گنجور

بخش ۵۹ - پیدا کردن آنچه معفو باشد از حدیث نفس و وسواس

بدان که رسول (ص) گفت که امت مرا عفو کرده اند از هرچه حدیث نفس بود. و اندر هردو صحیح است که هرکه قصد معصیت کند و نکند ملایکه را گوید بر وی منویس و اگر قصد خیر کند یک حسنت بنویس اگرچه نکند. و چون بکند ده بنویس. و در بعضی از اخبار است که تضعیف می کند تا به هفتصد. و از اینجا گروهی پنداشتند که هرچه به دل رود از قصد و اندیشه بدان ماخوذ نبود. و آن خطاست که پیدا کردیم که اصل دل است و تن تبع.

و خدای سبحانه و تعالی می گوید، «اگر آنچه در دل داری پیدا کنی یا پنهان. داری حساب آن بکند. ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله». و می گوید که از چشم و گوش و دل هرسه بپرسند. ان السمع و الصبر و الفواد کل اولئک کان عنه مسولا» و می گوید، « در سوگند به لغو زبان نگیرند که به دل قصد کرده باشد. لا یواخذکم الله باللغو فی ایمانکم، ولکن یواخذکم بما عقدتم الایمان» و خلاف نیست که کبر و ریا و عجب و حسد بدین هم بگیرند و این همه اعمال است.

پس حقیقت در این فصل آن است که بدانی که آنچه بر دل رود بر چهار درجه است: دو بی اختیار است و بدان ماخوذ نیست و دو به اختیار است و بدان ماخوذ است. و مثل این آن که در خاطر آید، مثلا چون در راهی همی روی که زنی از پس همی آید، اگر باز نگری بینی این خاطر را حدیث نفس گویند. دوم آن که رغبتی در طبع بجنبد که بازنگری، این را میل طبع گویند و آن حرکت شهوت بود. سیم آن که دل حکم کند که باز باید نگرید. و این آنجا حکم کند که بیمی و شرمی مانع نباشد که نه هر چه شهوت تقاضا کند دل حکم کند که بباید کرد، بلکه باشد که گوید که این ناکردنی است و این را حکم دل نام کنیم. چهارم آن که قصد کند و عزم کند و این عزم زود مصمم شود اگر آن حکم دل را رد نکند بدان که به خدای یا به خلق بترساند تا آن حکم را باطل کند، پس آن دو حالت اول که آن را حدیث نفس و میل طبع گفتیم بدان ماخوذ نبود که آن به دست وی نیست.

و خدای تعالی می گوید، «لایکلف الله نفسا الا وسعها». و این حدیث نفس چنان بود که عثمان بن مظعون رسول(ص) را گفت که این نفس می گوید که خویشتن خصی بکن تا از شهوت برهی. گفت که خصی کردن امت من روزه است. گفت، «نفس من گوید که زن را طلاق ده». گفت، «آهسته باش که نکاح سنت من است». گفت، «نفس من گوید که با کوه شو چون راهبان». گفت، «مکن که راهبانیت امت من حج و غزاست». گفت، «نفس من گوید نیز گوشت مخور»، گفت، «نه. من گوشت دوست دارم و اگر یافتمی خوردمی و اگر از خدای تعالی خواستمی بدادی».

پس این خاطرها که وی را در راه آمده است حدیث نفس باشد و این معفو بود که عزم نکرده بود که بکند و مشاورت از آن می کرد. اما آن دو که در اختیار همی آید و آن حکم دل است بدان که این کردنی است و قصد دل به کردن آن. بدین هر دو ماخوذ باشد، اگر چه نکند به سبب شرم و هراس و عایقی دیگر نه برای خدای تعالی. و معنی آن که بنده ماخوذ بود نه آن است که کسی را از وی خشم آید کنون وی را به انتقام عقوبت کند که حضرت الهیت از خشم و انتقام منزه است، لکن معنی آن است که بدین قصد که کرد دل وی صفتی گرفت که از حضرت الهیت دور افتاد و این شقاوت است که از پیش شرح کردیم که سعادت وی آن است که روی از دنیا و از خود با حق تعالی آورد. و روی وی خواست وی است و علاقت وی آن است که به هر خواستی و قصدی که می کند که به دنیا تعلق دارد، علاقت وی با دنیا محکم می شود و از آنچه می باید دورتر می افتد.

