گنجور

بخش ۳۳ - حقیقت خوف

بدان که خوف حالتی است از احوال دین و آن آتش دور نیست که اندر دل پدید آید و آن را سببی است و ثمره ای. اما سبب وی علم و معرفت است بدان که خطر کار آخرت بیند و اسباب هلاک خویش حاضر و غالب بیند، لابد این آتش در میان جان وی پدید آید. و این از دو معرفت خیزد. یکی آن که خود را و عیوب و گناهان خود را و آفت طاعات و خباثت اخلاق خود را به حقیقت ببیند و با این تقصیرها نعمت حق تعالی بر خویشتن بیند. مثل وی چون کسی بود که از پادشاهی نعمت و خلعت بسیار یافته بود، آنگاه در حرم و خزانه وی خیانتها کند، پس ناگاه بداند که پادشاه وی را در آن خیانت می دیده است و داند که ملک عبور است و منتقم است و بی باک و خود را نزدیک وی هیچ شفیع نداند و هیچ وسیلت و قربت ندارد. لابد آتش در میان جان وی پدید آید چون خطر کار خویش بیند.

اما معرفت دوم آن بود که از صفت وی نخیزد، لکن از بی باکی و قدرت آن خیزد که از وی می ترسد، چنان که کسی در چنگال شیر افتد و ترسد نه از گناه خویش، لکن از آن که صفت شیر می داند که طبع وی هلاک کردن وی است و آن که به وی و ضعیفی وی هیچ باک ندارد. و این خوف تمامتر و فاضلتر و هرکه صفات حق تعالی شناخت و جلال و بزرگی وی و توانائی و بی باکی وی بدانست که اگر همه عالم را هلاک کند و جاوید در دوزخ دارد یک ذره از مملکت وی کم نشود و آن چه آن را رقت و شفقت گویند از حقیقت آن ذات وی منزه است، جای آن بود که ترسد و این خوف انبیاء را باشد، اگرچه دانند که از معاصی معصومند.

و هرکه به خدای تعالی عارف تر بود ترسان تر بود. و رسول (ص) از این گفت، «عارف ترین شمایم و ترسان ترین». و از این گفت، «انما یخشی الله من عباده العلماء». و هرکه جاهل تر بود ایمن تر بود. و به داوود (ع) وحی آمد که یا داوود! از من چنان ترس که از شیر خشمگین ترسی.

سبب خوف این است، اما ثمره وی در دست و در تن و در جوارح. اما در دل آن که شهوات دنیا منغص کند و پروای آن ببرد که اگر کسی را شهوت زنی یا طعامی باشد، چون در چنگال اسیر افتاد یا در زندان سلطان قاهر افتاد، وی را پروای شهوت نماند. بل حال دل در خوف همه خضوع و خشوع بود و همه مراقب و محاسبت بود و نظر در عاقبت بود، نه کین ماند و نه حسد و نه شر و نه دنیا و نه غفلت. اما ثمرات وی در تن وی شکستگی و نزاری و زردی بود. و ثمرت وی در جوارح پاک داشتن بود از معاصی و به ادب داشتن در طاعات.

و درجات خوف متفاوت بود. اگر از شهوات بازدارد نام وی عفت بود و اگر از حرام بازدارد نام وی ورع بود و اگر از شبهات بازدارد و یا از حلال بازدارد که از وی بیم حرام بود نام وی تقوی بواد و اگر از هر چه جز زاد راه است بازدارد نام وی صدق بود و نام آن کس صدیق بود. و عفت و ورع در زیر تقوی آید و این همه در زیر صدق آید. خوف به حقیقت این باشد.

اما آن که اشکی فرود آورد و بسترد و گوید، «لاحول و لاقوه الابالله العلی العظیم» با سر غفلت شود این را تنک دلی زنان گویند. این خوف نباشد که هرکه از چیزی ترسد از آن بگریزد. و کسی چیزی در آستین دارد و نگاه کند ماری باشد . ممکن نبود که بر لاحول ولاقوه الا بالله اقتصار کند، بلکه بیندازد. و ذوالنون را گفتند، «بنده خایف که باشد؟» گفت، «آن که خویشتن را بیمار می بیند که از همه شهوات حذر می کند از بیم مرگ».

