گنجور

بخش ۲۵ - پیدا کردن جمله اقسام نعمت و درجات آن

بدان که نعمت حقیقی سعادت آخرت است که آن مطلوب است در نفس خویش نه برای نعمتی دیگر ورای آن و آن چهار چیز است: بقایی که فنا را به وی راه نبود و شادیی که به اندوه آمیخته نبود و علمی و کشفی که اندر وی کدورت و ظلمت جهل نبود و بی نیازیی که فقر و نیاز را به وی راه نبود، و فذلک این با لذت مشاهده حضرت الهیت آید که ملال و زیان را به وی راه نبود. نعمت حقیقی این است که وسیلت و راه این است و در نفس خویش مطلوب نیست و نعمت تمام این بود که از وی وی را خواهند نه چیزی دیگر را.

و برای این گفت رسول(ص) «العیش عیش الاخره» و این کلمه یک راه رسول(ص) در غایت شدت بود. گفت تا خود را از رنج دنیا سلوت دهد. و یک راه در غایت شادی در حج وداع که دین به کمال رسیده بود و همه خلق روی به وی آورده بودند، وی بر پشت اشتر بود و از وی اعمال حج می پرسیدند. چون آن کمال بدید، این کلمه بگفت تا دل وی به لذت دنیا بازننگرد. و یکی گفت، «بار خدایا! اسئلک تمام النعمه» رسول(ص) بشنید. گفت، «دانی که تمام نعمت چه باشد؟» گفت، «نه»، گفت، «آن که در بهشت شوی».

اما آن نعمتها که در دنیا باشد هر چه وسیلت آخرت نیست، به حقیقت آن نعمت نیست، اما آنچه وسیلت آخرت است تفاریق آن با شانزده چیز آید:

چهار در دل و چهار در تن و چهار بیرون تن و چهار جمع بود میان این دوازده. اما آنچه در دل است علم مکاشفه است و علم معاملت است و عفت و عدل. اما علم مکاشفه آن است که خدای را تعالی و صفات او و ملایکه و رسل وی بشناسد و علم معاملت آن است که در این کتاب بگفته ایم که عقبات راه را چنان که در رکن مهلکات است و زاد راه چنان که در رکن عبادات و معاملات است و منازل راه چنان که در رکن منجیات است همه بشناسد بتمامی، اما عفت آن است که تمام حسن خلق حاصل کند در شکستن قوت شهوت و قوت غضب هر دو، و عدل آن است که تمام حسن خلق حاصل کند در شکستن قوت شهوت و قوت غضب هر دو. و عدل آن است که شهوت و خشم را از میان برنگیرد، که این خسران بود و مسلط نگذارد تا از حد بشود که این طغیان بود، بلکه به ترازو راست می سنجد چنان که حق تعالی گفت، «الا تطغوا فی المیزان و اقیموالوزن بالقسط و لا تخسر والمیزان».

و این هر چهار تمام نشود الا به نعمتها که در تن باشد و آن چهار است: تندرستی و قوت و جمال و عمر دراز. اما حاجت سعادت آخرت به تندرستی و قوت و عمر دراز پوشیده نیست که علم و عمل و خلق نیکو آن فضایل که در دل آدمی بگفتیم به کمال بی این به دست نیاید. اما جمال به وی حاجت کمتر افتد، ولکن حاجت نیکوروی رواتر بود و جمال نیز همچون مال و جاه بود بدین معنی. و هرچه در حاجات مهم دنیا به کار آید در آخرت به کار آمده باشد که مهمات دنیا سبب فراغ آخرت است و دنیا مزرعه آخرت است.

و دیگر نیکویی ظاهر عنوان نیکویی باطن بود. آن نور عنایتی است که در وقت ولادت بیاید و غالب آن بود که چون ظاهر بیاراست باطن نیز به خلق نیکو بیاراید، و از این گفته اند که: هیچ زشتی نبینی که نه از هرچه در وی بود روی نیکوتر بود. و رسول (ص) گفت، «حاجت از نیکورویان خواهید»، و عمر رضی الله عنه گفت، «چون رسولی جای فرستید نیکوروی و نیکونام باید که باشد».

و فقها گفته اند، «چون صفات ائمه در نماز برابر بود در علم و قرائت و ورع، نیکوروی اولی تر بود به امامت». و بدان که بدین آن می خواهم که شهوت را بجنباند که آن صفت زنان بود، لکن بالای تمام کشیده و صورت راست متناسب چنان که دلها و چشمها از وی نفرت نگیرد.

