گنجور

بخش ۳۴ - درجات خوف

بدان که خوف را سه درجت است: ضعیف و قوی و معتدل. و محمود از وی معتدل است. و ضعیف آن بود که را کار ندارد چون رقت زنان و قوی آن بود که از وی بیم نومیدی و قنوط بود و بیم بیماری و بی هوشی و مرگ بود و این هردو مذموم است که خوف را در نفس خویش کمالی نیست و همچون توحید و معرفت و محبت است و برای این است که این در صفات خدای تعالی روا نبود که خوف بی جهل و بی عجز نبود که تا عاقبت مجهول نبود و از حذر کردن از خطر عجز نبود، خوف نبود.

لکن خوف کمالی است به اضافت با حال غافلان که این همچون تازیانه ای است که کودکان را فراتعلیم دارد و ستور را فرا راه. چون چنان ضعیف بود که دردی نکند فرا تعلم ندارد و بر راه ندارد. و اگر چنان قوی بود که کودک را و ستور را جایی افکار کند یا بشکند، این هردو ناقص بود. بلکه باید که معتدل باشد تا از معاصی بازدارد و بر طاعت حریص کند.

و هرکه عالمتر بود خوف وی معتدل تر بود که چون به افراط رسد از اسباب رجا باز اندیشد و چون ضعیف شود از خطر کار بازنیندیشد و هرکه خایف نبود و خویشتن را عالم نام کند آن است که آنچه آموخته بیهوده است نه علم. همچون فال گوی بازار که خویشتن را حکیم نام کند و از حکمت هیچ خبر ندارد که اول همه معرفتها آن است که خود را و خدای را تعالی بشناسد، خود را به عیب و تقصیر و خدای را به جلال و عظمت و باک ناداشتن به هلاک عالم.

و از این دو معرفت جز خوف نزاید و برای این گفت (ص)، «اول العلم ... معرفه الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه»، گفت، «اول علم آن است که خدای را تعالی به جباری و قهاری بشناسی و آخرین آن که بنده وار کار به وی تفویض کنی و بدانی که تو هیچ چیز نه ای و به تو هیچ نیست» و چگونه ممکن گردد که کسی این داند و نترسد؟