و معنی آن که ماخوذ شد و ملعون شد این که گرفته شد و دورتر شد و این کاری است هم از وی و در وی. اما نه کس از طاعت وی شادی است و نه از معصیت وی خشم تا وی را به انتقام بگیرد، ولکن بر قدر عفو خلق عبارت چنان آید و هر که این اسرار بدانست، هیچ شک نماند وی را که بدین احوال دل ماخوذ بود.

و دلیل بر این آن که رسول(ص) گفت که چون دو مرد با یکدیگر به شمشیر جنگ کردند و یکی کشته آید، کشنده و کشته هر دو به دوزخ باشند. گفتند، «کشته باری چرا؟» گفت، «برای آن که می خواست که بکشد اگر توانستی». و دیگر گفت، «مردی مالی نه به علم نفقه کند و دیگری گوید اگر من نیز داشتمی همچنان کردمی هر دو در بزه برابرند». و این هم قصد دل بیشتر نیست.

اگر کسی بر جامه خواب زنی یابد و با وی صحبت کند بر گمان آن که بیگانه ای است، بزهکار شود، اگر چه آن زن وی است. بلکه بی طهارت نماز کند ثواب بود چون پندارد که طهارت دارد و اگر پندارد که طهارت ندارد و نماز کند بزهکار شود، اگر چه با یاد آید طهارت داشته است. این همه احوال دل است. اما اگر قصد معصیتی کند و آنگاه نکند از بیم حق تعالی، وی را حسنتی بنویسند چنان که در خبر است، چون قصد بر موافقت طبع است . دست بداشتن برخلاف طبع مجاهده ای است که اثر آن در روشن گردانیدن دل بیش است از اثر آن قصد در تاریک کردن دل. و معنی نبشتن حسنه این بود و معنی آن خبر این است. اما اگر به سبب عجز دست بدارد آن را هیچ کفارت نبود و آن ظلم از او نیفتد و بدان ماخوذ بود، همچون کشته که به سبب عجز از کشتن خصم خویش بازماند و کشته آید.