و اما نعمتهایی که بیرون تن است و وی را بدان حاجت است، مال و جاه و اهل و عشیرت و بزرگی نسب است اما حاجت آخرت به مال از آن وجه است که کسی که چیزی ندارد و همه روز به طلب قوت مشغول بود، به علم و عمل کی پردازد؟ پس قدر کفایت از مال نعمت دینی است. و اما جاه بدان حاجت است که هرکه جاه ندارد همیشه در دل او استخفاف باشد و ایمن نبود از دشمنان. لکن آفت در زیادتی مال و جاه است و برای این گفت رسول (ص)، «هرکه بامداد برخیزد و تندرست بود و ایمن و قوت روز دارد، چنان است که همه دنیا وی دارد»، و این بی مال و جاه راست نیاید.

و رسول (ص) گفت، «نعم العون علی تقوی الله المال. نیک یاوری است مال بر پرهیزگاری». اما اهل و فرزند نعمت است در دین که اهل سبب فراغت بود از مشغله بسیار و سبب ایمنی از شر شهوت. و از این گفت رسول (ص)، «نیک یاور است در دین زن شایسته». و عمر رضی الله عنه گفت، «چه جمع کنیم از مال دنیا؟» گفت، «زبان ذاکر و دل شاکر و زن مومنه». و فرزند سبب دعای نیکو بود پس از مرگ و در جمله زندگانی یاورد بود. و فرزندان نیک چون دست و پای و پر و بال مرد باشند که کارها را کفایت کنند. و این نعمت باشد، اگر از آفت ایشان روی با دنیا نیاورد.

و اما نسب محترم از نعمت است که امامت به نسب قریش مخصوص است و رسول (ص) گفته است، «تخیرو النطفکم الاکفاء و ایاکم و خضراء الدمن». گفته است که، «تخم جای شایسته نهید و از سبزه که بر سر مزبله باشد بپرهیزید»، گفتند، «این چیست؟» گفت، «زن نیکو از نسب بی اصل». و بدان که بدین نسب نسب خواجگی دنیا نمی خواهیم، بلکه نسب دین که با اهل صلاح و اهل علم شود. و این نیز نعمتی است. و اخلاق بیشتر سرایت کند از اصل. و صلاح اصل دلیل صلاح فرع بود، چنان که خدای تعالی گفت، «و کان ابوهما صالحا».

و اما آن چهار نعمت که میان این دوازده جمع کند. هدایت است و رشد و تایید و تسدید که جمله این را توفیق گویند و هیچ نعمت بی توفیق نعمت نیست. و معنی توفیق موافقت افگندن است میان قضای خدای و میان ارادت بنده و این هم در شر بود و هم در خیر، ولکن به حکم عادت به عبادت خاص گشته است.

و آن جمع کردن است میان ارادت بنده و قضای خدای در آن چیز که خیر بنده بود، و این به چهار چیز تمام شود: اول هدایت. که هیچ کس از هدایت مستغنی نیست که اگر کسی طالب سعادت آخرت باشد، چون راه آن نداند و بی راهی از راه نشناسد چه فایده ای بود؟ پس آفریدن اسباب، بی هدایت راست نیاید و برای این منت نهاد به هردو و گفت، «الذی اعطی کل شیئی خلقه ثم هدی» و گفت، «قدر فهدی».

و بدان که این هدایت بر سه درجه است: اول آن است که فرق کند میان شر و خیر، و این همه عاقلان را داده است، بعضی را به عقل و بعضی را بر زبان پیغمبران. و این که گفت، «و هدیناه النجدین» این خواسته است که راه خیر و شر به وی نمود و این که گفت، «و اما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدی» این خواست و هرکه از این هدایت محروم است یا به سبب حسد و کبر است یا به سبب شغل دنیا که گوش به انبیا و اولیا و علما ندهند، اگر نه هیچ عاقل از این عاجز نیست.

درجه دوم هدایت خاص است که در میان مجاهدت و معاملت دین اندک اندک پیدا می آید و راه حکمت گشاده می گردد. و این ثمرت مجاهدت است، چنان که گفت، «والذینی جاهدوا فینالنهدینهم سبلنا» گفت، «چون مجاهدت کنند ایشان را به راه خود هدایت کنیم». و نگفت به خود هدایت کنیم، و این که گفت، «والذین اهتدوا ازادهم هدی» هم این باشد.