بخش ۳۳ - حقیقت خوف: بدان که خوف حالتی است از احوال دین و آن آتش دور نیست که اندر دل پدید آید و آن را سببی است و ثمره ای. اما سبب وی علم و معرفت است بدان که خطر کار آخرت بیند و اسباب هلاک خویش حاضر و غالب بیند، لابد این آتش در میان جان وی پدید آید. و این از دو معرفت خیزد. یکی آن که خود را و عیوب و گناهان خود را و آفت طاعات و خباثت اخلاق خود را به حقیقت ببیند و با این تقصیرها نعمت حق تعالی بر خویشتن بیند. مثل وی چون کسی بود که از پادشاهی نعمت و خلعت بسیار یافته بود، آنگاه در حرم و خزانه وی خیانتها کند، پس ناگاه بداند که پادشاه وی را در آن خیانت می دیده است و داند که ملک عبور است و منتقم است و بی باک و خود را نزدیک وی هیچ شفیع نداند و هیچ وسیلت و قربت ندارد. لابد آتش در میان جان وی پدید آید چون خطر کار خویش بیند.بخش ۳۵ - پیدا کردن انواع خوف: بدان که خوف از معرفت خطر خیزد و هرکسی را در پیش خطری دیگر آید. کس بود که دوزخ در پیش وی آید و خوف وی از آن بود و کس بود که چیزی که راه دوزخ است در پیش وی آید، چنان که ترسد که پیش از تو بمیرد یا ترسد که باز در معصیت افتد یا دل وی را غفلت و قسوت پدید آید یا عادت وی را با سر معصیت برد یا بطر بر وی غالب شود. به سبب نعمت یا در قیامت به مظالم گرفتار شود یا فضایح او آشکار گردد و رسوا شود. یا ترسد که بر اندیشه وی چیزی رود که خدای تعالی می بیند و آن ناپسندیده بود.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که خوف را سه درجت است: ضعیف و قوی و معتدل. و محمود از وی معتدل است. و ضعیف آن بود که را کار ندارد چون رقت زنان و قوی آن بود که از وی بیم نومیدی و قنوط بود و بیم بیماری و بی هوشی و مرگ بود و این هردو مذموم است که خوف را در نفس خویش کمالی نیست و همچون توحید و معرفت و محبت است و برای این است که این در صفات خدای تعالی روا نبود که خوف بی جهل و بی عجز نبود که تا عاقبت مجهول نبود و از حذر کردن از خطر عجز نبود، خوف نبود.
هوش مصنوعی: خوف به سه نوع تقسیم می‌شود: ضعیف، قوی و معتدل. نوع معتدل آن چیز خوبی است. خوف ضعیف به معنای نداشتن ارتباط با موضوع خاصی است، مانند حالت زنان که به آسانی تحت تأثیر احساسات قرار می‌گیرند. خوف قوی به احساس ترس از ناامیدی، یأس، بیماری، بی‌هوشی و مرگ اشاره دارد که همگی از جنبه‌های منفی هستند. هیچ‌یک از این نوع ترس‌ها در حالت ایده‌آل نمی‌تواند مثبت باشد. خوف باید با دانش و قوه درک همراه باشد و از آنجا که در نهایت ناشناخته‌ها وجود دارند، ترس به معنای واقعیت بدون عذر و ناتوانی نیز نمی‌تواند وجود داشته باشد.
لکن خوف کمالی است به اضافت با حال غافلان که این همچون تازیانه ای است که کودکان را فراتعلیم دارد و ستور را فرا راه. چون چنان ضعیف بود که دردی نکند فرا تعلم ندارد و بر راه ندارد. و اگر چنان قوی بود که کودک را و ستور را جایی افکار کند یا بشکند، این هردو ناقص بود. بلکه باید که معتدل باشد تا از معاصی بازدارد و بر طاعت حریص کند.
هوش مصنوعی: اما ترس از کمال به وضعیت کسانی که غفلت دارند مربوط می‌شود و مانند تازیانه‌ای است که به کودکان آموزش می‌دهد و حیوانات را به سمت مسیر هدایت می‌کند. اگر این ترس به قدری ضعیف باشد که تأثیری نداشته باشد، نمی‌تواند از اشتباهات جلوگیری کند و آنها را به راه راست نرساند. و اگر این ترس به حدی قوی باشد که کودکان یا حیوانات را تحت فشار قرار دهد یا بشکند، باز هم ناکافی است. بنابراین، این ترس باید در حد متعادل باشد تا از گناهان بازدارد و انسان‌ها را به طاعت وادارد.
و هرکه عالمتر بود خوف وی معتدل تر بود که چون به افراط رسد از اسباب رجا باز اندیشد و چون ضعیف شود از خطر کار بازنیندیشد و هرکه خایف نبود و خویشتن را عالم نام کند آن است که آنچه آموخته بیهوده است نه علم. همچون فال گوی بازار که خویشتن را حکیم نام کند و از حکمت هیچ خبر ندارد که اول همه معرفتها آن است که خود را و خدای را تعالی بشناسد، خود را به عیب و تقصیر و خدای را به جلال و عظمت و باک ناداشتن به هلاک عالم.
هوش مصنوعی: هرچه یک فرد از علم بیشتری برخوردار باشد، ترس او نیز به اندازه و مناسب خواهد بود. اگر این ترس به افراط برسد، فرد ممکن است به امید و آرزوهایش دوباره فکر کند و اگر ترس او کم باشد، از خطرات دوری نخواهد کرد. کسانی که از ترس بهره‌مند نیستند و خود را عالم می‌نامند، در واقع آنچه آموخته‌اند بی‌فایده است و علم واقعی نیست. مانند افرادی که در بازار فال‌گویی می‌کنند و خود را حکیم می‌دانند در حالی که هیچ اثری از حکمت در آن‌ها وجود ندارد. اولین و مهم‌ترین دانش، شناختن خود و خداوند است؛ شناخت عیب‌ها و کمبودهای خود و عظمت و جلال خداوند و عدم ترس از هلاکت و خرابی دنیا.
و از این دو معرفت جز خوف نزاید و برای این گفت (ص)، «اول العلم ... معرفه الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه»، گفت، «اول علم آن است که خدای را تعالی به جباری و قهاری بشناسی و آخرین آن که بنده وار کار به وی تفویض کنی و بدانی که تو هیچ چیز نه ای و به تو هیچ نیست» و چگونه ممکن گردد که کسی این داند و نترسد؟
هوش مصنوعی: از این دو نوع آگاهی تنها ترس به وجود می‌آید. در این باره گفته شده است که اولین دانشی که باید به آن دست یافت، شناخت خداوند به عنوان نیرویی قهری و توانمند است و آخرین دانش، سپردن امور به اراده اوست و فهمیدن اینکه انسان هیچ چیز نیست و هیچ اختیاری ندارد. حال چگونه ممکن است کسی این حقیقت را درک کند و از آن نترسد؟