بخش ۳۲ - پیدا کردن فضیلت خوف و حقیقت و اقسام آن: بدان که خوف از مقامات بزرگ است و فضیلت وی در خور اسباب و ثمرات وی است. اما سبب وی علم و معرفت است، چنان که شرح کرده آید و برای این گفت حق تعالی، «انها یخشی الله من عباده العلما» و رسول (ص) گفت، «راس الحکمه مخافه الله». و اما ثمرات وی عفت است و ورع و تقوی. و این همه تخم سعادت است که بی ترک شهوات و صبر از آن راه آخرت نتوان یافت و هیچ چیز شهوت را چنان نسوزد که خوف. و برای این است که حق تعالی خایفان را هدی و رحمت و علم و رضوان جمع کرد در سه آیت و گفت، «هدی و رحمه للذین هم لربهم یرهبون، و انما یخشی الله من عباده العلماء، رضی الله عنهم و رضوا عنه ذلک لمن خشی ربه»، و تقوی که ثمرت خوف است حق تعالی با خود اضافت کرد و گفت، «ولکن یناله التقوی منکم».بخش ۳۴ - درجات خوف: بدان که خوف را سه درجت است: ضعیف و قوی و معتدل. و محمود از وی معتدل است. و ضعیف آن بود که را کار ندارد چون رقت زنان و قوی آن بود که از وی بیم نومیدی و قنوط بود و بیم بیماری و بی هوشی و مرگ بود و این هردو مذموم است که خوف را در نفس خویش کمالی نیست و همچون توحید و معرفت و محبت است و برای این است که این در صفات خدای تعالی روا نبود که خوف بی جهل و بی عجز نبود که تا عاقبت مجهول نبود و از حذر کردن از خطر عجز نبود، خوف نبود.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که خوف حالتی است از احوال دین و آن آتش دور نیست که اندر دل پدید آید و آن را سببی است و ثمره ای. اما سبب وی علم و معرفت است بدان که خطر کار آخرت بیند و اسباب هلاک خویش حاضر و غالب بیند، لابد این آتش در میان جان وی پدید آید. و این از دو معرفت خیزد. یکی آن که خود را و عیوب و گناهان خود را و آفت طاعات و خباثت اخلاق خود را به حقیقت ببیند و با این تقصیرها نعمت حق تعالی بر خویشتن بیند. مثل وی چون کسی بود که از پادشاهی نعمت و خلعت بسیار یافته بود، آنگاه در حرم و خزانه وی خیانتها کند، پس ناگاه بداند که پادشاه وی را در آن خیانت می دیده است و داند که ملک عبور است و منتقم است و بی باک و خود را نزدیک وی هیچ شفیع نداند و هیچ وسیلت و قربت ندارد. لابد آتش در میان جان وی پدید آید چون خطر کار خویش بیند.
هوش مصنوعی: خوف حالتی است که به انسان نسبت به دین دست می‌دهد و همچون آتش در دل او شعله‌ور می‌شود. این حالت دلایل و نتایجی دارد. دلیل اصلی آن علم و شناخت است، به‌طوری‌که انسان درکی از خطرات کارهای آخرت و عوامل هلاکت خویش پیدا می‌کند. در این لحظه، این آتش در دل او بروز می‌کند. این احساس از دو نوع علم ناشی می‌شود. اول اینکه فرد باید خود و عیوب و گناهانش را به‌خوبی ببیند و همچنین آسیب‌های طاعات و بدی‌های اخلاقی‌اش را درک کند و بداند که با وجود این تقصیرها، نعمت‌های پروردگار بر او جاری است. مثل حال کسی است که از پادشاه هدایای زیادی دریافت کرده، اما در خزانه او خیانت می‌کند و ناگهان متوجه می‌شود که پادشاه در حال نظارت بر او بوده و او را می‌بیند. او به خوبی می‌داند که سلطنت گذران است و پادشاه به راحتی می‌تواند از او انتقام بگیرد و هیچ‌کس ندارد که او را در آن لحظه نجات دهد. بنابراین، وقتی او نسبت به اعمال خویش آگاه می‌شود، آتش ترس در دلش شعله‌ور می‌شود.