درجه سوم هدایت خاص خاص است و این نور در عالم نبوت و ولایت پیدا آید و این هدایت بود به حق تعالی. و این بر وجهی بود که عقل را قوت آن نبود که به خود به وی رسد و این که گفت، «قل ان هدی الله هو الهدی» این خواست که هدای مطلق این است، و این را حیات خواند و گفت، «افمن کان میتا فاحییناه و جعلناله نورا یمشی به فی الناس».

اما رشد آن بود که با هدایت در وی تقاضای رفتن راهی که بدانست پدید آید، چنان که گفت، «ولقد اتینا ابراهیم رشده» و کودک که بالغ شود، اگر داند که مال چون نگاه دارد و ندارد، وی را رشید نگویند، اگرچه هدایت یافته است.

و اما تسدید آن بود که حرکات اعضای وی را از جانب صواب به آسانی حرکتی دهند تا بزودی به مقصود می رسد. پس از ثمرت هدایت در معرفت است و ثمرت رشد در داعیه و ثمرت تسدید در قدرت و آلات حرکت. و اما تایید عبارت است از مدد فرستادن از غیب در باطن به تیزی بصیرت و در ظاهر به قوت بطش و حرکت، چنان که گفت، «و ایدک بروح القدس». و عصمت بدین نزدیک بود. و از آن باشد که در باطن وی مانعی پدید آید از راه معصیت و شرک، اما مانع نداد بتمامی که از کجا آمد، چنان که گفت، «و لقد همت به وهم بهالولا ان رای برهان ربه».

