دارد، پس نقض آن نشان‌دهنده دلیری بزرگی است. خداوند می‌فرماید: "آیا نمی‌دانی که خدا تو را می‌بیند؟"
و آن حبشی که رسول (ص) را گفت، «گناه بسیار دارم مرا توبه باشد؟» گفت، «باشد»، گفت، «در آن وقت که می کردم او می دید؟» گفت، «دید». گفت، «آه». یک نعره بزد و جان بداد. و رسول (ص) گفت، «خدای را چنان پرست که تو وی را می بینی. اگر نتوانی باری بدان که وی تو را می بیند» و جز بدان که بدانی که وی بر تو رقیب است در همه احوال، کار راست نیاید، چنان که گفت، «ان الله کان علیکم رقیبا»، بلکه تمامتر آن باشد که بر دوام در مشاهده وی باشی و وی را می بینی.
هوش مصنوعی: یک مرد حبشی به رسول خدا (ص) گفت که گناه زیادی دارد و آیا می‌تواند توبه کند؟ رسول خدا (ص) پاسخ داد که بله، می‌تواند. حبشی ادامه داد که آیا خداوند در زمان گناهانش او را می‌دیده است؟ رسول (ص) تأیید کرد. مرد حبشی با ناله‌ای جان داد. سپس رسول خدا (ص) فرمودند که خداوند را به گونه‌ای پرستش کن که گویی او را می‌بینی، و اگر نمی‌توانی، بدان که او تو را می‌بیند. همچنین تأکید کردند که انسان باید همیشه به یاد داشته باشد که خداوند بر همه اوضاع او آگاه است. بهترین حالت این است که همیشه در مشاهده خداوند باشد و به او توجه کند.
یکی را از پیران مریدی بود که وی را از دیگر مریدان مراعات بیش می کرد. دیگر مریدان را غیرت آمد. مرغی به هر یکی داد که این بکشید چنان که کسی نبیند. همه جای تنها شدند و بکشتند. آن مرید مرغ بازآورد. گفت، «چرا نکشتی؟» گفت، «هیچ جای نیافتم که کشتمی که کسی نبیند. که وی همه جا می بیند». پس درجه بدین معلوم گردانید دیگران را که وی همیشه در مشاهده است و به کسی دیگر التفات نمی کند.
هوش مصنوعی: یکی از مریدان پیر، نسبت به او توجه و احترام بیشتری داشت. دیگر مریدان حسودی کردند و تصمیم گرفتند که برای او مرغی بکشند به طور مخفیانه. همه به تنهایی به جستجو رفتند و مرغ‌ها را قربانی کردند. اما آن مرید که به پیر وفادار بود، مرغ را به خانه برگرداند و وقتی از او پرسیدند چرا مرغ را نکشته، گفت: «هیچ جا نبود که بکشیم و کسی نبیند، چون او همه جا را می‌بیند». این امر باعث شد تا دیگران متوجه شوند که او همیشه تحت نظارت و دید پیر است و به هیچ چیز دیگری توجه نمی‌کند.
و چون زلیخا یوسف (ع) را به خود دعوت کرد، اول برخاست و آن بت را که به خدایی داشت روی بپوشید. یوسف (ع) گفت، «تو از سنگی شرم می داری. من از آفریدگار هفت آسمان و زمین که می بیند شرم ندارم؟» یکی جنید را گفت، «چشم نگاه نمی توانم داشت. به چه نگاه دارم؟» گفت، «بدان که نظر حق تعالی به تو بیش از نظر توست بدان کس».
هوش مصنوعی: وقتی زلیخا یوسف را به خود دعوت کرد، او ابتدا برخاست و بتی که به آن اعتقاد داشت را پوشاند. یوسف گفت: «تو از یک سنگ شرم می‌کشی، اما من از خالقی که هفت آسمان و زمین را آفریده و همه چیز را می‌بیند شرم ندارم.» یکی از جنیدها گفت: «من نمی‌توانم به چیزی نگاه کنم. به چه چیزی باید نگاه کنم؟» او پاسخ داد: «بدان که نگاه خداوند به تو بیشتر از نگاه تو به هر چیزی است.»
و در خبر است که خدای تعالی گفت که بهشت عدن کسانی راست که چون قصد معصیت کنند از عظمت من یاد آورند. بنشینند و شرم دارند. و عبدالله بن دینار گوید، «با عمر بن خطاب رضی الله عنه در راه مکه بودم. جایی فرود آمدیم. غلام شبانی گوسپند از کوه فرود آورد. عمر گفت، «یک گوسپند به من فروش». گفت، «من بنده ام و این ملک من نیست». گفت، «خواجه را گوی که گرگ ببرد. وی چه داند؟» گفت، «خدای داند اگر وی نداند». عمر بگریست. خواجه وی را طلب کرد و او را بخرید و آزاد کرد و گفت، «این سخن تو را در این جهان آزاد کرد و در آن جهان مرا آزاد کند ان شاء الله تعالی».
هوش مصنوعی: در حدیثی آمده که خداوند می‌فرماید بهشت عدن از آن کسانی است که وقتی تصمیم به ارتکاب گناه می‌گیرند، به عظمت و بزرگی من توجه می‌کنند و در نتیجه شرمنده می‌شوند. عبدالله بن دینار می‌گوید که در راه مکه با عمر بن خطاب بودم و در محلی استراحت کردیم. در آنجا، پسری چوپان گوسفندی را از کوه پایین آورد. عمر از او خواست که یک گوسفند به او بفروشد، ولی چوپان گفت که او بنده است و این گوسفند متعلق به او نیست. عمر به او گفت که به صاحبش بگوید اگر گرگ بر آن حمله کرد، او چه می‌داند؟ چوپان پاسخ داد که خداوند می‌داند اگر او نداند. این سخن عمر را به شدت متاثر کرد و او خواست که چوپان را بخرد و آزاد کند و گفت که این کلام تو مرا در این دنیا آزاد کرد و ان شاء الله در آن دنیا نیز مرا آزاد کند.