گنجور

بخش ۵۳ - پیدا کردن درجات زهد

بدان که زهد را سه درجه است: یکی آن که دنیا دوست بدارد و دل با وی می نگرد ولکن مجاهدت و صبر می کند و این را متزهد گویند نه زاهد، ولکن اول زهد این بود. دوم آن که دل با وی ننگرد با زهد می نگرد و زهد خویش را کاری داند. این زاهد است ولکن از نقصان خالی نیست. درجه سیم آن که در زهد نیز زاهد باشد، یعنی که زهد خویش نبیند و آن کاری نداند و مثل وی چون کسی بود که قصد خانه پادشاهی کند تا به وزارت بنشیند. سگی بر در سرای وی را منع کند. لقمه ای نان به وی اندازد و وی را از خویشتن بازکند و آنگاه به وزارت رسد، ممکن نباشد که آن لقمه زا نزدیک وی قدری باشد.

دنیا لقمه ای است و شیطان سگی که بر درگاه بانگ می دارد، چون پاره ای نان به وی انداختی از تو باشد و همه دنیا در جنب آخرت کمتر از آن است که لقمه در وزارت که آخرت را نهایت است و با نهایت هیچ نسبت ندارد با بی نهایت.

و از این بود که ابویزید رضی الله عنه را گفتند که فلان در زهد سخن می گوید. گفت، «زهد درچه؟» گفتند، «در دنیا»، گفت، «دنیا نه چیزی است که در وی زهد توان کرد. اول چیزی باید که تا زهد در وی توان کرد».

اما درجات زهد در حق آنچه که زهد برای وی است سه است: یکی آن که زاهد شود تا از عذاب آخرت برهد و بس. اگر وی را با عدم برند روا دارد و این زهد خایفان است. یک روز مالک دینار گفت، «دوش دلیری عظیم بکرده ام بر حق تعالی و از وی بهشت خواسته ام». دیگر آن که برای ثواب آخرت باشد. و این تمامتر بود که این زهد برجا بود و محبت برد و این زهد راجیان است.

سوم درجه کمال آن است که در دل وی نه بیم دوزخ بود و نه امید بهشت، بلکه دوستی حق تعالی دوستی دنیا و آخرت از دل وی برگرفته بود و از هرچه جز وی است ننگ دارد که بدان التفات کند، چنان که رابعه که با وی حدیث بهشت کردند گفت، «الجار ثم الدار» یعنی خداوند خانه بهتر از خانه و کسی که لذت محبت حق تعالی وی را پدید آمد، لذت بهشت در چشم وی همچون لذت بازی کردن کودک بود با بنجشگ در جنب پادشاهی راندن و باشد که کودک آن بازی از پادشاهی دوست تر دارد که از لذت پادشاهی خود خبر ندارد، به سبب آن که هنوز ناقص است. و هرکه جز مشاهده حضرت الهیت وی را چیزی مانده است هنوز ناقص است. بالغ نشده است و به درجه مردی نرسیده.

اما درجات زهد در حق آنچه به ترک وی بگویند هم مختلف است که کس باشد که به ترک بعضی از دنیا بگوید، و تمامی آن است که هرچه نفس وی را در آن حظی است که وی را ضرورتی نیست و در راه آخرت بدان حاجت نیست به ترک آن بگوید که دنیا عبارت است از حظوظ نفس از مال و جاه و خوردن و پوشیدن و گفتن و خفتن و با مردمان نشستن و درس و مجلس و روایت حدیث و هرچه برای شرب نفس بود همه از دنیاست الا آن که مقصود دعوت بود به حق تعالی. ابوسلیمان دارانی می گوید، «در زهد بسیار سخن شنیده ام، ولکن زهد به نزدیک ما آن است که آنچه تو را از خدای تعالی مشغول کند به ترک آن بگویی». و گفت، «هرکه به نکاح و سفر و حدیث نبشتن مشغول شد روی به دنیا آورده». وی را پرسیدند که الا من اتی الله بقلب سلیم چیست؟ گفت، «سلیم دلی بود که جز خدای تعالی هیچ چیز در وی نبود».