این است نعمتهای دنیا که زاد راه آخرت است و این را به اسباب دیگر حاجت است و آن اسباب را اسباب دیگر تا آنگه که به آخر به دلیل المتحرین و رب الارباب رسد که مسبب الاسباب است و شرح جمله حلقه های سلسله اسباب دراز است و این قدر اینجا کفایت است.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که نعمت حقیقی سعادت آخرت است که آن مطلوب است در نفس خویش نه برای نعمتی دیگر ورای آن و آن چهار چیز است: بقایی که فنا را به وی راه نبود و شادیی که به اندوه آمیخته نبود و علمی و کشفی که اندر وی کدورت و ظلمت جهل نبود و بی نیازیی که فقر و نیاز را به وی راه نبود، و فذلک این با لذت مشاهده حضرت الهیت آید که ملال و زیان را به وی راه نبود. نعمت حقیقی این است که وسیلت و راه این است و در نفس خویش مطلوب نیست و نعمت تمام این بود که از وی وی را خواهند نه چیزی دیگر را.
هوش مصنوعی: سعادت واقعی در آخرت است که به خودی خود ارزش دارد و نه به خاطر نعمت دیگری. این سعادت شامل چهار عنصر مهم است: بقایی که هیچ وقت نابود نمی‌شود، شادی‌ای که هیچگاه با اندوه همراه نیست، دانشی که در آن جهل و تاریکی وجود ندارد و بی‌نیازی‌ای که فقر و نیاز در آن جایی ندارد. این سعادت از لذت مشاهده خداوند سرچشمه می‌گیرد، که در آن هیچ ملالت یا آسیب وجود ندارد. در حقیقت، نعمت واقعی آن است که تنها خود خداوند مورد نظر باشد و نه چیز دیگری.
و برای این گفت رسول(ص) «العیش عیش الاخره» و این کلمه یک راه رسول(ص) در غایت شدت بود. گفت تا خود را از رنج دنیا سلوت دهد. و یک راه در غایت شادی در حج وداع که دین به کمال رسیده بود و همه خلق روی به وی آورده بودند، وی بر پشت اشتر بود و از وی اعمال حج می پرسیدند. چون آن کمال بدید، این کلمه بگفت تا دل وی به لذت دنیا بازننگرد. و یکی گفت، «بار خدایا! اسئلک تمام النعمه» رسول(ص) بشنید. گفت، «دانی که تمام نعمت چه باشد؟» گفت، «نه»، گفت، «آن که در بهشت شوی».
هوش مصنوعی: پیامبر(ص) فرمودند که زندگی واقعی در آخرت است و این جمله نشانه‌ای از شدت توجه ایشان به دنیا و مشکلات آن بود. ایشان خواسته بودند تا خود را از نگرانی‌های دنیوی دور کنند. در آخرین حج، که دین به کمال رسیده بود و همه مردم به ایشان روی آورده بودند، ایشان بر روی شتر نشسته بودند و مردم از ایشان درباره اعمال حج می‌پرسیدند. وقتی که ایشان آن کمال را مشاهده کردند، این جمله را بیان کردند تا دلشان از خوشی‌های دنیوی باز نگردد. یکی از حاضرین گفت: «خدایا! از تو تمام نعمت‌ها را می‌خواهم». پیامبر(ص) این را شنیدند و پرسیدند: «می‌دانی تمام نعمت چیست؟» آن شخص پاسخ داد: «نه»، و پیامبر(ص) گفتند: «این که به بهشت بروی».
اما آن نعمتها که در دنیا باشد هر چه وسیلت آخرت نیست، به حقیقت آن نعمت نیست، اما آنچه وسیلت آخرت است تفاریق آن با شانزده چیز آید:
هوش مصنوعی: اما نعمت‌هایی که در دنیا وجود دارند و به نوعی وسیله‌ای برای آخرت نیستند، در واقع نعمت حقیقی به شمار نمی‌آیند. در عوض، آنچه که به عنوان وسیله‌ای برای آخرت محسوب می‌شود، تفاوت‌هایش با شانزده چیز مختلف بیان خواهد شد.
چهار در دل و چهار در تن و چهار بیرون تن و چهار جمع بود میان این دوازده. اما آنچه در دل است علم مکاشفه است و علم معاملت است و عفت و عدل. اما علم مکاشفه آن است که خدای را تعالی و صفات او و ملایکه و رسل وی بشناسد و علم معاملت آن است که در این کتاب بگفته ایم که عقبات راه را چنان که در رکن مهلکات است و زاد راه چنان که در رکن عبادات و معاملات است و منازل راه چنان که در رکن منجیات است همه بشناسد بتمامی، اما عفت آن است که تمام حسن خلق حاصل کند در شکستن قوت شهوت و قوت غضب هر دو، و عدل آن است که تمام حسن خلق حاصل کند در شکستن قوت شهوت و قوت غضب هر دو. و عدل آن است که شهوت و خشم را از میان برنگیرد، که این خسران بود و مسلط نگذارد تا از حد بشود که این طغیان بود، بلکه به ترازو راست می سنجد چنان که حق تعالی گفت، «الا تطغوا فی المیزان و اقیموالوزن بالقسط و لا تخسر والمیزان».
