بدان که شکر مقامی عزیز است و درجه آن بلند است و هرکسی به حقیقت آن نرسد، و برای این گفت حق عزوجل، «و قلیل من عبادی الشکور» و ابلیس طعن کرد آدمی را و گفت، «و لا تجداکثرهم شاکرین بیشتر ایشان شاکر نباشند» و بدان که آن صفات که آن را منجیات گفته ایم دو قسم است: یک قسم از مقدمات راه دین است و اندر نفس خویش مقصود نیست، چون توبه و صبر و خوف و زهد و محاسبت و فقر که این همه وسیلت است به کاری که ورای این است. و دیگر قسم مقاصد و نهایات است که اندر نفس خویش مقصود است نه از بهر آن تا وسیلت کاری دیگر باشد، چون محبت و شوق و رضا و توحید و توکل و شکر از این جمله است.
و هرچه مقصود بود اندر آخرت بماند چنان که گفت، «و آخر دعویهم ان الحمدلله رب العالمین». پس چنان واجب کردی که به آخر کتاب گفته آمدی، لکن به سبب آن که صبر به شکر تعلق دارد، اینجا گفته آمد و نشان بزرگی درجه وی آن است که حق تعالی وی را یاد کرد و گفت، «فاذکرونی اذکرکم و اشکرو الی و لا تکفرون» و رسول (ص) گفت، «درجه آن که طعام خورد و شاکر باشد همچون درجه آن است که روزه دارد و صابر باشد». و گفت، «روز قیامت ندا کنند که لیقم الحامدون. هیچ کس برنخیزد مگر آن که حق را عزوجل شکر بکرده باشد اندر همه احوال. و چون این آیت فرود آمد اندر نهادن گنج و نهی از آن که و الذین یکنزون الذهب و القصه، عمررضی الله عنه گفت، «یا رسول الله پس چه جمع کنیم از مال؟» گفت، «زبانی ذاکر و دلی شاکر و زنی مومنه»، یعنی که اندر دنیا بدین سه چیز قناعت کن که زنی مومنه یاور باشد اندر فراغت که بدان ذکر و شکر حاصل آید.
ابن مسعود رحمهم الله همی گوید که شکر یک نیمه ایمان است. عطا همی گوید، «اندر نزدیک عایشه رضی الله عنه شدم و گفتم از عجایب احوال رسول (ص) چیزی حکایت کن. گفت: چه بود از احوال وی که نه عجب بود. یک شب با من در جامه خواب درآمد چنان که تن وی برهنه به تن من رسید. پس گفت: یا عایشه بگذار تا بروم و خدای خویش را عبادت کنم. گفتم: من این می خواهم که به تو نزدیکتر باشم، لکن برو. برخاست و از مشک آب بیرون کرد و وضو ساخت و آب اندکی استعمال کرد. سپس در نماز ایستاد و نماز می کرد و می گریست تا آنگاه که بلال بیامد تا به نماز بامداد رود. گفتم: خدای تعالی گناهان تو آمرزیده است چرا می گریی؟ گفت: پس نه بنده ای شاکر باشم چرا نگریم که این آیت بر من فرود آمده است، «ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب الذین یذکرون الله قیاما و قعودا الآیه...» یعنی که اولوالالباب خفته و نشسته و برپای به ذکر حق تعالی مشغول باشند و در عجایب ملکوت آسمان نظاره می کنند و شکر آن که این درجه یافتند می گریند از شادی و از بیم».
چنان که روایت کنند که یکی از پیغامبران به سنگی خرد بگذشت که آب بسیار از وی همی آمد. خدای تعالی آن را به سخن آورد و گفت تا این آیت فرود آمده است، «وقودها الناس و الحجاره که مردم و سنگ و علف دوزخ خواهند بود». من همچنین همی گریم گفت: بارخدایا وی را از این خوف ایمن گردان. آن اجابت کردند. وقتی دیگر بگذشت. همچنان آب می آمد. گفت اکنون باری چرا می گریی؟ گفت، «آن گریستن خوف بود و این گریستن شکر است».
و این مثلی است دل آدمی راکه از سنگ سخت تر است. باید که می گرید، گاه از اندوه و گاه از شادی تا نرم شود.