یحیی بن زکریا رضی الله عنه پلاسی پوشیدی تا نرمی جامه وی را به راحت ندارد که آن حظ نفس است، پس مادر وی درخواست تا جامه پشمین درپوشد که تن وی از پلاس ریش شده بود. درپوشید، پس وحی آمد، «یا یحیی! دنیا بر من اختیار کردی؟» بگریست. باز پلاس پوشید. بدان که این نهایت زهد است و کس بدین درجه نرسد، ولکن درجه هر کسی به قدر آن است که به ترک آن بگفته است. و چنان که توبه از بعضی درست بود، زهد نیز از بعضی درست بود. بدان معنی که بی ثواب و بی فایده نبود، اما آن مقامی که در آخرت موعود است تایب را و زاهد را، آن کس را برد که از جمله دست بدارد یا از همه توبه کند.

بخش ۵۲ - فضیلت زهد: بدان که هرچه در ذم دوستی دنیا بیاورده ایم دلیل این است، لکن دوستی دنیا از مهلکات است و دشمنی وی از منجیات و این اخباری که در دشمنی وی آمده است بیاوریم و ثنای مهین زهد است که با اهل علم اضافت کرده است وی را در قرآن که چون قارون بیرون آمد در موکب خویش آراسته، هرکسی همی گفت کاشکی این مرا بودی، «قال الذین اتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر» آن قوم که اهل علم بودند گفتند که ثواب آخرت از این همه بهتر. و از این گفته اند هرکه چهل روز در دنیا زاهد شود چشمهای حکمت در دل وی گشاده گردد. و رسول (ص) گفت، «اگر خواهی که خدای عزوجل تو را دوست دارد در دنیا زاهد مشو». و چون حارثه رسول (ص) را گفت که من مومنم حقا. گفت، «نشان آن چیست؟» گفت، «این نفس من چنان زاهد است که زر و سنگ من برابر است و گویی در بهشت و دوزخ می نگرم». گفت، «نیک نگاه دار که یافتی آنچه می بایست». آنگاه گفت، «این بنده ای است که خدای تعالی دل وی منور کرده است. عبد نور الله قلبه»بخش ۵۴ - پیدا کردن آنچه زاهد را بدان قناعت باید کرد در دنیا: بدان که خلق در هاویه افتاده اند و وادیها را نهایت نیست، لکن مهم در دنیا شش چیز است: خوردنی و پوشیدنی و مسکن و خنور خانه و زن و مال و جاه.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که زهد را سه درجه است: یکی آن که دنیا دوست بدارد و دل با وی می نگرد ولکن مجاهدت و صبر می کند و این را متزهد گویند نه زاهد، ولکن اول زهد این بود. دوم آن که دل با وی ننگرد با زهد می نگرد و زهد خویش را کاری داند. این زاهد است ولکن از نقصان خالی نیست. درجه سیم آن که در زهد نیز زاهد باشد، یعنی که زهد خویش نبیند و آن کاری نداند و مثل وی چون کسی بود که قصد خانه پادشاهی کند تا به وزارت بنشیند. سگی بر در سرای وی را منع کند. لقمه ای نان به وی اندازد و وی را از خویشتن بازکند و آنگاه به وزارت رسد، ممکن نباشد که آن لقمه زا نزدیک وی قدری باشد.
هوش مصنوعی: زهد سه درجه دارد: اولین درجه این است که انسان به دنیا علاقه دارد و به آن توجه می‌کند، اما در عین حال تلاش و صبر می‌کند؛ به کسی که اینگونه است متزهد می‌گویند، نه زاهد. درجه دوم این است که دلش به دنیا نمی‌نگرد و با زهد خود رقابت می‌کند و آن را کاری مهم می‌داند. این فرد زاهد است، اما هنوز کامل نیست. سومین درجه آن است که فرد در زهد نیز زاهد باشد؛ به این معنا که زهد خود را نمی‌بیند و آن را به عنوان یک عمل نمی‌شناسد. این شخص مانند کسی است که قصد ورود به یک قصر را دارد تا به مقام وزارت برسد. اگر در این راه سگی او را منع کند و لقمه‌ای نان به او بیندازند، او نمی‌تواند به آن لقمه توجه کند و از خود باز گردد تا به مقام وزارت برسد.