هوش مصنوعی: در قلب انسان چهار نکته وجود دارد، در جسم او چهار نکته و بیرون از بدن نیز چهار نکته دیگر. در مجموع دوازده نکته به هم پیوسته‌اند. آنچه در قلب است، شامل علم شهود و علم رفتار است، همچنین عفت و عدل. علم شهود یعنی شناخت خداوند متعال و صفات او و همچنین ملائکه و پیامبرانش. علم رفتار نیز به مسائلی مربوط می‌شود که در این کتاب مطرح شده است، از جمله مراحل سختی‌ها و زاد و توشه‌ای که باید برای عبادات و معاملات آماده کرد و همچنین مسیرهایی که به نجات می‌انجامد. عفت به معنای دستیابی به خوبی‌های اخلاقی است و در کنترل شهوت و خشم نقش دارد. عدل نیز به معنی حفظ تعادل در شهوت و خشم است، به این معنا که نباید این دو احساس را کاملاً از بین برد، زیرا این امر موجب نقصان می‌شود. بلکه باید آنها را به گونه‌ای کنترل کرد که از حد تجاوز نکنند و به طغیان منجر نشوند. این کار باید با دقت و انصاف انجام شود، همانطور که در آیات الهی آمده است.
و این هر چهار تمام نشود الا به نعمتها که در تن باشد و آن چهار است: تندرستی و قوت و جمال و عمر دراز. اما حاجت سعادت آخرت به تندرستی و قوت و عمر دراز پوشیده نیست که علم و عمل و خلق نیکو آن فضایل که در دل آدمی بگفتیم به کمال بی این به دست نیاید. اما جمال به وی حاجت کمتر افتد، ولکن حاجت نیکوروی رواتر بود و جمال نیز همچون مال و جاه بود بدین معنی. و هرچه در حاجات مهم دنیا به کار آید در آخرت به کار آمده باشد که مهمات دنیا سبب فراغ آخرت است و دنیا مزرعه آخرت است.
هوش مصنوعی: این چهار نعمت که شامل تندرستی، قوت، زیبایی و عمر طولانی است، برای رسیدن به خوشبختی و سعادت در دنیا و آخرت ضروری است. تندرستی و قوت و عمر دراز نقش مهمی در دستیابی به علم، عمل صالح و اخلاق نیکو دارند، اما زیبایی کمتر از آن‌ها ضروری است. هرچند زیبایی نیز مانند مال و مقام ارزشمند است. آنچه در زندگی دنیوی اهمیت دارد، می‌تواند در زندگی آخرت نیز مفید واقع شود؛ زیرا آنچه در دنیا به عنوان نیازهای اصلی محسوب می‌شود، می‌تواند به نجات و آسایش در آخرت کمک کند و دنیا به عنوان کشتزار آخرت در نظر گرفته می‌شود.
و دیگر نیکویی ظاهر عنوان نیکویی باطن بود. آن نور عنایتی است که در وقت ولادت بیاید و غالب آن بود که چون ظاهر بیاراست باطن نیز به خلق نیکو بیاراید، و از این گفته اند که: هیچ زشتی نبینی که نه از هرچه در وی بود روی نیکوتر بود. و رسول (ص) گفت، «حاجت از نیکورویان خواهید»، و عمر رضی الله عنه گفت، «چون رسولی جای فرستید نیکوروی و نیکونام باید که باشد».
هوش مصنوعی: نیکی ظاهری به معنای نیکی باطنی است. این نور، لطفی است که در زمان تولد به انسان می‌رسد و معمولاً وقتی ظاهر را زیبا می‌کند، باطن را هم به خلق نیکو تبدیل می‌سازد. بر این اساس گفته‌اند که هیچ زشتی وجود ندارد که باطنش زیباتر از ظاهر نباشد. همچنین پیامبر (ص) فرمودند: «از نیکورویان حاجت خواهید»، و عمر (رضی الله عنه) نیز بیان کردند که وقتی کسی را به نمایندگی می‌فرستید، باید نیکو روی و نیکو نام باشد.
و فقها گفته اند، «چون صفات ائمه در نماز برابر بود در علم و قرائت و ورع، نیکوروی اولی تر بود به امامت». و بدان که بدین آن می خواهم که شهوت را بجنباند که آن صفت زنان بود، لکن بالای تمام کشیده و صورت راست متناسب چنان که دلها و چشمها از وی نفرت نگیرد.
هوش مصنوعی: فقها بیان کرده‌اند که از آنجا که ائمه در صفات خود از جمله علم، قرائت و پرهیزگاری به یکدیگر نزدیک هستند، کسی که چهره زیباتری دارد، برای امامت شایسته‌تر است. همچنین، منظور من این است که جذابیت ظاهری، که از ویژگی‌های زنان محسوب می‌شود، باید در فردی قرار داشته باشد که به گونه‌ای باشد که دل‌ها و چشم‌ها از وی دوری نکنند و به او علاقه‌مند شوند.