اما معرفت دوم آن بود که از صفت وی نخیزد، لکن از بی باکی و قدرت آن خیزد که از وی می ترسد، چنان که کسی در چنگال شیر افتد و ترسد نه از گناه خویش، لکن از آن که صفت شیر می داند که طبع وی هلاک کردن وی است و آن که به وی و ضعیفی وی هیچ باک ندارد. و این خوف تمامتر و فاضلتر و هرکه صفات حق تعالی شناخت و جلال و بزرگی وی و توانائی و بی باکی وی بدانست که اگر همه عالم را هلاک کند و جاوید در دوزخ دارد یک ذره از مملکت وی کم نشود و آن چه آن را رقت و شفقت گویند از حقیقت آن ذات وی منزه است، جای آن بود که ترسد و این خوف انبیاء را باشد، اگرچه دانند که از معاصی معصومند.
هوش مصنوعی: معرفت دوم از ویژگی‌های خداوند ناشی نمی‌شود، بلکه از شجاعت و قدرت او ناشی است که انسان را به ترس وادار می‌کند. مانند کسی که به چنگال شیر می‌افتد و از آن می‌ترسد، نه به خاطر گناه خود، بلکه به دلیل آگاهی از ویژگی‌های طبیعی شیر که خطرناک است و به ضعف انسان توجهی ندارد. این ترس از خوف بزرگ‌تر و عمیق‌تری برخوردار است. هر کسی که صفات خداوند را بشناسد و جلال و عظمت و قدرت و شجاعت او را درک کند، به این نتیجه می‌رسد که اگر خداوند بخواهد، می‌تواند تمام دنیا را نابود کند و در عین حال، کمترین خدشه‌ای به سلطنت او وارد نخواهد شد. آنچه به عنوان رقت و شفقت از خداوند نام برده می‌شود، از ذات او فاصله دارد. بنابراین، شایسته است که انسان از او بترسد، حتی اگر انبیاء که از گناهان معصومند، این ترس را احساس کنند.
و هرکه به خدای تعالی عارف تر بود ترسان تر بود. و رسول (ص) از این گفت، «عارف ترین شمایم و ترسان ترین». و از این گفت، «انما یخشی الله من عباده العلماء». و هرکه جاهل تر بود ایمن تر بود. و به داوود (ع) وحی آمد که یا داوود! از من چنان ترس که از شیر خشمگین ترسی.
هوش مصنوعی: هر کس که به خداوند بیشتر آگاه باشد، بیشتر نیز می‌ترسد. رسول خدا (ص) در این باره فرمود: «من از همه شما به خدا آگاه‌ترم و بیشتر می‌ترسم.» همچنین خداوند در قرآن می‌فرماید: «تنها دانشمندان از خدا می‌ترسند.» برعکس، هر که ignorant تر باشد، در احساس امنیت بیشتری است. به داوود (ع) وحی الهی رسید که به او گفت: «ای داوود! از من به گونه‌ای بترس که از شیر خشمگین می‌ترسی.»
سبب خوف این است، اما ثمره وی در دست و در تن و در جوارح. اما در دل آن که شهوات دنیا منغص کند و پروای آن ببرد که اگر کسی را شهوت زنی یا طعامی باشد، چون در چنگال اسیر افتاد یا در زندان سلطان قاهر افتاد، وی را پروای شهوت نماند. بل حال دل در خوف همه خضوع و خشوع بود و همه مراقب و محاسبت بود و نظر در عاقبت بود، نه کین ماند و نه حسد و نه شر و نه دنیا و نه غفلت. اما ثمرات وی در تن وی شکستگی و نزاری و زردی بود. و ثمرت وی در جوارح پاک داشتن بود از معاصی و به ادب داشتن در طاعات.