دنیا لقمه ای است و شیطان سگی که بر درگاه بانگ می دارد، چون پاره ای نان به وی انداختی از تو باشد و همه دنیا در جنب آخرت کمتر از آن است که لقمه در وزارت که آخرت را نهایت است و با نهایت هیچ نسبت ندارد با بی نهایت.
هوش مصنوعی: دنیا مانند لقمه‌ای است که در دست داریم و شیطان شبیه سگی است که از دروازه به ما زوزه می‌زند. اگر کمی نان به او بدهیم، او را راضی کرده‌ایم. در واقع، همه دنیا در برابر آخرت بسیار ناچیز است، مانند یک لقمه که به وزارت تعلق دارد. آخرت جایی است که پایانی در آن وجود ندارد و با مفهوم بی‌نهایت ارتباطی ندارد.
و از این بود که ابویزید رضی الله عنه را گفتند که فلان در زهد سخن می گوید. گفت، «زهد درچه؟» گفتند، «در دنیا»، گفت، «دنیا نه چیزی است که در وی زهد توان کرد. اول چیزی باید که تا زهد در وی توان کرد».
هوش مصنوعی: ابویزید رضی الله عنه در پاسخ به کسانی که درباره زهد در دنیا صحبت می‌کردند، اظهار داشت که زهد در دنیا امکان‌پذیر نیست و مهم‌تر از آن این است که باید ابتدا به شناخت چیزی بپردازیم که بتوان در آن به زهد روی آورد.
اما درجات زهد در حق آنچه که زهد برای وی است سه است: یکی آن که زاهد شود تا از عذاب آخرت برهد و بس. اگر وی را با عدم برند روا دارد و این زهد خایفان است. یک روز مالک دینار گفت، «دوش دلیری عظیم بکرده ام بر حق تعالی و از وی بهشت خواسته ام». دیگر آن که برای ثواب آخرت باشد. و این تمامتر بود که این زهد برجا بود و محبت برد و این زهد راجیان است.
هوش مصنوعی: در مورد زهد، سه سطح مختلف وجود دارد. اولین سطح این است که فرد زاهد شود تا از عذاب‌های آخرت نجات پیدا کند و تنها به این دلیل به زهد روی می‌آورد. اگر روزی او را از چیزی محروم کنند، نسبت به این موضوع بی‌تفاوت خواهد بود، و این نوع زهد مخصوص افراد ترسویی است. مثلاً، روزی مردی به نام مالک دینار گفت که شب گذشته به خداوند دست جسارت زده و از او بهشت خواسته است. سطح دوم زهد این است که آدمی برای کسب پاداش آخرتی زاهد شود. این نوع زهد از نوع اول بالاتر است و شخص در آن محبت و عشق بیشتری به خداوند دارد و به همین دلیل پایدارتر است. این سطح زهد مخصوص افرادی است که به امید رحمت و لطف الهی حرکت می‌کنند.
سوم درجه کمال آن است که در دل وی نه بیم دوزخ بود و نه امید بهشت، بلکه دوستی حق تعالی دوستی دنیا و آخرت از دل وی برگرفته بود و از هرچه جز وی است ننگ دارد که بدان التفات کند، چنان که رابعه که با وی حدیث بهشت کردند گفت، «الجار ثم الدار» یعنی خداوند خانه بهتر از خانه و کسی که لذت محبت حق تعالی وی را پدید آمد، لذت بهشت در چشم وی همچون لذت بازی کردن کودک بود با بنجشگ در جنب پادشاهی راندن و باشد که کودک آن بازی از پادشاهی دوست تر دارد که از لذت پادشاهی خود خبر ندارد، به سبب آن که هنوز ناقص است. و هرکه جز مشاهده حضرت الهیت وی را چیزی مانده است هنوز ناقص است. بالغ نشده است و به درجه مردی نرسیده.
هوش مصنوعی: در نهایت کمال، انسانی است که نه از عذاب جهنم می‌ترسد و نه به بهشت امید دارد، بلکه تنها دوستی با خداوند برای او مهم است. او نسبت به دنیا و آخرت بی‌اعتنا بوده و هیچ تمایلی به غیر از خدا ندارد. مانند رابعه که وقتی از بهشت برایش سخن گفتند، گفت: «اول همسایه، بعد خانه»، به این معنا که همسایه (خداوند) مهم‌تر از خانه (بهشت) است. انسانی که حقیقت عشق به خداوند را درک کرده، لذت بهشت را مانند بازی کودکانه‌ای می‌داند که در کنار پادشاه مشغول به بازی است؛ چرا که کودک، به دلیل ناتوانی‌اش از مقام پادشاهی، نمی‌داند چه تجربه‌ای دارد. بنابراین، هر کسی که به غیر از مشاهده خداوند، به چیزی دیگر دل ببندد، همچنان ناتمام و نابالغ است و به کمال مردی دست نیافته است.