و اما نعمتهایی که بیرون تن است و وی را بدان حاجت است، مال و جاه و اهل و عشیرت و بزرگی نسب است اما حاجت آخرت به مال از آن وجه است که کسی که چیزی ندارد و همه روز به طلب قوت مشغول بود، به علم و عمل کی پردازد؟ پس قدر کفایت از مال نعمت دینی است. و اما جاه بدان حاجت است که هرکه جاه ندارد همیشه در دل او استخفاف باشد و ایمن نبود از دشمنان. لکن آفت در زیادتی مال و جاه است و برای این گفت رسول (ص)، «هرکه بامداد برخیزد و تندرست بود و ایمن و قوت روز دارد، چنان است که همه دنیا وی دارد»، و این بی مال و جاه راست نیاید.
هوش مصنوعی: نعمت‌هایی که در خارج از وجود انسان قرار دارند و به آن‌ها نیاز دارد، شامل مال، مقام، خانواده و نسبت‌های بزرگ است. نیاز به مال در زندگی آخرت به این دلیل است که کسی که هیچ چیزی ندارد و همیشه به دنبال تأمین معاش است، چگونه می‌تواند به یادگیری و عمل بپردازد؟ بنابراین، به حد کفایت داشتن مال، نوعی نعمت دینی محسوب می‌شود. همچنین، داشتن مقام و نفوذ نیز ضروری است، زیرا کسی که فاقد مقام باشد، همواره احساس بی‌احترامی کرده و در برابر دشمنان در امان نیست. اما باید توجه داشت که افزایش مال و مقام ممکن است عواقب منفی به همراه داشته باشد. به همین دلیل، پیامبر (ص) فرمودند: "هر کس در صبح بیدار شود و سالم و در امان باشد و قوت روزش را داشته باشد، مانند این است که تمام دنیا را دارد"، و این مطلب بدون مال و مقام درست نیست.
و رسول (ص) گفت، «نعم العون علی تقوی الله المال. نیک یاوری است مال بر پرهیزگاری». اما اهل و فرزند نعمت است در دین که اهل سبب فراغت بود از مشغله بسیار و سبب ایمنی از شر شهوت. و از این گفت رسول (ص)، «نیک یاور است در دین زن شایسته». و عمر رضی الله عنه گفت، «چه جمع کنیم از مال دنیا؟» گفت، «زبان ذاکر و دل شاکر و زن مومنه». و فرزند سبب دعای نیکو بود پس از مرگ و در جمله زندگانی یاورد بود. و فرزندان نیک چون دست و پای و پر و بال مرد باشند که کارها را کفایت کنند. و این نعمت باشد، اگر از آفت ایشان روی با دنیا نیاورد.
هوش مصنوعی: پیامبراکرم (ص) فرمودند: «مال نیکو یاری برای تقوا و پرهیزگاری است.» مال، به انسان فرصت می‌دهد تا از دغدغه‌ها آزاد شود و از گناهان دور بماند. ایشان همچنین بیان کردند که «زنی شایسته نیکو یاری برای دین است.» عمر (رضی الله عنه) گفت: «چرا باید به جمع‌آوری مال دنیا بپردازیم؟» او پاسخ داد: «زبان ذکرگو، دل شاکر و زنی مؤمن.» همچنین، فرزند می‌تواند سبب دعاهای نیکو باشد حتی پس از مرگ و در طول زندگی، یاری‌دهنده‌ای محسوب می‌شود. فرزندان خوب مانند دست و پا و بال برای مرد هستند که به او در انجام کارها کمک می‌کنند. این‌ها نعمت‌هایی هستند که اگر فرد به دنیا وابسته نشود، ارزشمند خواهند بود.
و اما نسب محترم از نعمت است که امامت به نسب قریش مخصوص است و رسول (ص) گفته است، «تخیرو النطفکم الاکفاء و ایاکم و خضراء الدمن». گفته است که، «تخم جای شایسته نهید و از سبزه که بر سر مزبله باشد بپرهیزید»، گفتند، «این چیست؟» گفت، «زن نیکو از نسب بی اصل». و بدان که بدین نسب نسب خواجگی دنیا نمی خواهیم، بلکه نسب دین که با اهل صلاح و اهل علم شود. و این نیز نعمتی است. و اخلاق بیشتر سرایت کند از اصل. و صلاح اصل دلیل صلاح فرع بود، چنان که خدای تعالی گفت، «و کان ابوهما صالحا».
هوش مصنوعی: نسبت محترم، نعمتی است که به دلیل آن، امامت مختص قریش است. رسول خدا (ص) فرموده‌اند که نطفه‌های خود را با افراد شایسته تشکیل دهید و از سبزه‌ای که بر روی زباله‌ها می‌روید دوری کنید. این بیان به این معنی است که باید همسرانی با کیفیت و نسب خوب انتخاب کرد، نه زنانی که نسب غیرطبیعی یا بی‌اصلی دارند. اما هدف ما از این نسب، تنها برتری در دنیا نیست، بلکه می‌خواهیم نسبی انتخاب کنیم که با دین و اهل صلاح و علم ارتباط داشته باشد، که این نیز نعمتی محسوب می‌شود. بنابراین، اخلاق و رفتار بیشتر از اصل و نسب منتقل می‌شود. همچنین، صلاح والدین نشان‌دهنده صلاح فرزندان است، همان‌طور که خداوند در قرآن فرموده است که «و پدرشان نیکوکار بود».