هوش مصنوعی: ترس به خاطر عواقب آن است، اما نتایج آن در رفتار و جسم و سایر اعضا ظاهر می‌شود. در دل، وقتی که شهوت‌های دنیوی انسان را آزار می‌دهد و ذهن از آن مشغول می‌شود، انسان دیگر نگران شهوت‌های خود نیست. در چنین حالتی، دل در ترس به حالت تواضع و خضوع می‌افتد و تمام توجه‌اش معطوف به محاسبه و مراقبت از عاقبت کارهایش می‌شود. در این حالت، دیگر کینه، حسد، شرارت، دنیا و غفلت جایی ندارد. اما نتایج این ترس در جسم به صورت شکستگی، پژمردگی و زردی بروز می‌کند و در سایر اعضا نیز manifest می‌شود به شکل دوری از معاصی و توجه به آداب و طاعات.
و درجات خوف متفاوت بود. اگر از شهوات بازدارد نام وی عفت بود و اگر از حرام بازدارد نام وی ورع بود و اگر از شبهات بازدارد و یا از حلال بازدارد که از وی بیم حرام بود نام وی تقوی بواد و اگر از هر چه جز زاد راه است بازدارد نام وی صدق بود و نام آن کس صدیق بود. و عفت و ورع در زیر تقوی آید و این همه در زیر صدق آید. خوف به حقیقت این باشد.
هوش مصنوعی: درجات ترس و خشم از چیزهای مختلف متفاوت است. اگر کسی از خواسته‌های نفسانی خود باز بماند، به او عفت می‌گویند. اگر از کارهای حرام دوری کند، ورع نام دارد. اگر از شک و تردید بپرهیزد و حتی از چیزهای حلالی که ممکن است او را به سمت حرام سوق دهد دوری کند، به این حالت تقوا گفته می‌شود. همچنین اگر فرد از هر چیزی که به او کمک نمی‌کند و مسیر درست را نمی‌سازد دور باشد، به او صدق گفته می‌شود و فردی که این ویژگی‌ها را دارد، صدیق نامگذاری می‌شود. عفت و ورع، زیر مجموعه تقوا قرار دارند و تمامی این ویژگی‌ها در ذیل صدق قرار می‌گیرند. در واقع، این ترس چیزی فراتر از این نیست.
اما آن که اشکی فرود آورد و بسترد و گوید، «لاحول و لاقوه الابالله العلی العظیم» با سر غفلت شود این را تنک دلی زنان گویند. این خوف نباشد که هرکه از چیزی ترسد از آن بگریزد. و کسی چیزی در آستین دارد و نگاه کند ماری باشد . ممکن نبود که بر لاحول ولاقوه الا بالله اقتصار کند، بلکه بیندازد. و ذوالنون را گفتند، «بنده خایف که باشد؟» گفت، «آن که خویشتن را بیمار می بیند که از همه شهوات حذر می کند از بیم مرگ».
هوش مصنوعی: کسی که از شدت ترس و ناامیدی اشک بریزد و بگوید «لا حول ولاقوه الا بالله العلی العظیم»، نشان از ضعف و ناتوانی او دارد که نشانه‌ای از دل‌سوزی زنان است. ترس واقعی این نیست که انسان از چیزی فرار کند، بلکه آن کسی که چیزی در نزد خود دارد و به آن نگاه می‌کند، ممکن است در واقع به مانند مار خطرناک باشد. بنابراین، آن فرد نمی‌تواند فقط به گفتن «لا حول ولاقوه الا بالله» اکتفا کند، بلکه باید اقدام کند. در این باره از ذوالنون پرسیدند که «بنده خائف چه کسی است؟» و او پاسخ داد که «بنده‌ای که خود را بیمار می‌بیند و از تمام لذات و شهوات دوری می‌کند، چون از مرگ می‌ترسد».