بخش ۵۸ - فصل (چرا نیت مومن بهتر از کردار وی است؟): بدان که رسول (ص) گفته است، «نیه المومن خیر من عمله. نیت مومن بهتر از کردار وی است» و بدین آن نخواسته است که نیت بی کردار بهتر از کردار بی نیت که این خود پوشیده نماند که کردار بی نیت عبادت بود و نیت بی کردار طاعت، بلکه معنی آن است که طاعت وی به تن است و به دل و این دو جزو است، و از این هردو آن یکی که به دل است بهتر، و سبب این آن است که مقصود از عمل این است تا صفت دل بگردد، و مقصود از نیت و عمل دل آن نیست تا صفت تن بگردد.بخش ۶۰ - پیدا کردن آنچه به نیت بگردد از اعمال: بدان که اعمال سه قسم است: طاعات و معاصی و مباحات و باشد که از این که رسول (ص) گفت، «الاعمال بالنیات» پندارند که معصیت نیز به نیت خیر از جمله خیرات شود و این خطاست. بلکه این قسم نیت را در وی اثر نیست، ولکن نیت بد وی را خبیث تر گرداند. مثال ین چنان است که کسی غیبت کند برای شادی دل کسی یا مسجد و رباط و مدرسه کند از مال حرام و گوید نیت من خیر است و این قدر نداند که قصد خیر کردن به شری دیگری باشد. اگر داند خود فاسق است و اگر پندارد که این خیری است هم فاسق است که طلب علم فریضه است و بیشتر هلاک خلق از جهل است.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که رسول (ص) گفت که امت مرا عفو کرده اند از هرچه حدیث نفس بود. و اندر هردو صحیح است که هرکه قصد معصیت کند و نکند ملایکه را گوید بر وی منویس و اگر قصد خیر کند یک حسنت بنویس اگرچه نکند. و چون بکند ده بنویس. و در بعضی از اخبار است که تضعیف می کند تا به هفتصد. و از اینجا گروهی پنداشتند که هرچه به دل رود از قصد و اندیشه بدان ماخوذ نبود. و آن خطاست که پیدا کردیم که اصل دل است و تن تبع.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند که امت من از هر چیزی که به فکرشان می‌رسد، عفو شده‌اند. همچنین در دو منبع معتبر آمده است که اگر کسی به گناهی قصد کند ولی آن را انجام ندهد، فرشتگان می‌گویند: "بر او بنویسید"، و اگر کسی نیکوئی را بخواهد، یک حسنات برایش نوشته می‌شود حتی اگر آن را انجام ندهد. اما اگر کار نیک را انجام دهد، ده حسنه برایش نوشته می‌شود. در برخی از اخبار آمده که این حسنات تا به هفتصد عدد هم می‌رسد. از اینجا برخی افراد برداشت کردند که هر چیزی که به ذهن بیاید از نیت و تفکر، مورد حساب و کتاب قرار نمی‌گیرد. اما این برداشت اشتباه است، زیرا آنچه در دل است، اصل قضیه است و بدن تابع آن است.
و خدای سبحانه و تعالی می گوید، «اگر آنچه در دل داری پیدا کنی یا پنهان. داری حساب آن بکند. ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله». و می گوید که از چشم و گوش و دل هرسه بپرسند. ان السمع و الصبر و الفواد کل اولئک کان عنه مسولا» و می گوید، « در سوگند به لغو زبان نگیرند که به دل قصد کرده باشد. لا یواخذکم الله باللغو فی ایمانکم، ولکن یواخذکم بما عقدتم الایمان» و خلاف نیست که کبر و ریا و عجب و حسد بدین هم بگیرند و این همه اعمال است.
هوش مصنوعی: خداوند متعال می‌فرماید: اگر آنچه را در دل داری نشان دهی یا پنهان کنی، به خاطر آن حسابرسی خواهد شد. او همچنین می‌فرماید که گوش، چشم و دل همگی از شما سؤال خواهند شد. این سه عضو به عنوان شاهدان عمل شما خواهند بود. همچنین، در قسم خوردن به سخنان بی‌اهمیت، اگر در دل قصد خاصی داشته باشید، مورد بازخواست قرار نخواهید گرفت؛ اما خداوند شما را به آنچه که با جدیت نیت کرده‌اید، محاسبه خواهد کرد. هیچ تردیدی نیست که کبر، ریا، خودپسندی و حسد از جمله اعمالی هستند که مورد توجه قرار می‌گیرند.
پس حقیقت در این فصل آن است که بدانی که آنچه بر دل رود بر چهار درجه است: دو بی اختیار است و بدان ماخوذ نیست و دو به اختیار است و بدان ماخوذ است. و مثل این آن که در خاطر آید، مثلا چون در راهی همی روی که زنی از پس همی آید، اگر باز نگری بینی این خاطر را حدیث نفس گویند. دوم آن که رغبتی در طبع بجنبد که بازنگری، این را میل طبع گویند و آن حرکت شهوت بود. سیم آن که دل حکم کند که باز باید نگرید. و این آنجا حکم کند که بیمی و شرمی مانع نباشد که نه هر چه شهوت تقاضا کند دل حکم کند که بباید کرد، بلکه باشد که گوید که این ناکردنی است و این را حکم دل نام کنیم. چهارم آن که قصد کند و عزم کند و این عزم زود مصمم شود اگر آن حکم دل را رد نکند بدان که به خدای یا به خلق بترساند تا آن حکم را باطل کند، پس آن دو حالت اول که آن را حدیث نفس و میل طبع گفتیم بدان ماخوذ نبود که آن به دست وی نیست.