و اما آن چهار نعمت که میان این دوازده جمع کند. هدایت است و رشد و تایید و تسدید که جمله این را توفیق گویند و هیچ نعمت بی توفیق نعمت نیست. و معنی توفیق موافقت افگندن است میان قضای خدای و میان ارادت بنده و این هم در شر بود و هم در خیر، ولکن به حکم عادت به عبادت خاص گشته است.
هوش مصنوعی: چهار نعمت اصلی که می‌توان به آنها اشاره کرد شامل هدایت، رشد، تأیید و استحکام است. این چهار نعمت به نوعی به هم پیوسته‌اند و مجموع آنها را توفیق می‌گویند. هیچ نعمتی بدون توفیق واقعی نیست. توفیق به معنای هم‌نوا شدن بین اراده خداوند و خواسته‌های بندگان است. این هم در امور خوب و هم در امور بد صدق می‌کند، اما به طور متداول بیشتر در زمینه عبادت و کارهای نیک مورد توجه قرار گرفته است.
و آن جمع کردن است میان ارادت بنده و قضای خدای در آن چیز که خیر بنده بود، و این به چهار چیز تمام شود: اول هدایت. که هیچ کس از هدایت مستغنی نیست که اگر کسی طالب سعادت آخرت باشد، چون راه آن نداند و بی راهی از راه نشناسد چه فایده ای بود؟ پس آفریدن اسباب، بی هدایت راست نیاید و برای این منت نهاد به هردو و گفت، «الذی اعطی کل شیئی خلقه ثم هدی» و گفت، «قدر فهدی».
هوش مصنوعی: این متن به ارتباط بین اراده انسان و مقدرات الهی اشاره دارد و تاکید می‌کند که برای تحقق خیر انسان، چهار عامل ضروری است. نخستین عامل، هدایت است. هیچ فردی نمی‌تواند بدون هدایت به سعادت دست یابد، زیرا اگر کسی به دنبال خوشبختی در زندگی آخرت باشد، اما راه آن را نشناسد و از روش درست آگاهی نداشته باشد، چه سودی خواهد داشت؟ بنابراین، ایجاد شرایط مناسب بدون هدایت ممکن نیست. به همین دلیل، خداوند برای انسان‌ها هدایت را معین کرده و در قرآن فرموده است که او به هر چیزی آفرینش خاصی بخشیده و سپس آن را هدایت کرده است.
و بدان که این هدایت بر سه درجه است: اول آن است که فرق کند میان شر و خیر، و این همه عاقلان را داده است، بعضی را به عقل و بعضی را بر زبان پیغمبران. و این که گفت، «و هدیناه النجدین» این خواسته است که راه خیر و شر به وی نمود و این که گفت، «و اما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدی» این خواست و هرکه از این هدایت محروم است یا به سبب حسد و کبر است یا به سبب شغل دنیا که گوش به انبیا و اولیا و علما ندهند، اگر نه هیچ عاقل از این عاجز نیست.
هوش مصنوعی: هدایت به سه دسته تقسیم می‌شود. اولین درجه آن تشخیص خیر از شر است که این توانایی به همه انسان‌های عاقل داده شده است، بعضی از طریق عقل و برخی دیگر از طریق پیامبران. در آیه‌ای گفته شده است که ما دو راه را به انسان نشان دادیم که به همین معناست. همچنین در مورد قوم ثمود بیان شده که ما آنها را هدایت کردیم اما آنها ایمان نیاوردند و جهل و نادانی را بر هدایت ترجیح دادند. هر کس از این هدایت محروم باشد، یا به خاطر حسد و بزرگی نفسش، یا به دلیل مشغولیت‌های دنیوی و نادیده گرفتن توصیه‌های پیامبران و اولیا و دانشمندان است. در غیر این صورت، هیچ عاقلی نمی‌تواند از شناخت خیر و شر ناتوان باشد.
درجه دوم هدایت خاص است که در میان مجاهدت و معاملت دین اندک اندک پیدا می آید و راه حکمت گشاده می گردد. و این ثمرت مجاهدت است، چنان که گفت، «والذینی جاهدوا فینالنهدینهم سبلنا» گفت، «چون مجاهدت کنند ایشان را به راه خود هدایت کنیم». و نگفت به خود هدایت کنیم، و این که گفت، «والذین اهتدوا ازادهم هدی» هم این باشد.
هوش مصنوعی: درجه دوم هدایت، نوعی خاص از هدایت است که به تدریج در نتیجه تلاش و کوشش در دین به دست می‌آید و راه حکمت را برای فرد باز می‌کند. این نتیجه مجاهدت است، چنانکه در آیه‌ای آمده است که زمانی که افراد در راه مجاهدت تلاش کنند، ما آنها را به مسیر خود هدایت خواهیم کرد. در اینجا به هدایت به خود اشاره نشده بلکه به هدایت در مسیر الهی اشاره شده است. همچنین، در مورد کسانی که هدایت یافته‌اند نیز گفته شده که آنها را به مسیر درست رهنمود خواهیم کرد.