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدان که شکر مقامی عزیز است و درجه آن بلند است و هرکسی به حقیقت آن نرسد، و برای این گفت حق عزوجل، «و قلیل من عبادی الشکور» و ابلیس طعن کرد آدمی را و گفت، «و لا تجداکثرهم شاکرین بیشتر ایشان شاکر نباشند» و بدان که آن صفات که آن را منجیات گفته ایم دو قسم است: یک قسم از مقدمات راه دین است و اندر نفس خویش مقصود نیست، چون توبه و صبر و خوف و زهد و محاسبت و فقر که این همه وسیلت است به کاری که ورای این است. و دیگر قسم مقاصد و نهایات است که اندر نفس خویش مقصود است نه از بهر آن تا وسیلت کاری دیگر باشد، چون محبت و شوق و رضا و توحید و توکل و شکر از این جمله است.
هوش مصنوعی: بدان که شکر دارای اهمیت ویژهای است و مقام و جایگاه بلندی دارد. تنها عدهای معدود به معنای واقعی آن دست مییابند. از این رو، خداوند میفرماید: «و قلیل من عبادی الشکور» یعنی تنها عده کمی از بندگانم شاکر هستند. ابلیس هم به آدمیان طعنه زده و گفته است: «و لا تجد اکثرهم شاکرین» یعنی بیشتر آنها شکرگزار نیستند. همچنین توجه داشته باش که صفاتی که به عنوان نجاتدهنده معرفی کردهایم، به دو بخش تقسیم میشوند. یک دسته شامل مقدمات و ابزارهای دین است که هدف نهایی نیستند، مانند توبه، صبر، خوف، زهد، محاسبه و فقر؛ اینها همه وسیلهای هستند برای دستیابی به هدفی بالاتر. دسته دیگر، مقاصد و اهداف نهایی هستند که در ذات خود مقصودند و برای دستیابی به چیز دیگری نیستند، مانند محبت، شوق، رضا، توحید، توکل و شکر که از این دستهاند.
و هرچه مقصود بود اندر آخرت بماند چنان که گفت، «و آخر دعویهم ان الحمدلله رب العالمین». پس چنان واجب کردی که به آخر کتاب گفته آمدی، لکن به سبب آن که صبر به شکر تعلق دارد، اینجا گفته آمد و نشان بزرگی درجه وی آن است که حق تعالی وی را یاد کرد و گفت، «فاذکرونی اذکرکم و اشکرو الی و لا تکفرون» و رسول (ص) گفت، «درجه آن که طعام خورد و شاکر باشد همچون درجه آن است که روزه دارد و صابر باشد». و گفت، «روز قیامت ندا کنند که لیقم الحامدون. هیچ کس برنخیزد مگر آن که حق را عزوجل شکر بکرده باشد اندر همه احوال. و چون این آیت فرود آمد اندر نهادن گنج و نهی از آن که و الذین یکنزون الذهب و القصه، عمررضی الله عنه گفت، «یا رسول الله پس چه جمع کنیم از مال؟» گفت، «زبانی ذاکر و دلی شاکر و زنی مومنه»، یعنی که اندر دنیا بدین سه چیز قناعت کن که زنی مومنه یاور باشد اندر فراغت که بدان ذکر و شکر حاصل آید.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در آخرت مقصود است باقی میماند، همانطور که گفته شده: «و پایان دعاهای آنها این است که حمد مخصوص خداوند، پروردگار جهانها است». بنابراین، این واجب است که در پایان کتاب به این نکته اشاره شود. اما از آنجا که صبر به شکر مرتبط است، در اینجا نیز به آن اشاره شده است و نشان بزرگوار بودن او این است که خداوند او را یاد کرده و فرموده: «م مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکر کنید و کافر نشوید». پیامبر (ص) همچنین فرموده است: «درجه کسی که غذا میخورد و شاکر است، معادل درجه کسی است که روزه میگیرد و صابر است». همچنین در روز قیامت ندا خواهد داد که «حامدین برخیزند». هیچکس به جز کسی که خدا را در همه احوال شکر کرده، برنمیخیزد. و زمانی که این آیه درباره نگهداری طلا و نقره نازل شد، عمر (رضی الله عنه) پرسید: «پس چه چیزی باید از مال جمع کنیم؟» آن حضرت فرمود: «زبانی یادکننده و دلی شاکر و زنی مؤمنه»، به این معنی که در این دنیا باید به این سه چیز قناعت کنی تا با ذکر و شکر به آرامش برسی.