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که آنچه در دل می‌گذرد به چهار دسته تقسیم می‌شود: دو دسته خارج از کنترل ما هستند و دو دسته تحت اختیار ما قرار دارند. نخستین حالت این است که وقتی در حال راه رفتن هستید و زنی از پشت شما می‌آید، اگر به عقب نگاه کنید، این فکر به عنوان حدیث نفس شناخته می‌شود. دومین حالت زمانی است که تمایل و رغبت در وجود شما بیدار می‌شود و اگر دوباره به عقب نگاه کنید، این میل طبع نامیده می‌شود که ممکن است به شهوت مربوط باشد. سومین حالت زمانی است که قلب شما حکمی می‌کند که باید به عقب نگاه کنید، و این حکم زمانی است که مانعی مانند ترس یا شرم وجود نداشته باشد. در اینجا نه تنها شهوت است که خواسته، بلکه ممکن است دل بگوید این کار انجام نشود و به این حکم دل می‌گویند. چهارمین حالت زمانی است که شما قصد و عزم پیدا می‌کنید و این عزم به سرعت شکل می‌گیرد، به شرطی که حکم دل را رد نکنید و از ترس خدا یا مردم، آن حکم را باطل نکنید. دو حالت اول، یعنی حدیث نفس و میل طبع، خارج از کنترل شما هستند و به دست خودتان نیستند.
و خدای تعالی می گوید، «لایکلف الله نفسا الا وسعها». و این حدیث نفس چنان بود که عثمان بن مظعون رسول(ص) را گفت که این نفس می گوید که خویشتن خصی بکن تا از شهوت برهی. گفت که خصی کردن امت من روزه است. گفت، «نفس من گوید که زن را طلاق ده». گفت، «آهسته باش که نکاح سنت من است». گفت، «نفس من گوید که با کوه شو چون راهبان». گفت، «مکن که راهبانیت امت من حج و غزاست». گفت، «نفس من گوید نیز گوشت مخور»، گفت، «نه. من گوشت دوست دارم و اگر یافتمی خوردمی و اگر از خدای تعالی خواستمی بدادی».
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید که هیچ‌کس را بیشتر از توانش مورد آزمایش قرار نمی‌دهد. در این زمینه، عثمان بن مظعون از رسول خدا (ص) خواسته بود که خود را از لذت‌های حلال محروم کند تا بتواند از شهوات دوری کند. پیامبر (ص) به او گفت که راه حل این مشکل روزه‌داری است. عثمان همچنین به پیامبر (ص) گفت که نفسش او را به طلاق دادن همسرش تشویق می‌کند، که در پاسخ فرمودند که ازدواج جزو سنت ایشان است. او همچنین بیان کرد که نفسش به او می‌گوید که باید به زندگی راهبی بپردازد و در کوه‌ها ساکن شود، که پیامبر (ص) فرمودند که در این طریق، دین ایشان برتری مانند حج و جهاد است. همچنین عثمان به پیامبر (ص) گفت که نفسش او را از خوردن گوشت منع می‌کند، و پیامبر (ص) فرمودند که او از خوردن گوشت خوشش می‌آید و اگر آن را پیدا کند می‌خورد و اگر خدا بخواهد، به او عطا خواهد کرد.
پس این خاطرها که وی را در راه آمده است حدیث نفس باشد و این معفو بود که عزم نکرده بود که بکند و مشاورت از آن می کرد. اما آن دو که در اختیار همی آید و آن حکم دل است بدان که این کردنی است و قصد دل به کردن آن. بدین هر دو ماخوذ باشد، اگر چه نکند به سبب شرم و هراس و عایقی دیگر نه برای خدای تعالی. و معنی آن که بنده ماخوذ بود نه آن است که کسی را از وی خشم آید کنون وی را به انتقام عقوبت کند که حضرت الهیت از خشم و انتقام منزه است، لکن معنی آن است که بدین قصد که کرد دل وی صفتی گرفت که از حضرت الهیت دور افتاد و این شقاوت است که از پیش شرح کردیم که سعادت وی آن است که روی از دنیا و از خود با حق تعالی آورد. و روی وی خواست وی است و علاقت وی آن است که به هر خواستی و قصدی که می کند که به دنیا تعلق دارد، علاقت وی با دنیا محکم می شود و از آنچه می باید دورتر می افتد.