درجه سوم هدایت خاص خاص است و این نور در عالم نبوت و ولایت پیدا آید و این هدایت بود به حق تعالی. و این بر وجهی بود که عقل را قوت آن نبود که به خود به وی رسد و این که گفت، «قل ان هدی الله هو الهدی» این خواست که هدای مطلق این است، و این را حیات خواند و گفت، «افمن کان میتا فاحییناه و جعلناله نورا یمشی به فی الناس».
هوش مصنوعی: درجه سوم هدایت یک نوع خاص از هدایت است که در عالم نبوت و ولایت وجود دارد. این هدایت به حق تعالی مربوط می‌شود و به گونه‌ای است که عقل انسان توانایی درک آن را به طور مستقل ندارد. در این زمینه، عبارتی وجود دارد که می‌گوید: "هدایت الهی، هدایت حقیقی است"، که نشان‌دهنده این است که هدایت مطلق می‌باشد. همچنین، این نوع هدایت به عنوان حیات مطرح می‌شود و در آیه‌ای ذکر شده که آیا کسی که مرده است را زنده کردیم و به او نوری دادیم که در میان مردم راه برود، اشاره دارد.
اما رشد آن بود که با هدایت در وی تقاضای رفتن راهی که بدانست پدید آید، چنان که گفت، «ولقد اتینا ابراهیم رشده» و کودک که بالغ شود، اگر داند که مال چون نگاه دارد و ندارد، وی را رشید نگویند، اگرچه هدایت یافته است.
هوش مصنوعی: رشد به معنای آگاهی و هدایت است که فرد را به سمت انتخاب‌های درست سوق می‌دهد. به عنوان مثال، وقتی گفته می‌شود "ما به ابراهیم راه درست را نشان دادیم"، به این نکته اشاره دارد که راهنمایی و فهم صحیح مسیر زندگی اهمیت دارد. همچنین، کودکانی که به سن بلوغ می‌رسند و درباره مدیریت مال و دارایی خود آگاهی دارند، هنوز به عنوان بالغ و رشید شناخته نمی‌شوند، حتی اگر هدایت یافته باشند.
و اما تسدید آن بود که حرکات اعضای وی را از جانب صواب به آسانی حرکتی دهند تا بزودی به مقصود می رسد. پس از ثمرت هدایت در معرفت است و ثمرت رشد در داعیه و ثمرت تسدید در قدرت و آلات حرکت. و اما تایید عبارت است از مدد فرستادن از غیب در باطن به تیزی بصیرت و در ظاهر به قوت بطش و حرکت، چنان که گفت، «و ایدک بروح القدس». و عصمت بدین نزدیک بود. و از آن باشد که در باطن وی مانعی پدید آید از راه معصیت و شرک، اما مانع نداد بتمامی که از کجا آمد، چنان که گفت، «و لقد همت به وهم بهالولا ان رای برهان ربه».
هوش مصنوعی: تسدید به معنای هدایت و تقویت حرکات اعضای فرد است تا او به سرعت به هدفش برسد. در این راستا، ثمره هدایت، شناخت و آگاهی است، ثمره رشد، انگیزه و خواسته‌ها را افزایش می‌دهد، و ثمره تسدید، توانایی و ابزار حرکت را فراهم می‌کند. تأیید نیز به معنای فرستادن کمک از عالم غیب به درون فرد، به منظور تقویت بصیرت و توانایی‌های ظاهری او است، مانند جمله‌ای که اشاره به تقویت با روح القدس دارد. همچنین عصمت به معنای مصونیت از گناه و شرک است که درونی است و مانع انجام این اعمال می‌شود، اما به طور کامل از بین نمی‌برد، چرا که در موردی گفته شده است فرد خوشبختی برهان را دیده است و از این رو از خواسته‌های ناپسند خود دوری می‌کند.
این است نعمتهای دنیا که زاد راه آخرت است و این را به اسباب دیگر حاجت است و آن اسباب را اسباب دیگر تا آنگه که به آخر به دلیل المتحرین و رب الارباب رسد که مسبب الاسباب است و شرح جمله حلقه های سلسله اسباب دراز است و این قدر اینجا کفایت است.
هوش مصنوعی: این دنیا نعمتی است که ما را در مسیر آخرت یاری می‌کند و برای به دست آوردن آن به ابزار و وسایل مختلف احتیاج داریم. این ابزارها نیز به ابزارهای دیگری وابسته‌اند تا در نهایت به علت اصلی و خالق واقعی همه چیز برسیم که خود مسبب تمام اسباب است. توضیح هر یک از این حلقه‌های زنجیره‌ای از اسباب بسیار طولانی است، اما همین میزان توضیح کافی است.