ابن مسعود رحمهم الله همی گوید که شکر یک نیمه ایمان است. عطا همی گوید، «اندر نزدیک عایشه رضی الله عنه شدم و گفتم از عجایب احوال رسول (ص) چیزی حکایت کن. گفت: چه بود از احوال وی که نه عجب بود. یک شب با من در جامه خواب درآمد چنان که تن وی برهنه به تن من رسید. پس گفت: یا عایشه بگذار تا بروم و خدای خویش را عبادت کنم. گفتم: من این می خواهم که به تو نزدیکتر باشم، لکن برو. برخاست و از مشک آب بیرون کرد و وضو ساخت و آب اندکی استعمال کرد. سپس در نماز ایستاد و نماز می کرد و می گریست تا آنگاه که بلال بیامد تا به نماز بامداد رود. گفتم: خدای تعالی گناهان تو آمرزیده است چرا می گریی؟ گفت: پس نه بنده ای شاکر باشم چرا نگریم که این آیت بر من فرود آمده است، «ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب الذین یذکرون الله قیاما و قعودا الآیه...» یعنی که اولوالالباب خفته و نشسته و برپای به ذکر حق تعالی مشغول باشند و در عجایب ملکوت آسمان نظاره می کنند و شکر آن که این درجه یافتند می گریند از شادی و از بیم».
هوش مصنوعی: ابن مسعود میگوید که شکرگزاری بخشی از ایمان است. عطا نیز نقل میکند که یک بار نزد عایشه رفتم و از او خواستم که از ویژگیهای پیامبر (ص) برایم بگوید. او گفت: چه چیزی از او بود که عجیب باشد؟ یک شب پیامبر با من بود و وقتی در لباس خواب بود، بدنش به بدن من نزدیک بود. سپس گفت: عایشه، بگذار بروم و عبادت خداوند کنم. من پاسخ دادم که دوست دارم در کنار تو باشم، ولی برو. او از جا برخاست و از مشک آب وضو گرفت و با مقدار کمی آب وضو ساخت. سپس در نماز ایستاد و تا زمانی که بلال آمد تا نماز صبح را اقامه کند، نماز خواند و گریه کرد. من از او پرسیدم: خداوند گناهان تو را آمرزیده است، چرا گریه میکنی؟ او گفت: آیا من باید شکرگزار نباشم وقتی که این آیه بر من نازل شده است: «در آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز نشانههایی برای صاحبان عقل است که به یاد خداوند در حالت ایستاده و نشسته و درازکش مشغول هستند و در شگفتیهای آسمانها مینگرند و به خاطر شکرگزاری و ترس از خدا میگریند».
چنان که روایت کنند که یکی از پیغامبران به سنگی خرد بگذشت که آب بسیار از وی همی آمد. خدای تعالی آن را به سخن آورد و گفت تا این آیت فرود آمده است، «وقودها الناس و الحجاره که مردم و سنگ و علف دوزخ خواهند بود». من همچنین همی گریم گفت: بارخدایا وی را از این خوف ایمن گردان. آن اجابت کردند. وقتی دیگر بگذشت. همچنان آب می آمد. گفت اکنون باری چرا می گریی؟ گفت، «آن گریستن خوف بود و این گریستن شکر است».
هوش مصنوعی: روایت شده که یکی از پیامبران از کنار سنگی عبور کرد که آب فراوانی از آن میجوشید. خداوند آن سنگ را به صحبت درآورد و فرمود که این آیت نازل شده است، «ووقودها الناس و الحجارة» یعنی مردم و سنگها آتش دوزخ خواهند بود. آن پیامبر گفت: "بارخدایا، او را از این ترس ایمن گردان." و خداوند دعای او را مستجاب کرد. بار دیگر که از آنجا میگذشت، آب همچنان میجوشید. او گفت: "امروز چرا گریه میکنی؟" پاسخ داد: "گریه اول من از ترس بود و این گریه از شکر است."
و این مثلی است دل آدمی راکه از سنگ سخت تر است. باید که می گرید، گاه از اندوه و گاه از شادی تا نرم شود.
هوش مصنوعی: دل انسان به قدری محکم و سخت است که گاهی باید از شدت اندوه یا حتی خوشی بگرید تا نرم و قابل تسلیم شود.