اما درجات زهد در حق آنچه به ترک وی بگویند هم مختلف است که کس باشد که به ترک بعضی از دنیا بگوید، و تمامی آن است که هرچه نفس وی را در آن حظی است که وی را ضرورتی نیست و در راه آخرت بدان حاجت نیست به ترک آن بگوید که دنیا عبارت است از حظوظ نفس از مال و جاه و خوردن و پوشیدن و گفتن و خفتن و با مردمان نشستن و درس و مجلس و روایت حدیث و هرچه برای شرب نفس بود همه از دنیاست الا آن که مقصود دعوت بود به حق تعالی. ابوسلیمان دارانی می گوید، «در زهد بسیار سخن شنیده ام، ولکن زهد به نزدیک ما آن است که آنچه تو را از خدای تعالی مشغول کند به ترک آن بگویی». و گفت، «هرکه به نکاح و سفر و حدیث نبشتن مشغول شد روی به دنیا آورده». وی را پرسیدند که الا من اتی الله بقلب سلیم چیست؟ گفت، «سلیم دلی بود که جز خدای تعالی هیچ چیز در وی نبود».
هوش مصنوعی: درجه‌های زهد نسبت به چیزهایی که باید ترک شوند، متفاوت است. برخی ممکن است تنها برخی از جنبه‌های دنیوی را ترک کنند، در حالی که دیگران تمام چیزهایی را که برای نفس لذت‌بخش هستند، ترک می‌کنند. دنیا شامل لذت‌های مادی، مانند ثروت، مقام، غذا، پوشاک، گفت‌وگو، استراحت، معاشرت با دیگران، آموزش و هر آنچه که به دلخواه نفس مربوط می‌شود، است. جز در مواردی که هدف دعوت به حق تعالی باشد، همه این‌ها دنیوی محسوب می‌شوند. ابوسلیمان دارانی می‌گوید: «من در مورد زهد زیاد شنیده‌ام، اما به نظر ما زهد یعنی اینکه آنچه شما را از خداوند مشغول می‌کند، ترک کنید». او همچنین گفت: «اگر کسی به نکاح، سفر یا نوشتن احادیث مشغول شود، به دنیای مادی روی آورده است». زمانی که از او پرسیدند که "قلب سلیم" چیست، پاسخ داد: «قلب سلیم دلی است که جز خداوند هیچ چیز دیگری در آن نیست».
یحیی بن زکریا رضی الله عنه پلاسی پوشیدی تا نرمی جامه وی را به راحت ندارد که آن حظ نفس است، پس مادر وی درخواست تا جامه پشمین درپوشد که تن وی از پلاس ریش شده بود. درپوشید، پس وحی آمد، «یا یحیی! دنیا بر من اختیار کردی؟» بگریست. باز پلاس پوشید. بدان که این نهایت زهد است و کس بدین درجه نرسد، ولکن درجه هر کسی به قدر آن است که به ترک آن بگفته است. و چنان که توبه از بعضی درست بود، زهد نیز از بعضی درست بود. بدان معنی که بی ثواب و بی فایده نبود، اما آن مقامی که در آخرت موعود است تایب را و زاهد را، آن کس را برد که از جمله دست بدارد یا از همه توبه کند.
هوش مصنوعی: یحیی بن زکریا، لباس پشمی بر تن کرد تا لذت نرمی لباس را حس نکند، زیرا این حس برای او نوعی فریبندگی بود. مادرش از او خواست که لباسی پشمی بپوشد چراکه لباس نازک او را رنج می‌داد. وقتی او این لباس را بر تن کرد، وحی به او رسید و گفته شد: «ای یحیی! آیا دنیا را برگزیده‌ای؟» او به شدت گریه کرد و دوباره به پوشیدن لباس کهنه و زبر بازگشت. این نشان‌دهنده نهایت زهد و دوری از دنیا است که به سادگی برای کسی ممکن نیست، اما هر فرد به اندازه رهایی از وسوسه‌ها و خواسته‌های دنیوی به مقام خود خواهد رسید. همچنین، زهد و توبه نیز به شرایط و وضعیت هر فرد بستگی دارد. در واقع، زهد و توبه، اگرچه برای هر کس به نحوی ممکن است، اما مقام واقعی در آخرت برای کسی است که از تمام دنیا و خواسته‌های آن دوری کند.