هوش مصنوعی: این خاطراتی که در دل دارد، ناشی از درونش است و به این معناست که او قصد انجام کاری را نداشته ولی درباره‌اش فکر کرد. اما آن دو موضوع دیگری که به اختیار او وابسته است، مربوط به احساسات اوست و نشان‌دهنده‌ی اراده‌ای برای انجام عملی خاص است. در اینجا هر دو حالت تحت تأثیر قرار می‌گیرند، حتی اگر او به دلیل شرم یا ترس، کاری را انجام ندهد، این به خاطر خداوند نیست. در واقع، منظور این است که انسان تحت تأثیر این احساسات قرار می‌گیرد نه اینکه ما انسان‌ها را مجازات کند. به بیان دیگر، با نیت انجام کاری، دل انسان ویژگی‌هایی پیدا می‌کند که او را از خدای متعال دور می‌کند و این همان شقاوت است. در مقابل، سعادت او در این است که از دنیا و خود دور شود و توجهش را به حق تعالی معطوف کند. به همین دلیل، هر خواستی که به دنیا وابسته باشد، او را بیشتر به دنیا وابسته می‌کند و او را از چیزهایی که باید به آنها نزدیک شود، دورتر می‌سازد.
و معنی آن که ماخوذ شد و ملعون شد این که گرفته شد و دورتر شد و این کاری است هم از وی و در وی. اما نه کس از طاعت وی شادی است و نه از معصیت وی خشم تا وی را به انتقام بگیرد، ولکن بر قدر عفو خلق عبارت چنان آید و هر که این اسرار بدانست، هیچ شک نماند وی را که بدین احوال دل ماخوذ بود.
هوش مصنوعی: معنی این جملات این است که اگر کسی از رحمت و عفو خداوند دور شود، به نوعی از خوشبختی و پیوند با او جدا شده و از نعمت‌های او محروم گشته است. این وضعیت از خود شخص نشأت می‌گیرد و به نوعی انتخاب خود اوست. اما هیچ‌کس نمی‌تواند از طاعت خداوند خوشحال باشد و از معصیت او به خشم بیفتد تا بخواهد انتقام بگیرد. بلکه همه چیز به اندازه‌ای که انسان‌ها بتوانند عفو و بخشش را درک کنند، به همین صورت جلوه می‌کند. هر کسی که به این نکات عمیق آگاه باشد، هیچ تردیدی نخواهد داشت که حال دلش به این وضعیت وابسته است.
و دلیل بر این آن که رسول(ص) گفت که چون دو مرد با یکدیگر به شمشیر جنگ کردند و یکی کشته آید، کشنده و کشته هر دو به دوزخ باشند. گفتند، «کشته باری چرا؟» گفت، «برای آن که می خواست که بکشد اگر توانستی». و دیگر گفت، «مردی مالی نه به علم نفقه کند و دیگری گوید اگر من نیز داشتمی همچنان کردمی هر دو در بزه برابرند». و این هم قصد دل بیشتر نیست.
هوش مصنوعی: وقتی دو مرد با شمشیر به جان یکدیگر می‌افتند و یکی از آن‌ها کشته می‌شود، هر دو به جهنم می‌روند. این گفته به این معناست که کشنده به خاطر نیتش محاکمه می‌شود؛ زیرا او خواسته دیگر را بکشد. همچنین اگر مردی اموالی داشته باشد و با آن به درستی هزینه نکند و دیگری بگوید اگر من هم چنین مالی داشتم، همان‌طور رفتار می‌کردم، هر دو در این گناه شریک هستند. در نهایت، این به نیات درونی افراد برمی‌گردد.
اگر کسی بر جامه خواب زنی یابد و با وی صحبت کند بر گمان آن که بیگانه ای است، بزهکار شود، اگر چه آن زن وی است. بلکه بی طهارت نماز کند ثواب بود چون پندارد که طهارت دارد و اگر پندارد که طهارت ندارد و نماز کند بزهکار شود، اگر چه با یاد آید طهارت داشته است. این همه احوال دل است. اما اگر قصد معصیتی کند و آنگاه نکند از بیم حق تعالی، وی را حسنتی بنویسند چنان که در خبر است، چون قصد بر موافقت طبع است . دست بداشتن برخلاف طبع مجاهده ای است که اثر آن در روشن گردانیدن دل بیش است از اثر آن قصد در تاریک کردن دل. و معنی نبشتن حسنه این بود و معنی آن خبر این است. اما اگر به سبب عجز دست بدارد آن را هیچ کفارت نبود و آن ظلم از او نیفتد و بدان ماخوذ بود، همچون کشته که به سبب عجز از کشتن خصم خویش بازماند و کشته آید.
هوش مصنوعی: اگر فردی با زنی در خواب گفتگو کند و فکر کند او فردی بیگانه است، گناهکار خواهد بود حتی اگر آن زن همان همسرش باشد. در این صورت اگر نماز بخواند و خیال کند که پاک است، ثواب خواهد داشت. اما اگر بداند که پاک نیست و نماز بخواند، گناهکار خواهد شد، حتی اگر بعداً یادش بیاید که پاک بوده است. تمام این موارد به حال و وضعیت دل بستگی دارد. اما اگر کسی تصمیم به ارتکاب گناه بگیرد و سپس به خاطر ترس از خداوند آن کار را نکند، برای او حسنات نوشته خواهد شد، زیرا او قصد داشته که با طبیعت خود هماهنگ باشد. خودداری از کار نامناسب بر خلاف میل طبیعی، نوعی مجاهدت است که تأثیر آن در روشن شدن دل بیشتر از تأثیر عدم انجام گناه است. این به معنای نوشته شدن حسنات است. اما اگر فرد به دلیل ناتوانی از انجام گناه خودداری کند، هیچ کفاره‌ای برای او نخواهد بود و این عمل نادرست همچنان بر او باقی خواهد ماند، مانند فردی که به خاطر ناتوانی در کشتن دشمنش، نتوانسته به او آسیب بزند و در نهایت کشته شده است.